دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــــرای ِ هــر کـس کـه رفــتـنی سـت ،

فــــقـط بــــایــــد ..
کنــــار ایــستــاد ..
و ..
راه بـــــاز کـــــرد !
بــه هـمـیـن ســـادگــــی !
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده



در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن

هانه هایت...

کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ،

کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم

هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو

، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را

فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز

واستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...

میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ،

میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو بازم

به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـلـخ اســــتـــــــــ !


باور ..


نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ...


و تـلـخ تـر اســـتــــــــ امروز


باور ..



آنهــا کـه ادعای ماندن دارنــد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیشه ای می شکند… یک نفرمی پرسد: که چراشیشه شکست؟
یک نفرمی گوید: شایداین رفع بلاست، ...

دیگری می گوید:
شیشه ی پنجره راباد شکست؟
اما زمانیکه
دل من سخت شکست !

هیچ کس،
هیچ نگفت،
غصه ام رانشنید،
ازخودم می پرسم :
ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود؟
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مــــرد نــیـــسـتــم امــا ...

حـــرفــم یـــکی اسـتــــ !


" تـــــو"...




 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزگار بگذار بگویم
وقتی دل تنگ میشوم
ارام و بی صدا
با شکوه
اشک میریزم
اخر خوب یاد گرفتم
چگونه کوه باشم
شاید غم دارم
ولی کسی نمیتواند
باعث بشود عزیزترینم را
از یاد ببرم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاهکار میشود
صدای کفش هایت...
با...
نفس های حریصت...
فقط.....
زود ارضا نشو...از دیدنم...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هر کس که بخواهد برود می رود !

فریاد نمی زند که من می خواهم بروم !

ولی آنکه رفتنش را فریاد می زند نمی خواهد برود

رفتنش را فریاد می زند تا نگذارند برود.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این روزها

عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد ...!

گـوئـی ... تـو اتـفاق می افـتی؛

و مـن دچـار می شـوم ...

تـمام " مــن" دارد "تـــو" می شـود ...بـاور مـی کنـی ...؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عرق نشسته بر شيشـــــــه ها...

انگار پنجـــــره شرمنده است به جاي تـــــو...

از بس چشم به راهت مانده ام...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شنیدے کہ میگن :

اونے کہ گریہ مے کنہ ، یہ درد داره.

اما اونے کہ میخنده هزار تا!

من میگم :

اونے کہ میخنده هزار تا درد داره

ولے اونے که گریه میکنه

بہ هزار تا از دردهاش خندیده ,

اما جلوے یکیشون بدجورے کـــــــــــم آورده

میفهمی!
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاصm

مخاطب خاصm

قرارمان همینجا باشد

اینجا خانه ی دلتنگیهای من

اینجا میعادگاه عاشقانه های من

اینجا آرامگه من است

من خواهم نوشت

و تو آزادی بیایی و بخوانی و بنویسی

یا بیایی و بخوانی و ننویسی

و جاری خواهی شد در نوشته های من

و قلبت خواهد تپید در واگویه هایم

و تو در پی نوازشهایم سر بر زانوانم خواهی نهاد

و من بوسه ها خواهم دزدید از لبان شیرینت

وقتی در میان نوازشهایم مستِ مست شدی

و خواهی دید اینگونه برای همیشه تو را خواهم داشت

بی گله و شکایت از نبودنت

من با قلمم تو را آنگونه که میخواهم می آفرینم

و دوباره همچون روزهای زیبایمان ....

خودِ ِ خودِ عشق خواهی شد

یادت هست؟

همانکه دل از من ربود

همانکه همه ی زندگی اش بودم

و هنوز همه ی زندگی من است

همانکه چون کوه استوار ایستاده بود تا ابد !!

و هنوز چون کوه استوار ایستاده ام تا ابد

همانکه بی من نمیتوانست باشد

و هنوز بی او نمیتوانم باشم

دوباره خواهم آفرید

بیاو ببین

من میشوم خالق و تو میشوی مخلوق

دوباره نوازشت خواهم کرد

و تو بوسه خواهی کاشت بر گونه ام

و خورشید چشمانم خواهد درخشید

قرارمان همینجا

خانه ی دلتنگیهایم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
انــصـاف نــیـست !
تـــو در “قــلـب ِ” مـن بـــاشـی ..
و مـن ،
در “دســتــان ِ” تــــو !


 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایمان می آورم به دوستی و صداقت قاصدک !

سال هاست که ،

صدایم را شنید ...

نگاهم را خواند ...

محبتم را فهمید ...

غصه هایم را گریست ...

خوشی هایم را خندید ...

و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !

این روزها ، بیشتر از همیشه ،

قاصدک را می خوانم !

و "تو" امروز هر چه قاصدک دیدی ،

جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !..
 

z_davari

کاربر فعال
دل ما رو بنویس

دل ما رو بنویس

[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تو که دستت به نوشتن آشناستت[/FONT]
[FONT=&quot]دلت از جنس دل خسته ی ماست[/FONT]
[FONT=&quot]دل دریا رو نوشتی ، همه دنیا رو نوشتی ، دل ما رو بنویس[/FONT]
[FONT=&quot]تو که دستت به نوشتن آشناست[/FONT]
[FONT=&quot]دلت از جنس دل خسته ی ماست[/FONT]
[FONT=&quot]دل دریا رو نوشتی ،‌ همه دنیا رو نوشتی ،‌ دل ما رو بنویس[/FONT]
[FONT=&quot]بنویس هر چه که ما رو به سر اومد[/FONT]
[FONT=&quot]بد قصه ها گذشت و بدتر اومد[/FONT]
[FONT=&quot]بگو از ما که به زندگی دچاریم[/FONT]
[FONT=&quot]لحظه ها رو می کشیم نمی شماریم[/FONT]
[FONT=&quot]بنویس از ما که در حال فراریم[/FONT]
[FONT=&quot]توی این پاییز بد فکر[/FONT][FONT=&quot]
بهاریم[/FONT]
[FONT=&quot]دل دریا رو نوشتی ،‌همه دنیا رونوشتی ،‌ دل ما رو بنویس[/FONT]
[FONT=&quot]دست من خسته شد از بس که نوشتم[/FONT]
[FONT=&quot]پای من آبله زد بس که دویدم[/FONT]
[FONT=&quot]تو اگر رسیده ای ما رو خبر کن[/FONT]
[FONT=&quot]چرا اونجا که تویی من نرسیدم[/FONT]
[FONT=&quot]تو که از شکنجه زار شب گذشتی[/FONT]
[FONT=&quot]از غبار بی سوارشب گذشتی[/FONT]
[FONT=&quot]تو که عشقو با نگاه[/FONT]
[FONT=&quot]تازه دیدی[/FONT]
[FONT=&quot]بادبان به سینه ی دریا کشیدی[/FONT]
[FONT=&quot]دل دریا رو نوشتی ، همه دنیا رو نوشتی ،‌ دل ما رو بنویس[/FONT]
[FONT=&quot]بنویس از ما که عشقو نشناختیم[/FONT]
[FONT=&quot]حرف خالی زدیم و قافیه باختیم[/FONT]
[FONT=&quot]بگو از ما که تو خونمون غریبیم[/FONT]
[FONT=&quot]لحظه لحظه در فراز و فریبیم[/FONT]
[FONT=&quot]بگو از ما[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش ادمها بجای اینکه
قضاوتم کنند
تنها به حرفهایی که به خودم زدند فکر میکردند و بعد قضاوت میکردند
کاش اگر میخواستی بروی
و مرا دوباره بشکنی
میگفتی تا الکی امید نبندم
به خدای عشق سوگند
که هرگز عشقم را باور نداشتی
به خدای عشق سوگند
که هرگز دوستم نداشتی
به خدای عشق سپردمت
بگذار بفهمی عشق چیست
باشد اینگونه دوست داری
حرفی نیست
تنها
اینقدر نامهربانیهای خودت را
گردن این و ان ننداز
کافیست به خودت در اینه نگاه کنی
و نمیدانم
خدای عشق نشانت میدهد
اشکهایم را هر روز میچکد
و تو چه بی خیال نشسته ای و انگار برایت این قطرات اشک این دل تنگیهایم
هیچ ارزشی ندارد
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاصm

مخاطب خاصm

من دیوانه نیستم

تنها اندکی دلتنگ توام
اندک که نه
کمی بیشتر از آن
دیگر بیقرار توام

من تنها نیستم
فقط از تو دورم
از عشق جاودانم
فقط چشم انتظار لحظه ای هستم
که آغوشت را
با یک دنیا احساس
به رویم باز ببینم

من غمگین نیستم
تنها اندکی حرف دارم برای گفتن
و تو را می خواهم
برای درد دل کردن
گلایه کردن
و شکایت از دوری ات


من غریبه نیستم
تنها دستان تو را گم کرده ام
در میان این آدمها
که فرسنگ ها از دل من و تو
فاصله دارند

من گریه نمی کنم
فقط اندکی احساس
قطره قطره از چشمانم می چکد
و سپیدی این صفحه را عاشق می کند

من دلواپس نیستم
تنها اندکی ترک برداشته است
این قلب کوچک و ساده
که نوازش های مهربان تو را کم دارد

من دیوانه نیستم
تنها عاشقم
اگر عاشقی دیوانگیست
من دیوانه ی توام
ای شاهزاده ی دست نیافتنی من
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاصm

مخاطب خاصm

در شعــرهـايـم
بـــہ دنبـال شـانـــہ هـايـتـــ مــےگـردم
تـا سرشـانـــہ هـايـتــ را
خيـس گـريــہ کنـم
در شعــرهـايـم
بـــہ دنبــال دستـانتــ مــےگـردم
کـــہ آتـش مــےگيــرنـد
تـا ايـטּ شعــر را بخوانـنـد
و بـــہ دنبـال چشمــانـتـــ
کـــہ از مـهتـابــے آبــے مــےنـگـرنـد مـرا
و ميــاטּ دلتـنـگــے و بــاراטּ بـــےقـرارنـد
بــاراטּ بهـانـــہ استـــ
دلـم بـــےقــرار تـوستــ
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم

منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم
سر رو شونه هايت بگذارم….
از عشق تو…
از داشتن تو...
اشک شوق بريزم

منتظر لحظه ي مقدس که تو را در آغوش بگيرم
و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم

آري من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را مي ستايم...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در زير باران...

بدون چتر...

ميخواهم تنهايي ام را به رخ اين هواي دو نفره بکشم!

باران... نبار!

من نه چتر دارم...

نه يار...!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي عزيزترين...
کاش بداني
کاش درنگاهم بخواني

نمي دانم شوق حضورت را در نگاهم ديده اي يا نه؟
به راستي تا به حال مرا ديده اي؟
نمي دانم!

فقط ميدانم من ،
من که هميشه و در تمام لحظات به يادت هستم
هميشه و هر جا...

حتي زماني که در کنارت هستم
دلهره ي نگاه ديگران عذابم مي دهد...
اما ...
حضور تو آن را برايم بي ارزش مي کند!

اميدوارم حتي فکر نبودنت هم از خيالم پاک شود...
دوست دارم همانطور که در يادم مي ماني
دريادت بمانم...

دوستت دارم!
نه براي آنکه بگويم
و نه براي آنکه بشنوند
و نه حتي براي اينکه
درجمع دوستدارانت باشم...

دوستت دارم!
چون عشقت زيباست
زلال است...

عاشقت بودن مرا به اوج مي رساند!
مرا به لذتي دست نيافتني دچار مي سازد...

مي خواهم بداني
که تو بخواني يا نخواني ،
بخواهي يا نخواهي
من عاشقت هستم ...

و تا انتهاي اين دنياي پر از تهي
هيچ کاري به جزدوست داشتنت ندارم!
هيچ دليلي براي تنها گذاشتنت ندارم
هيچ بهانه اي براي از ياد بردنت
حتي براي لحظه اي ندارم...!

و هيچ راهي
براي ترک خاطره ات ندارم...

ي زيباي زيبا ترين خاطراتم!
همين کافي ست که من دوستت دارم!

فقط مي خواهم
آن تنها نگاه پاک را
از اين همه تنهايي
دريغ نکني ...!

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا