هر کی سوتی داده تعریف کنه!

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
تقریبا" آموزشیم تموم شده بود و باید میرفتم یه شهر دیگه یگان خدمتیم افتاده بود اونجا شمالغرب کشور
داداشم گفت میرسونمت خلاصه راه افتادیم رفتیم تو راه به یه شهر رسیدیم که من گفتم برم درجه هامو بزنم رو لباسم داداشمم گفت برو من همینجا میمونم
من رفتم بعد نیم شاعت برگشتم دیدم تو ماشین نیست سوییچم رو ماشین جا گذاشته پلیسم گر داد سریع از اینجا برین وگرنه جریمه میشین منم ماشین بردم کمی بالاتر از 4 راه واسادم
راستش به داداشم زنگ نزدم ببینم عکس العملش چیه وقتی بیاد و ببینه ماشینش نیست:D
شانس گند یه ماشین اومده بوده که عین ماشین خودش رنگشم بژ بود روکش صنلی رینگ اسپرتشم عین ماشین داداشم بود دقیقا" همونجا پارک کرده بود و مرده رفته بود وسیله بخره دوتا خانومم توش بود داداشم رسید درو باز کرد از دور دیدم خواستم بهش زنگ بزنم بگم اون نیست ولی نشد:biggrin:
رفته بود نشسته بود جای راننده خواسته بود ماشین روشن کنه دیده بود سوییچ نیست اصلا" به عقب نگاه نکرده بود خانومای تو ماشین اینجوری شده بودن روز روشن و دزدی:surprised:
یه دفه داداشم دیده بودشون :eek:
بهشون گفته بود چی میخواین از جونم من اینکار نیستم برین پایین میخوام برم کار دارم:biggrin:
اونام بهش گفته بودن عجب روی داری یکی از زنا سریع به شوهرش زنگ زد اومد :biggrin: یه وضعی شده بود که نگو:biggrin:
منم از دور میخندیدم:biggrin: یادم رفته بود دارم میرم خدمت سر یگان
سریع ماشین برداشتم و دور زدم رفتم اونجا
دیدم داداشم ول کن نیست میگه ماشین ماله منه بامرد بحثش شد داشتن پلاک ماشین رو چک میکردن:biggrin:
منم رفتم جلو روی داداشم واسادم ماشین دید :surprised:

داشت از خجالت آب میشد بعد اونام که ماشینشو دیدم فهمیدن اشتباه کرده همه زدن زیر خنده

تا رسیدم هر دودقیقه داداشم یه چیزی به من میگفت
و من همش
 

mehrdad265

عضو جدید
یه شب با دادشم با اتوبوس میخواستیم بریم مسافرت . هنوز حرکت نکرده بودیم من رفتم پایین یه چیزی خریدمو اومدم . داداشم صندلی ردیف سوم نشسته بود یه پسر دیگه ام تنها صندلی دوم نشسته بود . منم بدون اینکه به داداشم نگاه کنم رفتم صندلی دوم پیش اون پسره که لباسش عین دادشم بود
نشستم وبا آرنج کوبیدم تو پهلوش و گفتم چرا اومدی اینجا نشستی ؟؟ پسره بنده خدا که داشت آهنگ گوش میداد هدفونشو از گوشش در آورد و متعجب نگاه میکرد . یه نگاه به پسره کردم یه نگاه به دادشم که صندلی عقبی بود آروم پا شدم اومدم صندلی عقب . یهو دیدم اتوبوس از زور خنده منفجر شدم . تموم مسافرام تا آخر مسیر هی بهم نگاه میکردنو میخندیدن .
 

aria_survey87

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمه سوم راهنمایی که بودم از بس که این مدیرمون سخت گیر بود و منم منظبت بودم یادمه یه شب ساعت 12 خوابیدم که صبح ساعت 6 باید بیدار میشدم برم مدرسه که ولی از بس استرس داشتم ساعت 12:30 بیدار شدم فکر کردم ساعت 6:30 شده و داشتم جوراب میپوشیدم که داداشم اومد گفت جوراب برای چی میپوشی گفتم دارم میرم مدرسه دیگه گفت تو تازه نیم ساعت هست که رفتی خوابیدی هنوز صبح نشده که:w15::w15:
 

Риал Краесис

عضو جدید
سلام.
مندانشجوی زبانم اونم روسی یه استادی داریم که من خیلی از این استاده می ترسم یعنی به اشاره ای ادمو میندازه یکی از بچه ها رفته بود داشت سوال می نوشت منم تو کلابودم ولی انگار نبودم یعنی حواسم نبود استاده منو صدا کرد گفت ببین چیو اشتباه نوشته منم نگاه کردم گفتم که یه کلمه ای رو اشتباه نوشته استاد گفت چرا منم گفتم اون کلمه برای مونث هستش و باید مذکر بنویسه نگو کلمه مصدر بوده منو میبینی میخوام زمین دهن وا کنه منو ببلعه کل کلاس زدن زیر خنده استادم بعد کلاس گفت کهبا من کار داره منو میبینی در رفتم فکر کنم بندازدم.
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز برا اولین بار رفتم بنزین بزنم
15تا که زدم دیدم پمپ به تر تر افتاد و بنزینش داره قطره قطره میاد
من(با اعتماد به نفس کامل): آقا این پمپ تون خرابه بنزینش نمیاد
آقاهه (بعد اینکه یکم نزدیک تر اومد): خانم کارتتون تموم شده
من: :confused:
ملت: :biggrin:
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديروز سر كلاس استاد پرسيد ارتفاع پله هاي خارجي چقدره!؟
منم چون همون لحظه داشتم خميازه مي كشيدم فكر كردم داره از من ميپرسه جواب دادم
يك و نيم:cool:
استاد پرسيد يك و نيم!؟:surprised:يك و نيم چي؟
جواب دادم چي؟سانتيمتر ديگه!
استاده چشاشو گرد كرد گفت سااااانتيييييييمتر؟؟؟؟؟؟؟؟:eek:
پرسيدم متر؟؟؟؟

اينجا بود كه كلاس رسما از خنده مليح دانشجوها
منفجر شد......

(ارتفاع پله 15 سانتيمتر بود)
 
آخرین ویرایش:

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سال اول دبیرستان یه مدیر داشتیم که قد و قوارش خیلی کوچولو موچولو بودش ، وقتی که می رفت لای بچه ها دیگه کسی فکر نمی کرد که اون آقا، مدیر دبیرستانه
یه روز که زنگ تفریح تموم شد ، من با نهایت سرعت وارد کلاس شدم ، اول یه عربده کشیدم و هل من مبارز طلبیدم!!!! بعش دیدم کسی نیست با لگد و با تمام قوا زدم توی نشیمنگاه دوستم!!!!!!! و بعدش رفتم سوار کول اون یکی دوستم شدم ( البته همش از سر شوخی بود) یهو دیدم یکی از بچه های کلاس که خیلی هم قیافش آشنا نیست ته کلاس وایستاده و می گه ، " اقای ***** خودتو کنترل کن ، مسلط باش به خودت!!!"
آقا همین که اینجوری شد ، من 12 تا رنگ عوض کردم!!!! دوست داشتم زمین دهن باز می کرد و من می افتادم تو طبقه پایین !!!( آخه ما طبقه دوم بودیم) دلم می خواست دیوارو گاز بگیرم !!!!
هیچی دیگه ضایع شدیم رفت پی کارش!!!!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاتون خالی با مخاطب خاص ظهر رفتیم پیتزا فروشی

نشستیم و پیتزامونو انتخاب کردیم منم رفتم سفارش بدم یهو دیدم یکی از پشت زد رو شونم برگشتم دیدم خدایاااااااااااا خاله هستند

منو می گی:surprised:

خالم :eek: :D

فرمودند: شما که میای پیتزا فروشی لطف کن میز ما رو هم حساب کن

بعدم رفتند خدمت مخاطب خاص منو کلی سلام و احوال پرسی منم هی رنگاوارنگ می دشم

هیچی دیگه نفهمیدیم چطور پیتزا خوردیم

خدا بخیر کنههههههههه
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاتون خالی با مخاطب خاص ظهر رفتیم پیتزا فروشی

نشستیم و پیتزامونو انتخاب کردیم منم رفتم سفارش بدم یهو دیدم یکی از پشت زد رو شونم برگشتم دیدم خدایاااااااااااا خاله هستند

منو می گی:surprised:

خالم :eek: :D

فرمودند: شما که میای پیتزا فروشی لطف کن میز ما رو هم حساب کن

بعدم رفتند خدمت مخاطب خاص منو کلی سلام و احوال پرسی منم هی رنگاوارنگ می دشم

هیچی دیگه نفهمیدیم چطور پیتزا خوردیم

خدا بخیر کنههههههههه


:cool:
 

Moein.B

دستیار مدیر تالار مهندسی عمران متخصص مباحث اجرایی
آقا یک روز با داداشم رفتیم یکم میوه بخریم-بعدش داداشم ازم پرسید نمیدونم سیب داریم یا بخریم؟من می خواستم بگم دیدم داریم گفتم :تو یخچال دیریم داریم-صاحب مغازه انقد خندید افتاد کف مغازه :)
 

بی ازار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی روز داشتم تو راهرو دانشکدمون را میرفتم یکی از استادم از دستشویی اومد برون منم سریع بهش گفتم خسته نباشی یارو کلی خجالت کشید:cry:
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یه روز رفته بودیم قیف بخریم( اون موقع ها قد و قوارم اندازه یه شیشه نوشابه بود، فکر کنم کلاس دوم سوم ابتدایی بودم)
رفتیم تو مغازه و صاحب مغازه آشنا بود ، فامیلش فکر کنم کاظمی بود ( دقیقا یادم نیست) :
خواستم بگم آقای کاظمی قیف دارین :
گفتم آقای قیفی قیف دارین ؟!!!:surprised:
هیچی گفتن این جمله همان و دراز شدن ملت کف مغازه همان ، یکیشون فکر کنم کلیه ایناش از دست رفت !!!:D
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ی روز داشتم تو راهرو دانشکدمون را میرفتم یکی از استادم از دستشویی اومد برون منم سریع بهش گفتم خسته نباشی یارو کلی خجالت کشید:cry:

کاری کردین که دیگه تا عمر داره تو دانشگاه نره دستشویی ، زهر مارش کردین بچاره رو !!!
 

سیده مهندس

کاربر فعال
سلام ممنون دوست عزیز بابت این سوتی ها من ک سه ماه بود حتی یه لبخند هم نزده بودم با خوندن سوتی های شما لبخند ب لبم نشست و یاد دوران خوشی خودم افتادم خیلی سئتی تو زندگیم دارم ولی دل و دماغ تعریف کردن ندارم شاید بخاطر حال روحیم باشه برام دعا کنید زودتر مشکلم حل شه همه ی سوتیامو بگم روده بر شین و مشتری پروپا قرصتون شم ب امید اون روز
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ممنون دوست عزیز بابت این سوتی ها من ک سه ماه بود حتی یه لبخند هم نزده بودم با خوندن سوتی های شما لبخند ب لبم نشست و یاد دوران خوشی خودم افتادم خیلی سئتی تو زندگیم دارم ولی دل و دماغ تعریف کردن ندارم شاید بخاطر حال روحیم باشه برام دعا کنید زودتر مشکلم حل شه همه ی سوتیامو بگم روده بر شین و مشتری پروپا قرصتون شم ب امید اون روز

چه ناراحت:(
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام ممنون دوست عزیز بابت این سوتی ها من ک سه ماه بود حتی یه لبخند هم نزده بودم با خوندن سوتی های شما لبخند ب لبم نشست و یاد دوران خوشی خودم افتادم خیلی سئتی تو زندگیم دارم ولی دل و دماغ تعریف کردن ندارم شاید بخاطر حال روحیم باشه برام دعا کنید زودتر مشکلم حل شه همه ی سوتیامو بگم روده بر شین و مشتری پروپا قرصتون شم ب امید اون روز

با من بودید؟؟!!!
اگر بودید که ، قابل شما رو نداره،
می خواید یه چند تا دیگه تعریف کنم ، دل و رودتون بریزه کف باشگاه!!!
لطفا منو دچار جو زدگی مضاعف نکنید!! :)
 

omidd1315

عضو جدید
سوم دبیرستان بودم و عشق پرورش اندامو از این حرفا
صبح زود رفتم کلاسمون با شوق وذوق شروع کردم به کشیدن یه هیکل خراشیده و ترو تمیز
آخراش بود که فقط دستاشو تموم کنم
برگشتم که از دور نگاش کنم که دیدم یهو.....
بله آقای مدیر وایسادهو مارو تماشا میکنه، جیکشم درنمیاد. اونم مدیری که روز روشن از صد متریش فرار میکردم!!
با صورتی سرخ سر انداختم پایینو از کلاس رفتم بیرون که لگد کوب نشم بر تخته سیاه:cry:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب با اعصاب داغون رفتم خونه

مهمونم داشتیم مامانم میگه چته چرا عصبی هستی؟؟؟

من بلند گفتم: این دختره بیشعور نفم اعصابمو ریخت بهم با هاش کات کردم

یهم بخودم اومدم

مامانم::eek:

من : :redface:

بابا و مهمونا::eek:

منم الفرارررررررررررررررررررررر
 

nedashiva

کاربر بیش فعال
از یه بنده خدایی که حسابی هم ناراحت بود میخواستم بپرسم بچتون دختره یا پسره؟؟؟
ولی پرسیدم: پسرتوون دختره یا پسر؟؟؟؟؟؟؟
بنده خدا به روی خودش نیورد شایدم از ناراحتی زیاد سوتی منو نگرفتو جوابمو داد
ولی منو بگوووووووووووووووووووو.......................................................................................
 

nedashiva

کاربر بیش فعال
دیشب با اعصاب داغون رفتم خونه

مهمونم داشتیم مامانم میگه چته چرا عصبی هستی؟؟؟

من بلند گفتم: این دختره بیشعور نفم اعصابمو ریخت بهم با هاش کات کردم

یهم بخودم اومدم

مامانم::eek:

من : :redface:

بابا و مهمونا::eek:

منم الفرارررررررررررررررررررررر

با همونی که رفتید پیتزا بخوری مخاطب خاص یا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با همونی که رفتید پیتزا بخوری مخاطب خاص یا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه اون پیتزایی فقط چند ساعتی با هم بودیم رفتیم و یک ناهار خوردیم اما اون شبیه چند ماهی هست که با همیم

دیشب قرار داشتم :D کلی بخودمون رسیدیم خلاصه رفتیم در خونه طرفمون سوارش کردم رفتیم بیرون

از اونجایی که زمانی که شانسو پخش می کردند من خواب بودم و هر زمانی که می رم بیرون یکی منو می بینه هیچی

داشتیم تو راهنمایی پیاده قدم می زدیم که یهو دای دومم و خانمش که خیلی رو این چیزا حساس هستند و متعصب و رابطه زن داییم و مامانم الحمدالله عالیه جلومون سبز شدن منم بهم معرفیشون کردم

اونها هم خیلی گرم برخورد کردند و رفتند

بعد 1 ساعت مامان اس دادا وای بحالت اگه نیای خونه:(


منم تا 2 نرفتم خونه صبحم 6 زدم بیرون
 

ashil_m

عضو جدید
ی روز یکی از کلاسا رو پیچوندیم باهزار بدبختی کلاس رو تعطیل کردیم و از ترس استاد ک مدیر گروهمونم بود جیم زدیم همین ک میخواستیم از دانشکده بریم بیرون استاد مارو شناخت و دوستم تنها رفت کلاس.بدترش این بود ک دوستم آمد دنبالم و بعداز کلی بکش مکش باخجالت رفتم کلاسی ک استاد ازلج با ی نفر تشکیل داده بودو استاد چقدر بهم خندید چون صحنه بکش مکش ما رو از بالا دیده بود.:biggrin:
 

ashil_m

عضو جدید
ی کلاس با ی استاد وحشتناک داشتیم ک استاد قصد رفتن از کشور رو داشت.
بین درس ی دفعه پرسید بچه ها اگه من برم شما خوشحال میشید؟(انتظار داشت بگیم استاد تورو خدا تورو ب جدت نرو تنهامون نزار:biggrin:
:biggrin:)منم آروم برا شوخی گفتم بللللللللللللللللللللللللللللله.
استاد هم ک از تعجب چشماش گرد شده بود گفت هرکی بوده خودش بلند شه بچه ها هم از ترس خشکشون زد
خلاصه ساعت کلاس همینطور تمام شدوبچه ها هم آدم فروشی نکردن.:D
 

ENG.L.S

کاربر فعال تالار مهندسی عمران ,
سرکلاس متره بودیم منم نقشه هامو که تو برگه های A3کپی کرده بودم سرمیز استادگذاشته بودم واز استاد سوال میپرسیدم تا دوستم گفت منم سوال دارم من برگه هارو طرف استاد کشیدم تا اون نقشه هاشو رو میز بذاره دوستم سوال میپرسید منم دنبال یه دونه از نقشه هام میگشتم وقتی سرمو بالا گرفتم دیدم هی برگه ها میخوره به بینی استاد, استاد هم اصلا به روی خودش نمیاره منو دوستام از خنده رفته بودیم
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سرکلاس متره بودیم منم نقشه هامو که تو برگه های A3کپی کرده بودم سرمیز استادگذاشته بودم واز استاد سوال میپرسیدم تا دوستم گفت منم سوال دارم من برگه هارو طرف استاد کشیدم تا اون نقشه هاشو رو میز بذاره دوستم سوال میپرسید منم دنبال یه دونه از نقشه هام میگشتم وقتی سرمو بالا گرفتم دیدم هی برگه ها میخوره به بینی استاد, استاد هم اصلا به روی خودش نمیاره منو دوستام از خنده رفته بودیم
کجا رفته بودید:)
 

shakibam

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا پیش دانشگاهی که بودیم یه دبیری داشتیم از این دبیرایی که جفت پاش لبه گوره اما نمیره.یه روز داشت میگفت پسرا خیلی شیطونن و دخترا از این عرضه ها ندارن و ...
مام نشستیم نقشه کشیدیم.چیکار کنیم؟چیکار نکنیم؟ورداشتیم لولای درو درآوردیم و در و مثل روز اول گذاشتیم سر جاش.منتظر بودیم بیاد تو.آقا یهو دیدیم شپلق صدا داد و اون دبیره کف سالن و داره به زور در و از روی خودش ورمیداره.مام اول یکم نیگا کردیم و بعدش رفتیم بلندش کردیم.و از اونجایی که دوست خنگ من یادش رفت لولای در و بذاره پایینیش در و گذاشت روی طاقچه ی کلاس,ما لو رفتیم.
ولی تا یک هفته ما:biggrin:
دبیر تا پایان سال:mad:
 

Similar threads

بالا