گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستے دیگـــه نباشے ،
آفرین … چــــه با اراده !
لعنَت به دبستانـے که تو از درسهاش ،
فقط تصمیــم کبــر ے رو آموختـــے …
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا من و تنهاییم، تمام کافه های این شهر را
لابلای دود سیگار پرسه زده ایم...
در بین واژه ها...
میان همین مردم به ظاهر آشنا...
حالا من دیگر وحشت ندارم...
کاری کرده اند، که با وحشت سال هایم... به طرز غریبی رفیق شده ام...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب خوابیدی تو تختت ، هی قلتمی خوری . . . !
بعد گوشیتو بر می داری می نویسی خوابم نمی بره . . .
سرد می شی ، بغض می کنی !
می بینی هیچکس و نداری که اینوواسش بفرستی . . .
تنهایی سخته . . .
خیلی
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمـــ رقص نمےخواهد...!
هی دنيا
تمامشـ کن
وگرنه سازت را مےشکنمـ اين بار ....!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه سری آدما هستن که اگه تو زندگیت نبودن،
الان داشتی با خیال راحت نفس می کشیدی …
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبخندم را بریدم،قاب گرفتم
به صورتم آویختم
حالا با خیال راحت هر وقت دلم گرفت "بغض" میکنم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگــِـہ عــآشـِـقِ یــہ نـفـــَــرـے ... واســہ خـوشـگـِـلـےــش ...

ایـــن عـِـشـق نـےـسـتـــــ ؛

بَـلڪـہ هــَـوَســـہ (!)

اگــِـہ عــآشـِـقِ یـــہ نـفـــَــرے واســہ پــُـر انـــِــرژـے بـــودَنــِـش ...

ایـــن عـِـشـق نـےـستــــ ؛

حـِـسِ تــَـحـسـےــنـِـہ (!)

اگــِـہ عـــآشـِـقِ یــہ نـفـــَــرے واسـہ اینـڪـہ هــَـمـےــشـِـہ ڪُـمَـڪِـتــــ مـےڪُـنـہ ...

ایـــن عـِـشـق نـےـستــــ ؛

بَـلڪـہ حِـسِ تــَـشــَـڪُــرِ (!)

... وَ لــــے ...

وقـتـــے عــآشـِـقِ یــہ نـفـــَــرـے ...

وَ نـمـےـدونـــے واســہ چــے (؟!) عــآشـِـقـِـشـے ؛ایــن عــِـشــــق وآقــِـعــےـــہ .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آבمـَـسـتــــ בیـگـــَــر (!)

اَحـمــَـقـ استــــ . . .

گــآهــے בلــَـشـ تـنــگـــ مـےشــَـوב . . .

حَـتــے بــَـراےِ اینــڪـہ نیـمـہ شـَبـــ یـَـواشـَڪـــے (!)

شـُمـــآرهـ اَتـــ را بـگـیـــرَב صـِבایـَـتــــ را بشنــَـوב. . .

وَ چـہ تـــَـلـخـ بــہ یــآב مــےآوـرב ،

ڪـہ نـبــآیــَـב صـِــבایـَـتــــ را بـشنــَـوב

وَ بـــآز هــَـمـ سُـڪــوتــــ مـےڪُـنــے ..
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بزرگترین اشتباه ما این است که :
گاهی‌ آدم‌ها رو ؛
بسیار طولانی تر از چیزی که لیاقتش را دارند ،
در زندگی‌مان نگاه می‌داریم …
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقصیر ما نیست خیانت را معلم به ما آموخت
آنجا که گفت جاهای خالی را پر کنید
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر بار که می خواهم به سمتت بیایم

یادم می افتد “دلتنگی ” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست.
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر وقت تو زندگیت گیری پیش اومد

و راه بندون شد

بدون خدا کرده است

خدا حرفی واست داشته

زود برو باهاش خلوت کن

و بگو

با من چکار داشتی که راهمو بستی؟
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونی !

جواب یه حرفایی ، یه نفس عمیقه....!

هرچند نگفتنش سخته

اما بزار تو دلت بمونه

این جوری قشنگ تره !
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیادی" عاشق نشو ...
"زیادی " اعتماد نکن ...
چون همون "زیادی" بعدا "زیادی" داغونت میکنه ..
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديــوانــه ام!

کــم دارم،

دو تختــه

کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!

مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدي،

تــا مــن

گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه اي بــاشــم

کــه سمفــونــي خنــده هــايــت را بــه

بتهــوون، فخــر بفــروشــم . . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دوست دارم بدون پک زدن

فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد

شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن دلش میخواهد بدون آستین بپوشد
دلش میخواهد موهایش را باز بگذارد
دلش میخواهد پاشنه بلند به پا کند
ذات زن این است که به خود برسد و مانند طاووس که تا متوجه نگاه دیگران میشود ،
پرهایش را باز میکند ، خودنمایی کند
... معنی کارش این نیست که فکرش یا خودش منحرف است
تو ... تو ... تویی که باید چشمهات رو بشویی و با دید دیگری به زن نگاه کنی
ای لعنت به کسانی که زیبایی زن را انحراف میدانند!!
اگه طاووس رو دیده باشی این حرف رو نمیزنی
طاووس نر برای جلب نظر طاووس ماده پرهاش رو باز میکنه و رنگارنگه
طاووس ماده اطلا شبیه نر نیست بلکه خیلی ساده است
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو خیابون دیدم یه پسره رو زمین نشسته و داره یه چیزی رو کاغذ مینویسه.رفتم پیشش و بهش گفتم اسمت چیه گفت آرش.گفتم بابات کجاست؟ گفت پیش خداست.گفتم مامانت کجاست؟گفت اونم مریضه داره میره پیش خدا..یهو نگام افتاد به اون کاغذ که آرش روش نوشته بود:
"خدا باهات قهرم"
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه طاووس رو دیده باشی این حرف رو نمیزنی
طاووس نر برای جلب نظر طاووس ماده پرهاش رو باز میکنه و رنگارنگه
طاووس ماده اطلا شبیه نر نیست بلکه خیلی ساده است

تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد
و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد
کـه روزی مـی گفت
تنهــــایـت نمــی گــذارم !!

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایــن روزهـــآ همــه بــه مــَن ...
دِلـتـَـنـــگــی ...
هــدیــه مـی دَهنــد ...
لُطفـَــا آتــَش بــَس اِعــلـآم کـُـنید!
بــه خُـــدآ تَمــــآمـ شُــد ... دِلــــَـــــــم..
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیکوتینِ سیگار آدم ها را جذب نمیکند ،
آدم ها به دود سیگار معتاد می شوند
خیره می شوند به دود و غرق در خاطرات
، آدم ها معتادِ خاطرات می شوند
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند

عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند

بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند

به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم

ننواختند

محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند

ببخشم کسانی را که هر چه خواستند با من با دلم با احساسم کردند

ومرا در دوردست خودم تنها گذاردند

و من امروز به پایان خودم نزدیکم...

پروردگارا به من بیاموز در این فر صت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هيچوقت عاشق "متفاوت ترين" ها نشو،

چون همين "متفاوت ترين" آدما،

به "متفاوت ترين" شيوه قلبت را مي شکنند...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی پشتت حرف زیاده

که :


یا



آرزوشونه جات باشن


و نمی تونن



یا اینکه



میخوان باهات باشن


و در حدت نیستن
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي بايدبه دور خود يك ديوارتنهايي كشيد!
نه براي اينكه ديگران را ازخودت دوركني، بلكه براي اينكه ببيني چه كسي براي ديدنت ديوار را خراب ميكند
 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو زمین باش تا او آسمان باشد.
گاه بارانش بر تو می‏بارد و گاه آفتابش بر تو می‏تابد و گاه ابرش تو را در سایه خود می‏پروراند
و گاه نفحات لطف او بر تو می‏وزد تا پخته گردی.

 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی سکوی کنار پنجره همه شب جای منه

چند ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه

کاغذای خط خطی از کنار در باز پنجره

می پرن توی کوچه سرحال از اینکه آزاد شدن

نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن

دیگه بیداری شب عادتمه

همدم سکوت تنهایی من

تیک تیک ساعتمه
 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود … *[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *[/FONT][/FONT][/FONT]​
[FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif][FONT=tahoma, sans-serif]*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!*[/FONT][/FONT][/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا