من این پاییز در زندان ، به یاد باغ و بستانها
سرود ِ دیگر و شعر و غنای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد ، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
من این پاییز در زندان ، به یاد باغ و بستانها
سرود ِ دیگر و شعر و غنای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد ، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
نزار این روزای خوبمون تموم شهیادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
نزار این روزای خوبمون تموم شه
نمیخوام که زندگیم بی تو حروم شه
دل من هیچکسو غیر تو نمیخواد
با دل هیشکی به جز تو به نمیاد
آخه تو عشقمی جز تو کیو دارم
که شبا سر روی شونه هاش بزارم
مرا در خاموشی ات فرو گیر
تا دلم را از ترانه سرشار سازم
واعظ مابوی حق نشنیدبشنواین سخنمدهوشی و مستی, نه گناه دل زار است
چون هوش ربای دل مدهوش, تویی تو
صیدی که تو را گشته گرفتار منم من
یاری که مرا کرده فراموش تویی تو
مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دمواعظ مابوی حق نشنیدبشنواین سخن
درحضورش نیزمیگویم نه غیبت میکنم
مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها
دلبرابنده نوازیت که آموخت بگواي دوست شكر بهتر يا آنكه شكر سازد
خوبي قمر بهتر يا آنكه قمر سازد
دلبرابنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان توهرگزنبرم
مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
دمي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر در خود شکنیم هیـچ صدایی نکنیم
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر در خود شکنیم هیـچ صدایی نکنیم
من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
دلم گرفت ای همنفس
پرم شکست تو این قفس
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
دانم که آن سرو سهی, از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی, فریاد بی حاصل کنم
منتظر هیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ٬ لالایی بی لالایی
انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم
از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم
گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم
ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم
من بنالم, که عاشقم عاشق
تو که معشوقی از چه نالی زار؟
من بنالم, که عاشقم عاشق
تو که معشوقی از چه نالی زار؟
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کااین حال نیست زاهد عالیمقام را
انان كه خاك را به نظر كيميا كنند
ايا بود كه گوشه چشمي نظر به ما كنند
+
سلام سونياا
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
ماييم و نواي بي نوايي
بسم الله اگر حريف مايي
یا چهره بپوش یا بسوزان
بر روی چو آتشت سپندی
یا چهره بپوش یا بسوزان
بر روی چو آتشت سپندی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |