گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی نموندی بی وفا انگاراثرنداشت دعا
قلب منو شکستی ، غصه نخورفدای سرت
گفتی که چاره سفره گفتی دعا بی اثره
نگاهم هر روز به دره غصه نخورفدای سرت
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
دلت دیگه از شیشه نیست
چشات مثله همیشه نیست
تو گل نمیریزی به پام دیگه نمیمیری برام
آغوش تو برای من انگاردیگه جا نداره
دوسم نداری می دونم این دیگه اما نداره
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
رفتی نموندی بی وفا تنهائی سخته بخدا
باز زیره قولت زدیا غصه نخورفدای سرت
گفتی در فکررفتنی نه اهل دل شکستنی
دلی نمونده بشکنی غصه نخورفدای سرت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم
از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم
پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم
با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی
الهی خود را فراموش کرده ام که به یاد تو باشم
از دیگران گسسته ام که به تو بپیوندم
تو را در آیئنه چشمانم می بینم
در پرده پندارم در جای جای وجودم
در محراب سینه ام
در کعبه ام
الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری
در همه نفسهایم جاری هستی
در شگفتیهای وجودم بودنت را به تما شا گذاشته ای
هر نگاهم تو را آیئنه داری می کند
و هر طپش دلم تو را فریاد می زند
خدایادر کعبه چرا؟
تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟
تو در دل منی در بی سوئی ها و بی کرانگی ها چرا؟
نو در جان منی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حدس می زنم شبی مرا جواب می کنی
و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای

ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
من از کنار پنجره تورا نگاه می کنم
وتو مرا به نام دیگری خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک وماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب می کنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مراحساب می کنی
وکاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
بـهـتـریـن لـذتـی کـه تـوی دنـیـا هـسـت ایـنـه کـه . . .

بـدونـی یـه نـفـر خـیـلـی دوسِـت داره . . .

بـرای یـه نـفـر مـهـمـی . . .

یـه نـفـر هـسـت کـه هـمـیـشـه نـگـرانـت ِ . . . !

اونـوقـت ِ کـه زنـدگـی مـعـنـا پـیـدا مـیـکُـن ِ . . .

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تو ای دوست سلام

دل صافت نفس سرد مرا آتش زد،

کام تو نوش و دلت، گلگون باد،

به چه از خویش بگویم که مرا بشناسی:

روزگاریست که هم صحبت من تنهائی است،

یار دیرینه ی من درد و غم رسوائی است،

عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست،

ولی افسوس که روحم به تنم زندانی است،

چه کنم با غم خویش؟

که گهی بغض دلم می ترکد،

دل تنگم ز عطش می سوزد،

شانه ای می خواهم

که بگذارم سر خود بر رویش

و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
از تَمام رمز و راز هاے عِشق

جُز هَمین سِه حرف


جز هَمین سِه حَرف ساده ی میان تهے


چیز دیگرے سَرم نمے شَود


مَن سَرم نمی شَود


ولے


راستے دلَـــــم که مے شَود !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمانم را بسته‌ام

و تمام نگاهم را گذاشته‌ ام

برای فردا که ببینمت

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دستهایت؛

تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم

کابوس نمی*بینم . . .

 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
ا کجا باید رفت
تا کجا باید برد
کوله باری را به نام زندگی
که درونش آرزوها هم گدایی می کنند
تا کجا باید گریخت
از حضور سردِ مرگ
از هجوم وحشت ودلواپسی
از شبیخون حماقت در هوس
تا به کی باید شنید
یک ترانه را ز جنس خاطره
از هزاران فرسخ احساس گناه
از هزاران فاصله تکرار ِغم
تا به کی باید ببینم
این همه دلخستگي را
وبمانم همچنان پا برجا
تا به کی ...

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام
خسته ام از زندگی
خسته گشتم بنده ها را بندگی
خوب رویان جهان را بردگی
اشک سرد بر رخ از این افسردگی
از نــــگاه دوست با شرمنـــــــــدگی
از صدای گریــــــه با درمانــــــــدگی
برده اید از یاد بـــــــــــوی سادگی
پوشش عالم شده آلودگی
اشک بارد نیست باران حاجت بارندگی
مرده اند مردان چه شد مردانگی
این همه باشد فقط رازی از این دلخستگی
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تنهایی یعنی:هر چی فک کنی
یادت نیادزنگ گوشیت چی بود.....
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
فـــــا.... بـــودن به تـــــن فـــــروشی نیستــ

به فـــــروختن خـــــاطرات قدیمی، به بهـــــای ورود یکــ تــــازه وارد استــ
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
آره انروز بوود ! همین امروز !!!


یه ۲ ساعتی میشه که رفتی .... واسه همیشه !!
رفتی....
دیدی که دارم رفتنت و نگا می کنم .... اما رفتی...
نگفتی گریه نکن.....
نه ! هیچی نگفتی !
فقط گفتی خدافظ و حتی منتظر نشدی که من بگم نه ! نرو ..
وایسا یه کم ببینمت... !
رفتی ...
رفتی.......
آره رفتی ...
چه ساده و بی تفاوت به اون همه عشق پشت کردی و رفتی ....
سالگرد رفتنت مبارک ای غریبه من !!




 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
انقده دور خودت نچرخ زمونه دورت میزنه


اینا بازیه روزگاره نه دست توئه و نه دست منه


آخه فقط تو نیستی تو دنیا که کارت گیر روزگاره


ولی حتی یک لحظه کم نیار آخه هیچ کاری نشد نداره


اگه دنيا پشت هم برات ساز مخالف زد غمت نباشه
اگه خسته شديو حوصلت سر رفت اميدت آخراشه
اگه حتي حس ميكني تنهاترين آدم روي اين زميني
ولي يادت نره يكي اون بالا حواسش هميشه به بنده هاشه….


اگه مسير زندگيت راهي واسه ي رفتن نداشت
اگه هيشكي نموند و همه جا زدن اگه سايتم تنهات گذاشت
ميخواي تسليم سرنوشتت بشي حتي حرفشم نزن
يكي همين نزديكيهاست پيش تو پيش من
اوني كه اين مسير و پيش پات گذاشت هواتو داره تا آخرش
خودشم همين نزديكيهاست كه دلگرميم به بودنش
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای روضه ی خودت گریه نکن وقتی گریه ننگ مردونگیه


دوره ای که عاقلاش زنجیرین سوت دل شدن یه دیوونگیه


این روزا دوره ی غیرت کشیه کی می دونه قیصر این روزا کجاست


بکشی و نکشی می کشنت این جا بازارچه ی آب منگلیاست
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها ترين مردم به دوشم کوله باره غم
کوه صبور شانه ام از بار غمها خم
من قصه ي دردم . تنها ي شبگردم
تنها دو دست مهربان تو پناه من
چشمان تو تنها چراغ کوره راه من
تنها تو ماندي از همه دنيا براي من
آن شانه هاي نازک تو تکيه گاه من
تنها تو هستي در تمام لحظه هاي من
تنها تو ماندي جز خداي من براي من
آه اي هستي من . شور مستي من
بر چين اشک مرا برچين
هستي مي گذرد . مستي مي گذرد
بنشين پيش دلم . بنشين
از ازل خالم زد رقم با تو. نقش تقدير است
خود تو مي داني . با تو مي مانم . بي تو مي ميرم
آه اي هستي من . شور مستي من
بر چين اشک مرا برچين
هستي مي گذرد . مستي مي گذرد
بنشين پيش دلم . بنشين
از ازل خواند زجر و غم با تو . نقش تقدير است
خود تو مي داني . با تو مي مانم . بي تو مي ميرم
عاشق ترين مردم که مي ميرم براي تو
اي واي اگر باشد به تو عاشق خداي تو
من قصه ي دردم . تنها ي شبگردم
تنها دو دست مهربان تو پناه من
چشمان تو تنها چراغ کوره راه من
تنها تو ماندي از همه دنيا براي من
آن شانه هاي نازک تو تکيه گاه من
تنها تو هستي ذر تمام لحظه هاي من
تنها تو ماندي جز خداي من عزيز من براي من
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دردهایے هست ڪہ

نمیشود فریادشاטּ ڪرد

نمیشود دَرمانشاטּ ڪرد

نمیشود بہ ڪسے گفتشاטּ

نمے تواטּ بُغضشاטּ ڪرد

فقط باید در تنہایے تحمُلشاטּ ڪرد

چہ تلخ است واقعیت تنہایے ما . . .

 

vajiheh.kh

عضو جدید
چقدر سخته آدم کنار کسی باشه که دوستش داره ولی بدونه که هیچ وقت بهش نخواهد رسید!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه
نفس منو بگیر
برای یکی شدن اگه مرگ من بسه
نفس منو بگیر
ای تو هم سقف عزیز ای تو هم گریهء من
گریه هم فاصله بود
گریهء آخر ما آخر بازی عشق
ختم این قائله بود

حدس گر گرفتنت در تنور هر نفس
غم نه ، اما کم که نیست
هم شب تازهء تو ترکش پرتیر عشق
سنگ سنگر هم که نیست
خوب دیروز و هنوز طرحی از من بر صلیب
روی تن پوشت بدوز
وقت عریانئ عشق با همین طرح حقیر
در حریق تن بسوز

پلک تو فاصلهء دست و کاغذ و غزل
من و عاشقانه بود
رستن از پیلهء خواب ای کلید قفل شعر
خواب شاعرانه بود

از ته چاه سکوت تا بلندای صدا
یار ما بودی عزیز
در تمام طول راه با منه عاشق ترین
هم صدا بودی عزیز

حدس رو گردون شدن از من و از راه ما
باور بی یاوری
روز انکار نفس روز میلاد تو بود
مرگ این خوش باوری
خوب دیروز و هنوز طرحی از من بر صلیب
روی تن پوشت بدوز
وقت عریانی عشق با همین طرح حقیر
در حریق تن بسوز

تو بگو غیبت دست غیبت هر چه نفس
بین ما فاصله نیست
غیبت آخر تو کوچ مرغان صدا
ختم این قائله نیست
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه
نفس منو بگیر
برای یکی شدن اگه مرگ من بسه
نفس منو بگیر

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام
ببخش اگر دستانم ،
براي نگاه داشتنت كوچك بود
ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي
و ديگر براي هيچ جا نبود

اكنون كه مرده ام مرا ببخش
اكنون كه عاشقم مرا ببخش
ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد
و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد
ببخش اگر آنقدر با تو هم درد شدم تا درد هايت زياد شد

اكنون كه ديگر نيستم مرا ببخش!
اكنون كه از ياد برد ه اي با تو زيسته ام مرا ببخش
مرا ببخش اگر نامت را زياد مي خواندم
و يا اگر زياد در پيش تو مي ماندم
آنقدر كه حوصله ات را سر ميبردم ..

اكنون كه نمي خندم مرا ببخش ...
اكنون كه ديگر هيچگاه اشكي ندارم مرا ببخش!!

ببخش اگر نترسيدم خدا هم فراموش كند مراقبت باشد و نگفتم : خدا نگهدارت!

مرا به خاطر تمام نا گفته هايم ببخش
اگر نگفتم تا قيامت به اميد ديدارت ..

اكنون كه من به قيامت دل بسته ام
ديگرمرا ببخش !!!
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


مـے ـگـویند سیـگــار بــه آدمـ آرامشـ مے ـدَهـــَد ..

لـــاکــِـردار دَر حــَدّ یکـ نــَخـ سیـگــار هـَمـ نبـــودے ؟!!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مــزـاحـمـ آدمــی کهـ

مشـغـول فــرـامــوش کــردن است

نـشـویــــد....

هـیـچ قـاتـلـی دوس نــدـارد

هـنـگـام کـشـتـن کـسـی

مـزـاحـمــش شــونــد...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

وقتی از دنیا خستـــــــه می شوم
می نویســـــــــــــم
می نویسم تا فرامـــــــــــوش کنم

دلت که تنگ يک نفر باشد ،
خود خدا هم بيايد تا خوش بگذرد و لحظه اي فراموش کني فايده ندارد
تو دلت تنگ است
دلت براي همان يک نفر تنگ است
تا نيايد
تا نباشد
هيچ چيز درست نمي شود



يـکـــ بــار هم وقـتــي
مـنـتـظـرتــ نـيـسـتـمـ
به ســـراغـم بيــــا
بـگـذار خـيـالـــم
غـافـلـگيــر شــود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همی دارم سخن با تو ؛ فقط با تو !
نه کس خواهم که گوشش بر در دیوار دل باشد
نه کس خواهم که گوید با تو خواهد بود !
بیا خواهم سخن گفتن ز تنهایی ، ز بی تابی
چه گویم ؟ از کجا گویم ؟
مگر در این زمان جایی برای درد دل گفتن به جا مانده ؟
مگر با هر کسی شاید زبان دل
نمی دانم چرا ؟ با تو همی گویم : چرا ؟
مگر عشق و صداقت از میان مردمان این دیار پر تلاطم رخت بر بسته ؟
که همچون مار بر دور عزیزان چنبری از کینه و ماتم گرفته ؟
دل من ! ای تو همراه تمام سختی دوران تنهایی !
ای تو همراز تمام حرفهای پر ز تنهایی !
تو خود گو ، تو خود گو
چرا نداری فرصتی یا مهلتی !؟
چرا هیچت نمی خوانند ؟!
چرا پیشت نمی مانند ؟!
نگویم بیش از این ،
جانا ! نگویم تا تو هم پیش خودت ،
باز به امید کسی باشی
که در نزد تو آسوده نشیند
که در پیش تو از رفتن نگوید
که آری یار با عشق و صفا باشد
که همراه تو تا اخر دنیا به جا ماند
تا نگویی با من آری ، من همی فهمیده ام چرا گویند دنیا دو روزی بیش نیست !
چون که هر کس را بداری دوست از روی صداقت
به تو گوید:

که من تا آخر دنیا ، نخواهم رفت از برت جانا ...... !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
به چه می خندی عزیز !؟
به چه چیز !؟
به شكست دل من..!
یا به پیروزی خویش !؟
به چه می خندی عزیز !
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد !؟
یا به افسونگریِ چشمانت...
كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟
"به چه می خندی تو...؟"
به دل ساده ی من می خندی!؟
كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟
به چه می خندی عزیز !؟
به هم آغوشی من با غم ها
یا به...!

خنده دار است...بخند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند*
*دیگر گوسفند نمیدرند*

*به نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
حالا من به درك...

جواب شعرهایم را

كه تازه با تو خو گرفته اند را

چه می خواهی بدهی؟



 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا