Esprit watch
عضو جدید
ایـــن جایـــم
بر تلی از خــــاکستر
پــا بر تیـــغ می کشــم
و به فــــریبــــ هر صـــدای دور
دستمال ســـرخ دلــم را تکــان می
دهــم..!
دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
ایـــن جایـــم
بر تلی از خــــاکستر
پــا بر تیـــغ می کشــم
و به فــــریبــــ هر صـــدای دور
دستمال ســـرخ دلــم را تکــان می
دهــم..!
Esprit watch
عضو جدید
در دنیــا دو تصویر برای من زیبـــاست,
تصـــویر گـــل و تصــویر مـــادر.
تصـــویر گـــل و تصــویر مـــادر.
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب ٬ بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...
"محمد شمس لنگرودی"
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب ٬ بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...
"محمد شمس لنگرودی"
DOZI
اخراجی موقت
وَقتے كـِــﮧ ميگے ديگـِــﮧ بَرا هَميشـِــﮧ فَراموشِش كَردے ؛
و هيچ احتياجے بِهِش نَدارے ،
و تَمــــآمِ فُحشهاے دُنيا رو نَصيبِش ميكنے !
دُرُست زَمانيـــﮧ كــِـﮧ :
بيشتَر از هَميشِــﮧ دِلِت بَراش تَنگ شُـــده ... !!!
خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم...
هر چه هستی گذرا نیست هوایت، یادت..
هر چه هستی گذرا نیست هوایت، یادت..
گرچه روزهای بی تو بودن می گذره ...!
ولی من تا آخر عمرم هم از تو و هم از این روزها ...
نمیگذرم !!
می فهمی؟؟
.........ن........میگ.......ذ......رم....!
اينجا زميـــــــــن است ،
زمين گـــرد است
تويي که مرا دور زدي...
فردا به خودم خواهي رسيد !
حال و روزت ديدنيست
!
DOZI
اخراجی موقت
دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند،
با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند
و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند.
چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند:
« عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند
و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند.
چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند:
« عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
Esprit watch
عضو جدید
کی دلبـرم به غمـــزه خــواند مرا به پابوس ؟
یا کی رهــا شــود خـــوابم از غبــار کابوس ؟
کی آسمـــان تهی گردد از کــلاغ و کرکس ؟
یا دیــده کی ببینــد رنگیـــن کمـان طاووس ؟
یا کی رهــا شــود خـــوابم از غبــار کابوس ؟
کی آسمـــان تهی گردد از کــلاغ و کرکس ؟
یا دیــده کی ببینــد رنگیـــن کمـان طاووس ؟
Esprit watch
عضو جدید
آمــــدم آلالـــــه از باغــت بچینـــم که نشد
بــوسه ای گردم به لبهایت نشینم که نشد
چشم از بیگـــانه بربنـدم ، نبینـم روی غیــر
تـــا ابــــــد روی دلآرامـــــت ببینــم که نشد
بــوسه ای گردم به لبهایت نشینم که نشد
چشم از بیگـــانه بربنـدم ، نبینـم روی غیــر
تـــا ابــــــد روی دلآرامـــــت ببینــم که نشد
Esprit watch
عضو جدید
نه اينكه فكر كني مرهـم احتيــــــــاج نداشت !
كه زخم هــــــاي دل خون من علـــاج نداشت !
كه زخم هــــــاي دل خون من علـــاج نداشت !
این همه نفرت از خودم؟
هرگز باور نمی کنم ... نمی دانم از گوشهایم نفرت دارم که حرفهای خوبت را شنیدند و زهر کلامت
رانوشیدند...
از قلبم که برایت لرزید و با سنگ کلامت شکست؟
یا خودم ؟
می خواهم انقدر کینه و نفرت از خویش را درونم بزرگ و بزرگ تر کنم تا دیگر جایی برای هیچ کس نباشد
نه تو نه هیچ انسان دیگری ...
میخواهم برای خودم هم نباشم... چقدر رنجیدم از حقیقتهای تلخی که بی وقفه بر زبان جاری کردی
و پس از تمام حرفهای درد اورت حلالیت طلبیدی... من بخشیده ام تو را و عشقت را ولی هرگز خودم را
نخواهم بخشید...
هرگز باور نمی کنم ... نمی دانم از گوشهایم نفرت دارم که حرفهای خوبت را شنیدند و زهر کلامت
رانوشیدند...
از قلبم که برایت لرزید و با سنگ کلامت شکست؟
یا خودم ؟
می خواهم انقدر کینه و نفرت از خویش را درونم بزرگ و بزرگ تر کنم تا دیگر جایی برای هیچ کس نباشد
نه تو نه هیچ انسان دیگری ...
میخواهم برای خودم هم نباشم... چقدر رنجیدم از حقیقتهای تلخی که بی وقفه بر زبان جاری کردی
و پس از تمام حرفهای درد اورت حلالیت طلبیدی... من بخشیده ام تو را و عشقت را ولی هرگز خودم را
نخواهم بخشید...
ـه آدمـایـی هـسـتـنــ ...
جـدا از جـنـسیـتـشـونــ ...
جـدا از مـجـازیــ بـودنـشــونــ ...
جدا از زشـتــ و خـشـگـلـیـشــونــ ....
پــولـدار بـودنــ یـا نـبـودنـشــونــ ...
دوسـت داشـتـنـیــنـــ
یـعـنـی اصـلـا نـمـیـشـهــ دوسـتـشــونـــ نـداشــتــ ....
من عاشق اون ادمام.......البته خیلی کم شدن.......نمونش خود من
(شوخی کردم......)مرسی مانی عزیز.......
می ایم
می مانم
وبرایت مینویسم اینجا ....
مینویسم تا شاید با نوشتن ذره ای از دلتنگیم کم شود
مینویسم از خاطراتمان .... از لحظه هایی که هیچوقت فراموش نخواهند شد ........
با نوشته هایم....... تو را....... و دفترخاطراتم را مرور میکنم که در برگیرنده تمام خاطرات من است
نوشته هایم بی تو معنا ندارند .....
پس بمان و همیشه باش
زیرا لحظه های زندگیم وخاطراتم تنها به یاد تو و با تو معنا دارد .....
می مانم
وبرایت مینویسم اینجا ....
مینویسم تا شاید با نوشتن ذره ای از دلتنگیم کم شود
مینویسم از خاطراتمان .... از لحظه هایی که هیچوقت فراموش نخواهند شد ........
با نوشته هایم....... تو را....... و دفترخاطراتم را مرور میکنم که در برگیرنده تمام خاطرات من است
نوشته هایم بی تو معنا ندارند .....
پس بمان و همیشه باش
زیرا لحظه های زندگیم وخاطراتم تنها به یاد تو و با تو معنا دارد .....
دوستت دارم .......
جهنـــــمی بپــــا میـــکندخب دوستان من ک کم اوردم...........تسلیمم
بقیش با شما......خوب ترکوندید هاااااااااااااااااااااااااااااااااا..........همه با احساس
دلــــــم
وقـــــتی
شـــــــعری بیــــــاید و
تــــو
میــــــان آن نبــــاشــــی...............!
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18262 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |