مشاعرۀ سنّتی

[zahra.71]

.....
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم برآسایم ز دنیا و شر و شورش

شادم به نعمت که در همه حال
سوز غم تو است سازگارم

 

[امالیا]

شادم به نعمت که در همه حال
سوز غم تو است سازگارم

مرا نصیبی از می چون آفتاب نیست
از خون دیده رنگ شفق یافت جام ما

 

[aynaz.m]

مرا نصیبی از می چون آفتاب نیست
از خون دیده رنگ شفق یافت جام ما

ارزو دارم تو را
که بهترینم هستی
دوستت دارم

 

[AinOs]

ارزو دارم تو را
که بهترینم هستی
دوستت دارم

موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است

 

[دختر شرقی]

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

 

[salvador]

تا به روشنگر دریا نرساند خود را

تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون

 

[31434]

تا به روشنگر دریا نرساند خود را

تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب می زدم

 

[امالیا]

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب می زدم

ماندم ز پای بس که عزیزان رفته را
همچون غبار قافله از پی دویده ام

 

[مهندکس]

ماندم ز پای بس که عزیزان رفته را
همچون غبار قافله از پی دویده ام

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفاکنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن..

 

[rezamoazami22]

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفاکنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن..

ناوک غمزه بیار و گره زلف که من
جنگها با دل مجروح بلاکش دارم

 

[محمدکریمی]

ناوک غمزه بیار و گره زلف که من
جنگها با دل مجروح بلاکش دارم

می خور که ز دل قلت و کثرت ببرد...واندیشه هفتادو دو ملت ببرد
پرهیز مکن ز کیمیایی که ازاو...یک جرعه خوری هزار علت ببرد

 

[rezamoazami22]

می خور که ز دل قلت و کثرت ببرد...واندیشه هفتادو دو ملت ببرد
پرهیز مکن ز کیمیایی که ازاو...یک جرعه خوری هزار علت ببرد

ورچنین چهره گشاید خط زنگاری دوست
من رخ زرد بخونابه منقش دارم

 

[محمدکریمی]

ورچنین چهره گشاید خط زنگاری دوست
من رخ زرد بخونابه منقش دارم

من که باشم که بر ان خاطر عاطر گذرم...لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم

 

[AinOs]

من که باشم که بر ان خاطر عاطر گذرم...لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم

مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها

 

[محمدکریمی]

مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها

الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز پیمانه ....که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

[AinOs]

الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز پیمانه ....که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

موجیم و وصل ما از خود بریدن است / ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است

 

[امیر افشار]

تا به‌تو دادم دل و دین ای صنم بر همه‌کس گشته یقین ای صنم

 

[مرجان صدف]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود/ که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو می افتادم از غم /به تدبیرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین /که استظهار هر اهل دلی بود
زمن ضایع شد اندر کوی جانان /چه دامنگیر یا رب منزلی بود

 

[m.r119]

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزار ترین

 

[aynaz.m]

..........

..........

دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزار ترین

نگفتی بروی من چه میکشم
کمی صبر میکردی
تا بگویم بار دیگر دوستت دارم

 

[31434]

نگفتی بروی من چه میکشم
کمی صبر میکردی
تا بگویم بار دیگر دوستت دارم

میان عاشق و معشوق هیچ هایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

 

[امالیا]

میان عاشق و معشوق هیچ هایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمی آید

 

[aynaz.m]

ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمی آید

دوری و دوستی
این را خود گفتی
میخواهی دور باشی
اما نمیدانی در نبودت چه میکشد این دل بیچاره ام

 

[AinOs]

دوری و دوستی
این را خود گفتی
میخواهی دور باشی
اما نمیدانی در نبودت چه میکشد این دل بیچاره ام

ما ز ياران چشم ياري داشتيم / خود غلط بود آنچه ما پنداشتيم

 

[کاظم2020]

ما ز ياران چشم ياري داشتيم / خود غلط بود آنچه ما پنداشتيم

مگو ملک را اين مدبر بس است
مدبر مخوانش که مدبر کس است​

 

[دختر شرقی]

تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطرها و نورها
نشانده اي مرا کنون به زورقي
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

فروغ

 

[aynaz.m]

تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطرها و نورها
نشانده اي مرا کنون به زورقي
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

فروغ

ارام امدی
اما هنوز هم از دلم نرفتی با اینکه سریع رفتی

 

[دختر شرقی]

يک پنجره براي من کافيست
من از ديار عروسک ها مي آيم
از زير سايه هاي درختان کاغذي
در باغ يک کتاب مصور

فروغ

 

[salvador]

راز دل عشاق به هر کس نتوان گفت

این گوهر عشقست بگفتن نتوان سفت


در صومعه یک دم نتوانیم نشستن

بر خاک در میکده صد سال توان خفت

 

[31434]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج