معماری با مصالحی از جنس دل

[Melina666]

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]براي شنيدن صدايي که دوستش مي داري،[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]همين لحظه هم بسيار دير است.[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]افسوس خواهي خورد[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]زماني که از آن سوي سيم ها کسي بي احساس مي گويد[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT][FONT=georgia, times new roman, times, serif]برقراري ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمي باشد[/FONT]​

 

[Melina666]

عاشق خدا هستم !!!

چون همونجایی که میتونست مچم رو بگیره :
​

​

دستم رو گرفت
​

 

[samira20*]

گاه گاهي دل من مي گيرد...
بيشتر وقت غروب...
آن زماني كه خدا نيز پر از تنهايي ست...
و اذان در پيش است...
من وضو خواهم ساخت...
از خدا خواهم خواست ...
كه تو تنها نشوي...
و دلت پر ز خوشيهاي دمادم باشد...

 

[samira20*]

هست را گر قدر نداني ميشود بود...

 

[samira20*]

من ماندم و ۱۶ جلد
​

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش​

مترادف “دلتنگی” نمیشود…
​

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!​

درد دارد…
​

 

[samira20*]

کاش میدونستی
اونی که نشسته
همیشه خسته نیست !
شاید جایی برای رفتن نداره …!!!

 

[samira20*]

موفقیت یعنی : احساس حضور خداوند در همه ی لحظه ها ...

 

[samira20*]

بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند ...!

به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !

گویی جان میدهند برای اتهام بستن

و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان ...

(اما همیشه خوب باشین ؛ یکی هست که همشون رو میبینه و هیچوقت فراموش نمیکنه )

 

[samira20*]

پروانه پشت پیله اش ، حس کرد راهی هست و رفت !
شاید به راه بسته هم ، باید امیدی بست و رفت !

 

[aynaz.m]

گاهی
پر از حس میشویمب
ه نام
زندگی
تنها
حواسمان
باشد
این
زندگی
ادامه دارد
یا بی حضورمان
یا باحضورمان
در جریان این رودخانه خروشان هستیم و تا
زمانی که زنده ایم باید ادامه بدهیم
حتی
اگر
کسی
ما را شکسته باشد
خدا هست

 

[nasim_shsh]

این روزها خسته ام!
از دوری،
از جاده های بی عبوری که تو را به من نمی رساند،
این روزها سخت محتاجم،
محتاج وجود تو...
محتاج داشتنت...

 

[mohammad azizi]

قرارمان که یادت نرود برای من کافیست !​

یادت که هست ؟!​

برای هر باران ...​

دست هایت را به جای من خیس کن ...!​

 

[mohammad azizi]

در انتظار شبم
در انتظار جایی خلوت
آرام
که بعد از یک روز شنیدن طعنه هایت
صدای نفس هایت را ستایش کنم
تو همیشه تویی
حتی اگر من نباشم!
​

 

[mohammad azizi]

می آید و می نشیند یک صندلی آنطرف تر ...
خستگی این بار سنگین خطوط چهره اش را عمیق تر کرده است و محاسن اش را سفید تر ...
قهوه می آورند هرچقدر اصرار می کنم در فنجانش شکر نمی ریزد ...
می گوید سالهاست که به تلخی عادت کرده... و من نیز هم !!!

 

[نادین]

بر لبم نام تورا می برم

تا برف

مثل قند در دل زمستان آب شود

یا به تو می اندیشم

یا به این می اندیشم

که چرا؟

به تو می اندیشم

شب و روز – شب و روز ، شب و روز

 

[mohammad azizi]

شب شعرهايمان يادت هست؟
تو درد مي سرودي و من
آيه هاي اميد ميخواندم...
بعد از نبودنت
دلتنگ ترين شاعر دنيا شده ام
برايم، آيه هاي صبر نميخواني؟...

 

[mohammad azizi]

آنقدر به تنهایی ام عادت کرده ام

که می ترسم به

آینه ی اتاق نگاه کنم !

تا مبادا

وجود یکی دیگر را حس کنم ...!

 

[حنا جون]

می آید و می نشیند یک صندلی آنطرف تر ...
خستگی این بار سنگین خطوط چهره اش را عمیق تر کرده است و محاسن اش را سفید تر ...
قهوه می آورند هرچقدر اصرار می کنم در فنجانش شکر نمی ریزد ...
می گوید سالهاست که به تلخی عادت کرده... و من نیز هم !!!

پیش از ینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود..........................مهرورزی تو با ما شهر ه افاق بود

 

[mohammad azizi]

ترنم گام هایمان از عشق می گوید؛

دوری دستامان از نا امیدی ؛

فضا بوی عشق می دهد؛

اما نه عشقمان و نه دوری مان نمی تواند ؛

فضایی را که تو در قلبِ من و

من در ذهنِ تو ایجاد کرده ام را پر کند

هر دو پر شده ایم از این فاصله ها

و در این دوران نگاه ...

فقط و فقط تنها سلاحی است؛

برایِ در سکوت عشق ورزیدن و درد کشیدن​

 

[mohammad azizi]

پیش از ینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود..........................مهرورزی تو با ما شهر ه افاق بود

این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است
که همه روزهایم را بر باد داد

این ساعتها چقدر کند می گذرد
پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ... ​

 

[حنا جون]

آنقدر به تنهایی ام عادت کرده ام

که می ترسم به

آینه ی اتاق نگاه کنم !

تا مبادا

وجود یکی دیگر را حس کنم ...!

از دم صبح ازل تا اخر شام ابد.............دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

 

[حنا جون]

این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است
که همه روزهایم را بر باد داد

این ساعتها چقدر کند می گذرد
پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...
​

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود.........ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود

 

[mohammad azizi]

از دم صبح ازل تا اخر شام ابد.............دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

مرغی که نوای درد راند عشق است
گنگی که زبان غیب داند عشق است
هستی که به نیستی ات خواند عشق است
و آنچه از تو ، تو را باز ستاند عشق است

 

[mohammad azizi]

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود.........ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود

باران مي‌بارد
مانده‌ام
به تو فكر كنم
يا به ترك‌هاي سقف؟
​

 

[حنا جون]

محمد عزیز...................گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود........پیش پای به چراغ تو ببینم چه شود؟
یارب اندر کنف سایه ی ان سرو بلند......گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟

 

[mohammad azizi]

محمد عزیز...................گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود........پیش پای به چراغ تو ببینم چه شود؟
یارب اندر کنف سایه ی ان سرو بلند......گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟

حنای عزیز.......................به بهار دل من باران شو
به کویر دل من طوفان شو
خانه عشق به قلبم تو بساز
وبه اندوه دلم ویران شو
ساز شو اواز شو شوربده
رقص کن زخستگی بی جان شو
شاید این دل به سرایت اید
خودجلوی میهمان قربان شو
دل من ازاد است میدانی
ازبرای دل من زندان شو...

 

[حنا جون]

مرغی که نوای درد راند عشق است
گنگی که زبان غیب داند عشق است
هستی که به نیستی ات خواند عشق است
و آنچه از تو ، تو را باز ستاند عشق است

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع.......شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی اید به چشم غم پرست.........بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

 

[حنا جون]

حنای عزیز.......................به بهار دل من باران شو
به کویر دل من طوفان شو
خانه عشق به قلبم تو بساز
وبه اندوه دلم ویران شو
ساز شو اواز شو شوربده
رقص کن زخستگی بی جان شو
شاید این دل به سرایت اید
خودجلوی میهمان قربان شو
دل من ازاد است میدانی
ازبرای دل من زندان شو...

دل ازرده ی ما را به نسیمی بنواز ....................یعنی ان جان زتن رفته به تن بازرسان

 

[mohammad azizi]

دل ازرده ی ما را به نسیمی بنواز ....................یعنی ان جان زتن رفته به تن بازرسان

کمی مرا نگاه کن
که پر نیاز عطر تو
چه عاشقانه می تکم

دوباره اشتباه کن
که اتفاق عاشقی
گناه نیست شاهپرکم

 

[نادین]

وقتی که تو نیستی

با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟

انگار با نبودنت

نام رنگ می بازد

دیگر نمی خواهم

کسی را صدا بزنم ...