کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
2nd January 2012, 14:25
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
اما
تو که دستت به زمینت می رسد
بلندم کن!!




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر شب در رؤیایـــــ من ...

قدمــــ می نهی !

بیدار که می شوم ...

چشم من از تو خالیستـــــ !

و نگاهمــــ ... درد می گیرد ازین بیداری ...






برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 660x442 پیکسل میباشد
 

میهن مشرقی

عضو جدید
من اناري را، مي‌كنم دانه، به دل مي‌گويم:

خوب بود اين مردم، دانه‌هاي دلشان پيدا بود!


سهراب سپهری
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوشتـن را فرامــــــ ــــوش کـرده ام
دستـم دِل به دِل نوشتـن نمی دهــــــــــــــــــــــــــــــد
کلمــات با مــن غریبگــــــــــــی می کننـد
خَفَقــانِ دلتنگــ ـــی
فضـای اتــاق را آلــــــــــوده کـرده اسـت
فـاصلــ ـــ ـــــ ـــــه
راه نفــــس هایم را مســــدود کـرده اسـت
تنهـــ ــایـی
تیــر را یک راسـت به قلبــــــــــــم نشانـه می گیـرد
و تیـر با شــــــدت تمـام به قلبــم برخـــــــــــــــــــــورد می کنـد
و قلبـم تا ابـــــد در کُمـایِ
جُــــــدایـی
محکــوم به زندگــــــــــی کـردن باقــی می مانــد
و مـــ ـــن
زیــر بـــــاران ایـن تنهــــایـی
زیــر هـِق هـِق چشمــانـی که دلتنـــــ ــــگ اند
شانـه به شانـه ی خـــــدایـی که
با مـــن و دنیــــایم قهــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــر است
بــــی بهـــانه
بـــی تـــو
بـــی غـــــــرور
بـــی عطــر خــوش روزهـــــــایی که گذشـــت
تنهــا با کولـــه بـاری ازخاطــــــــــــرات تلــخ و شیـریـــن گذشتــه
مــرور می کنـم دوستـــــی ها را
قـــدم می زنـم عاشقــــــ ــــــی ها را
می بـــــــویم عطـرِ تــــَن تـو را
می بوســــــــــــــــــــــــــــــــم لــب های آتشیــن تــو را
در آغـــوش می کِشـم لحظــه های دیــــــدار را
و به ســـــوگ می نشینـم
از امــروز
تمـام روزهـا و شب هـای بــــــــــــــدونِ تــو را
بـــی تـو مــــن تنهـــایَم
و دِلـــم به حــال خــودم می ســــوزد
که بـرای شــــ ــادی بهانــه ای باز نمی یابَــد
بـــی تــو از بـود و نبـود خستـــــــــــــــــــه ام
از تکــرار کلافـــه ام
از تَـــداوم دَمــــادَم نَفــس
که هـر دَمَــش بــی حوصلگــــــــــی و بــی خبــری ست خستـــه ام
بـــی تــو مــــانده ام
چگونــه اشــــک هـایم را از مــــــادرم پنهــان کُنـم
که با نگاهــی به عُمــــــق تنهـــایی ام
پِـــــِـــــــــی می بَـرد ؟!
بـــی تــو مــــانده ام
چگونــه فرامـــــ ــــوش کنـم آن صَــدُم های ثانیـــه ای را
که در هــوایِ عطـر آغــــوش ت
زندگـــــــــــــــی کـردم ؟!
نمی دانــم چــرا؟!
گـل های سُــــرخ عشـــق را پَـر پَـر کـردی
و مـرا در دشـت شقـــایق های داغ دار تنهــا گذاشتــــــــــــی
نمی دانــم به تـــاوانِ کُدامیــن گنـــاه ؟!
مـرا محکـــوم به دلتنگـــ ــی کـردی و رفتــــــی
گنـاه مــــن تنهـا
چیـدن همـان سیـب ممنوعــه
از بهشـت لــب های تـــو بود
به راستـی چگونـه فرامـــوش کنـم
روزهــایی که با مـــــوسیقی صـــدای تـو آغـــاز میشـد
و با لحظـه لحظـه نجـــواهای عاشقانـــه ات در گوشــم
می گذشـت و رنـگ آرامـــــش می گرفـت
و با بوســـه ها و عشـــــق بـازی های ت
به شـب می رسیـد و پــایـان می یـافــــت ؟!
نمی دانــم دِل ها
اگر می دانستنــد سَرانجامِشــــان جــــــدایـی ست
بـاز ایـن گونـه عـــــــاشق می شدنـد یا نـه؟!
امـا می دانـــــم
دِل مــن
تا نهـــــایت پَـر پــــــــــــَروازِ تمـام مـرغ عشــق ها
همیـن گونـه
پـــاک و ســـاده و بــــی ریـا
عـــــاشق مـرغ عشــق میشـد و می مـاند
و زیـن پَـس
آشیــانه ی دِل
جز او جــایی بـرای هیـــچ مــرغ عشقـــــــــــــــی نخواهـــد داشــت
بـدون تــا
و بـرای همیشــــ ــــه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در خاطرات خود تنها به دنبال همان خودی هستم که قبل از امدنت بودم اما هر چه میگردم پیدایش نمیکنم
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چه احساسی دارم...نمیدونم چه احساسی بایدداشته باشم... فقط میدونم این حالتو دوست ندارم...
به گذشته که نگاه میکنم میبینم چقدر بی دغدغه بودم! شایدم شکل دغدغه هام فرق میکرده ولی الان تحملش خیلی سخت تره...
سرم درد میکنه... مثل اینکه مغزم از سرم و فکر و خیالامو خودم خسته شده!!! ... میخواد از این زندان بیاد بیرون!
بعضیا فکر میکنن خیلی شادم... بعضیا فکر میکنن موفقم... بعضیا فکر میکنن همه چی دارم... بعضیا فکر میکنن خوبم... بعضیا فکر میکنن کلاس زیادی میزارم... خلاصه هر کسی یه جور فکر میکنه...
معلومه هیچ کدوم منو نفهمیده!!!!
شایدم من آدم شناس خوبی نیستم و همه رو خوب میبینم یا شایدم بقیه دارن سوئ استفاده میکنن... نمیدونم
میخوام برم سفر... واقعا احتیاج دارم!!
هیچ موقع فکر نمیکردم اینقدر ساده بودم!!! هیچ وقت فکر نمیکردم بقیه اینقدر دورو باشن....
دلم شاهزاده رویاهای بچگیمو میخواد ولی بدون هیچ رویایی....!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب، همه دروازه‌هایش باز بود

آسمان چون پرنیان ناز بود

گرم، در رگ های‌ ما، روح شراب

همچو خون می‌گشت و در اعجاز بود

با نوازش‌های دلخواه نسیم

نغمه‌های ساز در پرواز بود

در همه ذرات عالم، بوی عشق

زندگی لبریز از آواز بود

بال در بال كبوترهای یاد

روح من در دوردست راز بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانم... ای خوب!

یک نفر هست که با تو ... تک و تنها با تو ...

پر اندیشه و شعر است و شعور...

پر احساس و خیال است و سرور ...!!!



مهربانم ... این بار... یاد قلبت باشد!

یک نفر هست که با تو .... به خداوند جهان نزدیک است ...


 

میهن مشرقی

عضو جدید
سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
يادت می‌آيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن طوریها هم که تو فکر میکنی نیست
شاید عاشقت بودم ، روزی !!!
ولی ببین بی تو ، هم زنده ام
هم " زندگی " میکنم .
فقط گاهی در این میان یادت
زهر می کند به کامم زندگی را...!!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در میان جادهها گم شده ام به دنبالت میگردم اما هر چه بیشتر میگردم کمتر میابمت کجای این جاده ایستاده ای انجا که تاریکیست خوب عزیز من به سوی نور بیا تا ببینمت میدانی حست میکنم پس جلوتر بیا کنارم باش بگذار فراموش کنم تمام نامهربانیهایت را
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز

هستیم و با همیم، به نظر؛

اما خیلی دوریم…

ما آدمها...

به اندازه ی سانت به سانت این کابلهای مسی،

و امواج وایمکس!

و از پروفایل من تا پروفایل تو،

از پیغام من تا چشمهای تو،

از هم دوریم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـ ـ ـم برای دستــهایت تنگ شده

اون دستهـــایی که زیر باران در دستانم گره میخـــورد

دستانی که فقط قولـــش را به من داده بـــودی

اما در آخر ماله همه کس شد

غیر از مــــن
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودال میریزد، [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] مرواریدی صید نخواهد کرد.[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پری گوچک غمگینی را [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و دلش را در یک نیلبک چوبین[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مینوازد آرام، آرام[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پری کوچک غمگینی[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که شب از یک بوسه میمیرد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست...
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت:اون رفیق منه وقتی باختم گفت :من رفیقتم...
به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن...
به سلامتی با ارزش ترین پول دنیا "تومن" چون هم تو توش هستی هم من...!!!
سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمی فهمن ولی آخرشم مارو دق میدن...





 

DOZI

اخراجی موقت
آهای ِ روزگار !!

برایم مشخـــص کن

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی

می خواهـــم رقصــم را با سازت

هماهنگ کنم ... !!

 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایـن روزهــــا

نـبـضـم ڪـُـنـد مـﮯزنـد

قـلـبـم تـیـر مـﮯڪشـد

دارم . . .

صـداﮮ ِ خـورد شـدن ِ احـسـاسـم را

لا بـﮧ لاﮮ ِ

چـرخ دنـده هـاﮮ ِ زنـدگـﮯ

مـﮯشـنَـوم . . .


 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
يــآدَتــ بـآشــَد!

هَمـِـہ ے قـَرآردآدهـآ رآ کـِہ روے ِ کـآغَـذهـآے ِ بے جـآن نـِمےنـِويسَـند!

بَـعضے از عَهــدهـآ رآ روے ِ قـَلبــ ـهـآے ِ هـَمـ مےنـِويـسيمـ ...

حـَوآستــ بـِہ ايـن عـَهــد هـآے ِ غـِيـر ِ کـآغـَذے بـآشـَد ...

شِکـَستـَنـِشـآن يـِکــ آدَمـ رآ مےشِکـَنـد ...

حـَوآسَـتــ باشَـد

يـِکــ آدَمـ رآ ...


 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
درون من پرسه می زند

چیزی شبیه حس تنهایی

آنگاه که آغوش می گیرم

تمام دلتنگی هایم را

بجای تو.....

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
انگشتت فقط جای يک حلقه دارد ،دلت را
دست به دست ميکنی برای چه !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم
اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،
عمیـــــق تــــرینشان ،
عــــزیــــــــز تـــرینشان !

بعــد از تــــ ـــو آدم ها
تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان
به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند
به قلبــــــم نـــــــرسیدند . . . !
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواب هاي خوب و بد زياد ميبينم !

و هر شب ...

تو نزديك همان خواب خوبم هستي

فكر ميكنم تا خوشبختي ام يك غلت ديگر مانده ...

و اين غلت هاي لعنتي!!!

من را از خواب بيدار ميكنند هرشب ...
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
به کلاغــــهابگویید:

قصه ی من

اینجا

تمام شد كهـ ،

یکی..

بود و نبود مرا با خود برد..


 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونیــــــ...

"تویی" کهــــ رَفت با تو فرقـــ میکنه!!!

"تویی" کهــ دوستَم داشت....

با منــــ میخَندید...

با منــــ گریه میکرد...

"توی" منــــ بود!!!!

اما رفت....

دیگه ندیدَمش

اما" توی" تو رو نمیشناسم

اونم من و نمیشناسه

بهمـــ میگه شمــــــا...؟!!!!
 

DOZI

اخراجی موقت
دلم کسی را میخواهد،کسی که از جنس خودم باشد... دلش شیشه ای...گونه هایش بارانی...دستانش کمی سرد...
نگاهش ستاره باران باشد...
دلم یک ساده دل می خواهد...!!!
بیاید با هم برویم...نمیخواهم فرهاد باشد،کوه بتراشد...
نمیخواهم مجنون باشد،سر به بیابان بگذارد...
میخواهم گاهی دردم را درمان باشد...
شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهم...!!!
غریب آشنایی میخواهم بیاید با پای پیاده...
قلبش در دستش باشد..چشمانش پر از باران باشد...
کلبه کوچک را دوست دارم...اگر این کلبه در قلب او باشد...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
کوچ می کنم​
با کوله باری از تنهایی
وغمی فروخورده درچشمانم​
تنم خسته است و دلم خشکیده​
روحم گرفتار سرمای سوزانی است که​
بر تنم شلاق می زند ومرا لحظه لحظه به نیستی می برد
ذهنم دچار تردید هولناکی است که مرا به باور مرگ هم نمی رساند​
مادر زمین سالهاست مرا نفرین کرده است دراین هرزه زار موسوم به زندگی، اطاعت ، بردگی
تاریکی معشوقه همیشگی من است در بستر سیاهی​
و تباهی تنها همدم من در شب های ظلمانی​
قلب مرا شاید جایی، کسی به مسلخ برده است که​
چنین خون می بارد از آن درغروبی اینچنین خونبار​
و نمی دانم که چشمانم دگر بار طلوع آفتابی را در این محنت سرای غم خواهد دید؟​
نمی دانم...​
.
[/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا