مشاعرۀ سنّتی

[امالیا]

يک جرعه ی مِی ز ملک کاووس به است
از تخت قباد و ملکت توس به است

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری

 

[901010]

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله مینگاری

یاران چو به اتفاق دیدار کنید
باید که ز دوست یاد بسیار کنید

 

[هستی_101]

در دیده ی دیده ,دیده ای می باید
وز خویش طمع بریده ای می باید
تو دیده نداری که ببینی او را
ور نه همه اوست, دیده ای می باید

 

[samiyaran]

در دیده ی دیده ,دیده ای می باید
وز خویش طمع بریده ای می باید
تو دیده نداری که ببینی او را
ور نه همه اوست, دیده ای می باید

دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد

فروغ فرخزاد

 

[هستی_101]

دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم

 

[samiyaran]

مرغ باران می کشد فریاد دائم:
- عابر! ای
عابر!
جامه ات خیس آمد از باران.
نیستت آهنگ خفتن
یا نشستن در بر یاران؟ ...

ابر می گرید
باد می گردد

احمد شاملو

 

[هستی_101]

مهر رخسار تو می تابد ز ذرات جهان
هر دو عالم پر ز نور و دیده نابینا چه سود؟

 

[eghlimaa]

مهر رخسار تو می تابد ز ذرات جهان
هر دو عالم پر ز نور و دیده نابینا چه سود؟

دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت

 

[هستی_101]

مرغ باران می کشد فریاد دائم:
- عابر! ای
عابر!
جامه ات خیس آمد از باران.
نیستت آهنگ خفتن
یا نشستن در بر یاران؟ ...

ابر می گرید
باد می گردد

احمد شاملو

دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید

 

[هستی_101]

دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت

توبه بر لب ,سبحه بر کف دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما

 

[محمدکریمی]

توبه بر لب ,سبحه بر کف دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما

اسمان بار امانت نتوانست کشید.....قرعه کار به نام من دیوانه زدند

 

[Shahab]

اسمان بار امانت نتوانست کشید.....قرعه کار به نام من دیوانه زدند

دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
دمي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني

 

[Milad127]

دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
دمي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني

در اين درگه كه كه كه گه كه كه كه شود ناگه
مشو غره به امروزت كه از فردا نه‌اي آگه

 

[samiyaran]

دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
دمي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني

یكباره ازدحام عظیم سكوت شد
دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایه ای كه سوخته ز آواره گی ، هنوز
در آفتاب ها
دنبال لانه ی تن من
می گردد
تنهایی زمین من ، آنجا
با صد شكاف بیهوده ، رویای سیل را
خندیده است

یدالله رویایی

 

[Shahab]

یكباره ازدحام عظیم سكوت شد
دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایه ای كه سوخته ز آواره گی ، هنوز
در آفتاب ها
دنبال لانه ی تن من
می گردد
تنهایی زمین من ، آنجا
با صد شكاف بیهوده ، رویای سیل را
خندیده است

یدالله رویایی

تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني

 

[salvador]

یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

کار این دل خسته را بسیار ازین به داشتی

 

[Shahab]

یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

کار این دل خسته را بسیار ازین به داشتی

يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[mahdi26465]

يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو..............ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

 

[Shahab]

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو..............ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

 

[mahdi26465]

تا تو نگاه ميكني كار من اه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن..............که دوست خود روش بنده پروری داند

 

[Shahab]

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن..............که دوست خود روش بنده پروری داند

دائم گل اين بستان شاداب نميماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي

 

[mahdi26465]

دائم گل اين بستان شاداب نميماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي

یا رب مباد که گدا معتبر شود...............گر معتبر شود از خدا بیخبر شود

 

[Shahab]

یا رب مباد که گدا معتبر شود...............گر معتبر شود از خدا بیخبر شود

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

 

[محمدکریمی]

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

ما را از منع عقل مترسان ومی بیار.....کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

 

[salvador]

ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم

تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم

 

[Shahab]

ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم

تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم

من مست و تو ديوانه ما را كه برد خانه
صد بار تو را گفتم كم خور دو سه پيمانه

 

[salvador]

همه شب دوست می‌گردد، به گرد گوشه دلها

که جز تو در دل تنگم کسی دیگر نمی‌ گنجد

 

[samiyaran]

همه شب دوست می‌گردد، به گرد گوشه دلها

که جز تو در دل تنگم کسی دیگر نمی‌ گنجد

دو آسمان
دو پرنده
و اوج
اوج های مکرر
کجاست مرز توقف ؟
زمین شان چه سراشیبی سیاهی بود
دو آسمان دو پرنده و اوج
اوجهای
مکرر

سیما یاری

 

[salvador]

روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری

پرده بردار که هوش از تن عاقل برود

 

[امالیا]

روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری

پرده بردار که هوش از تن عاقل برود

در مرتبه دوستی آن کس که تمام است
با دشمن خود کینه چرا داشته باشد؟