کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش میدانستم
مخاطبت کیست
تا اینگونه گاهی
بفهمم
چه بکنم
تا بدانم چه میخواهی
تا همانی کنم که تو دوست داری
نه انچه خودم دوست دارم
دلم به درک مهم برایم تو هستی
بی خیال این اشکهای شبانه ام باش
بی هیچ ترسی حرف دلت را راحت در گوشم بگو تا بدانم چگونه شادت کنم
تو که هرگز این تنها را باور نداری
پس حداقل بگذار باعث شادی و لبخندت باشم همین
باعث میشود ارام تر هقق هق کنم
و نگذارم کسی بغلم کند جز تنهایی که همیشه در حالم خفه کردنم هست
پس بی هیچ دلهره ای بگو چه کنم تا تو بخندیو شاد باشی هر چه تو بگویی همان خواهم کرد
به تمام مقدسات قسم هر چه بگویی همان خواهم کرد تنها کافیست ارام بگویی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر وقت دلت گرفت لبخند بزن,
بیاد کسی که برای لبخندت بارها دلش گرفت‏!‏


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ـــﮧ ωـــעمتــﮯ פֿــפבҐ...
بــــــﮧ ωــــעمتــــــــــــﮯ פֿــــפבت....
بـــــﮧ ωـــــעمتـﮯ هـــَـــر ڪﮯ ڪﮧ تَــטּــهـآωــت......
بــــﮧ בَرَڪ ڪﮧ هَـــــפآ בפ نَـفَرِ شـُــבه
تَـטּــهآیـﮯ قَـــבҐ زَבטּ یـه فــآزِ בیگــــﮧ میــــבه



 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد دارد "امروز"حرفی برای گفتن نداشته باشی با کسی که تا "دیروز" تمام حرفایت را فقط به او میگفتی...!!!
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روزی بود به اینجا نیامدم ..... خواستم چند روز بدون افکار منفی باشم .... شاید اتفاقهای مثبتها به سمت من آمدند .... اما این افکار منفی جایی برای اتفاقهای مثبت باقی نگذاشتند ...... اینها از من دل نمیکنند
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهی گیر دلش سوخت... این بار ماهی بود که از تنهایی قلاب را رها نمیکرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


بيا با هم در پاییزی عاشقانه
قدم برداريم
با هم
فقط يک خانه مانده
يک ثانيه
يک نفس
یک عشق برای همیشه
بيا
بيا با من باش
در کنار من
تا من وتو ما بشود
خودم را که دردستانم جاريست بگير
دستانم را بگیر
و قدرت حرکتم را
راستي یه چیزی
خیلی تغییر کرده اي
با وفا و نجيب شده اي
اما می دانم
نمي شود تو را به دست آوردن
افسوس...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم، دست نوازش بر سرش میکشم میگویم: «غصه نخور، میگذرد…»
برای دلم، گاهی پدر میشوم، خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی…»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان، دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا…
دلم، از دست من خسته است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را گم کرده ام امروز و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سردو سنگیند


و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشید نمی دانی چه غمگینند


چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو


نمی دانم چه خواهد شد بی تاب و دلگیرم پر از دلشوره ام


کجا ماندی که من بی تو هزاران بار در هر


لحظه می میرم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي
همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــ ــــم
ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــرب ان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــ اب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدا ئیم .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کوچه ها
را بگردید
مرا نمیبابید
خیلی وقته
در گور خود
خوبیده ام و کسی
نه اشکی و نه گلی
هیچ چیز
مهم نیست
تنهایی خویش را دود میکنم و سیگار میشود
همدم روزهای تنهاییم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
می روی

و من تحمل می کنم
نبودنت را
می مانم
و تو فراموش می کنی
بودنـم را..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه
روشنی اش را
درسراسر آسمان
می پراکند
ولکه های سیاهش را برای خودنگه می دارد.


روزگار دریایی است که کشتی زندگانی مابرروی آن به ساحل مقصودمیرویم.این دریای بزرگ،همیشه درجزر ومداست.اگرامروز آرم باشد،مسلماًفرداتوفانی خواهد شد؛بنابراین وقتی آرام است،فرصت راغنیمت بشمارید.بسا اشخاص که در نتیجه ی غفلت از گذر عمر استفاده نکردندوبه اعماق این دریا فرورفتن.
شکسپیر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست ها حرف دل را به تمام زبانهای دنیا ترجمه می کنند ..

دستانِ من

از بی هم دستی

سالهاست که لال مانده ..










 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو بر میگردی !

و مهم نیس مردم چه میگویند !

مردم همیشه باید حرفی برای گفتن داشته باشن !
 

"Baran"

عضو جدید
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم







چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست







دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است







پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای مایه*ی اصل شادمانی غم تو

خوشتر ز حیات جاودانی غم تو

از حسن تو رازها به گوش دل من

گوید به زبان بی*زبانی غم تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ک شب کنار شمعی، تا صبح دم نشستم

او گریه کرد می سوخت، من هم زغم شکستم


در آن شب سیه رو، یادم به چشمت افتاد

آن مستی نگاهت، بر روی چشمم افتاد


آهسته اشکی آمد، پایین ز دیدگانم

گویی به شعله آمد، شمع درون جانم



آن قطره اشکم آخر، بر روی شمع لغزید

خاموش گشت آنگه، دودی به ناز رقصید



از طرح دود آن شمع، در آن سیاهی تار

شعری نوشته می شد، آهسته روی دیوار



دل می تپد به سینه، با یاد روی دلدار

هر جا که هستی یارم، باشد خدانگهدار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ه، نه، اصلا قبول نیست...
هر شب که آغوش می گشایی و مرا با لالایی آرام بخشت خواب می کنی
با خودم می گویم :
به پاس همه ی عشقت، فردا صبح که چشم باز کردم به تو سلام می کنم.، لبخند میزنم و روی ماهت را می بوسم.
اما هر روز صبح ، مثل همیشه ، باز تو برنده ای ، هر روز صبح که به پلک هایم قدرت باز شدن
و به چشمهایم نور دیدن میدهی
باز هم این تویی که اول به من سلام می کنی
این تویی که اول به من لبخند میزنی ..
این تویی که در من می درخشی با تک تک اشعه های خورشید آسمانت
این تویی که در من می شکفی با باز شدن هر شکوفه ات
تو در من سروده می شوی با آواز خوش پرندگان
در من جاری می شوی با جریان رود
بر من میوزی با هر نسیم
بر من می باری با هر قطره باران
آرامشم میدهی با یادت در کنار عزیزانم
در من میخندی با لبخند کودکان پاک

تو را می بینم در مهر بی توقع دوست
تو را می یابم در همراهی بال یار آماده به پرواز به سوی تو

...تو را ...تو را می جویم در هر نفس...
و باز هر شب با چشمک زیبای ستارگانت
با نور مهتابت
در آغوش پر مهرت
آرام ، آرام به خواب میروم
به آن امید که باز چشمانم به رویت باز شود
و از عشقت سیراب شوم
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم...
توفقط قول بده...
صدای خنده هایت رابه کسی نفروشی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اين روزهـا ؛

عجيب

دلمـ بچگــــے ميخواهــد

خستــ ه امـ !

يک قلمـ لطفــا" ؟!

ميخـواهـَـمـ خــود را خط خـَطـے کنمـ ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میبینے

بزرگتریــ ــن آرزوی منـ

چه کم حرفــــ اسـ ــ ــت!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در این کوچه ها بگردید
سلام مرا
به یارم برسانید
مرا که هر روز چشم انتظار میبیند
چقدر دلم برایت تنگ هست
زود بیا که منتظرت هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران كه مي بارد

يكي بايد باشد كه به تو زنگ بزند و بگويد چترت را برده اي؟

يكي كه نگرانت باشد حتي نگران اينكه زير باران به اين لطيفي خيس شوي

باران كه مي بارد يكي بايد باشد كه دست بكشد توي سرت و آب ها را كنار بزند،

اما چند وقتيست كه باران دارد مي بارد و كسي به من نگفته چترت را برده اي؟

و كسي نبوده كه دست بكشد توي موهايم.

اصلا همه ي اينها بهانه ايست كه وقتي باران مي بارد يكبار ديگر ياد توبيفتم.....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من مسئله ای ساده هستم


حل میشوم...


روزی در آغوشت...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

واژه هایم

رنگ باران دارد

وقتی از تو مینوسم

قلبم خیس دلتنگی است

و

چشمانم طوفانی

بی بهانه !
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهى لازمه کرکره زندگیمونو بکشیم پایین،

یه پارچه سیاه بزنیم
رودرش بنویسیم :
کسى نمرده؛ 
فقط دلمون گرفته...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی میخواهم
از کسی که دوستش دارم بنویسم
واژهها
را گم میکنم
تنها میتوانم
نگاهش کنم
و اهسته سکوت کنم
و در فضایی پر از سکوت نگاهش کنم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا