گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
شتاب مكن
كه ابر بر خانه ات ببارد
و عشق
در تكه ای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط كلمات
سقوط می كند
و هنگام كه از زمین برخیزد
كلمات نارس را
به عابران تعارف می كند
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می شكند و می میرد
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر دارو كه علاج بود
در خانه داشتم
اما تنم در باد
به تماشای غزلهای آخر می رفت
امروز را بی تو خفتم
فردا كه خاك را به باد بسپارند
تو را یافته ام
مگر تو نسیم ابر بودی
كه تو را در باران گم كردم ؟
 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
برام هیچ حسی شبیه تو نیست

تو پایان هر جستجوی منی

تماشای تو عین آرامشه

تو زیباترین آرزوی منی...

؛

من و از این عذاب رها نمیکنی

کنارمی به من نگاه نمیکنی

تمام قلب تو به من نمیرسه

همین که فکرمی برای من بسه...

 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه وقتایی اینقدر حالم بده

که میپرسم از هر کسی حالتو

یه وقتایی حس میکنم پشت من

همه شهر میگرده دنبال تو...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اے کاشـــــ آنروز قلبمـــــ آنگونه نمیلـــــرزید...

که مجبور نباشـــــــم امروز پس لــــــرزه هایش را تحمــــل کنم..



[
]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلتنـــــــــــــــــگی

عین آتش زیر خاکــــــستر است

گـــــــاهی فـــــــکر میکنی تمـــــــــام شده

امّـــــا یــک دفــــعه


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو حرفت را بزن

چکار داری که باران نمی بارد

اینجا سالهاست که دیگر به قصه ها هم گوش نمی دهند

دست خودشان نیست

به شرط چاقو به دنیا امده اند

تا پیراهنت را سیاه نبینند

باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی !
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چند وقتیست

هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ...

نگاهم اما ...

گاهی حرف می زند

گاهی فریاد می کشد.........

و من همیشه به دنبال کسی می گردم

که بفهمد یک نگاه خسته

چه می خواهد بگوید
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بعضی شب ها

هم آغـوشــی که "میخواهم"،

به این می اندیـشم که کاش

بودی و آرزو بر دل نمیـخوابیـدم!

بیشتر که می اندیـشم

به خاطر می آورم

که آن وقتها هر وقت "خواستم" "نبودی"

و هر گاه "خواستی" "بودم"!

شب ها

دیگر هم آغـوشـی "نمیخواهم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هـر چـقدر هم کـِ غـرقـ ِ این قـِصـ ه مے شومـ

بـآز همـ یکـ جآے ِ کار مے لَنـگد هـمـیشـه ؛
مــآ کـِ از این قـرآرـها نداشتـیمـ ...
کـ ِ تـُ بروے و مـن بمآنـم بـآاین همه نـبودنتـ
کـِ تــمآمـ ِ بـودنـتـ را بگیرے !
.
فهمیدے ؟! یکـ جآے ِ کار مے لنـگد !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت کن دلم !
این جا سکوت, اجباری ست
اگر چه حرف و غزل در نگاهمان جاری ست
همیشه عشق, برایم سکوت و ابهام است
شبیه دیدن او بین خواب و بیداری ست
چه قدر پیر شدم...
با مرور خاطره ها...
به ذهن خاطره هایم, سکوت غمباری ست
دلم شکست و غزل مرد..
اه, ای مردم !
چه قدر طعنه و زخم زبانتان کاری ست!
اگر چه حرف و غزل نا تمام مانده...
ولی...
سکوت کن دلم!
این جا سکوت اجباری ست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـآرآن بـآشـَد

تُـو بـآشـی


ی ِ خیـآبون ِ بـی ان ـتـهآ بـآشَد

ب ِ دُنيـآ مـي گـُويَمـ :

خـُدآحـآفِــظ ...!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشا شب نشستن به پهلوی تو
تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو
خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن
وســـجده به محـــراب ابـــروی تو
خوشا در نگاه تو چون می خـــراب
خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو
دو چـــشم پـــر از کهربای خموش
که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو
خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر
که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو
...
بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود
ســــکوت زمین از هــــیاهوی تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تو چـه پنهــان

گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ

کـ شـروع مۓ کنم

بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـه

براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن

بـ بوۓ تنت...

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز




من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این غربت تلخ
که به اجبار به پایم بستند
می گریزم از شب
می گریزم از عشق
و تو ای پاک ترین خاطره ها
همه جا در پی تو می گردم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از جنس کدام نور بودي ؟
که جسارت با تو بودن در من جنبيد؟
و من چه عاشقانه به رويت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتي
و اين شد عاشقانه ی آرام من و تـــــــو

 

mahshid.

عضو جدید
میدانی چه میشود؟ وقتی تمام احساس و عشقت را جمع کنی

و همه را به یک نفر هدیه کنی ؛ مایه نشاطش باشی و تمام

تلاشت شاد نگه داشتن او باشد اما او بی تفاوت و بی اعتنا

باشد؟ اینچنین است که ل ح ظ ه های خاموش جان میگیرد .

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می ایـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
دلم می میرد از حسرت
و
من اهسته میگویم
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی .....



 

mahshid.

عضو جدید
گوش کن...؟!!عاشق به امید عشقش زندست .یه عاشق،عاشق کشی بلد نیست .یه عاشق هرگز دروغ نمیگه مخصوصاً به عشقش . اگه به کسی دروغ گفتی یعنی اون رو کشتی .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا من به كدامين دلتنگي خنديدم كه اين چنين دلتنگم!


صفا ندارد دگر در این جا بی تو ماندن
چها تو کردی با من با رفتن و نماندن

هرگز نرفتی از یاد ای مهربان و زیبا
با یاد تو زنده ام شبانه روز در این جا

همیشه در قلب من حرمت تو باقیست
نمادی از تو دارم همان که یادگاریست

گفتم بمان کنارم اما تو رفتی شیرین
ماندن کنارت آخر‍ شد آرزویی دیرین

فرصت نشد که دیگر کنار من بمانی
برای من تو هر روز از عاشقی بخوانی

با رفتنَت از این جا به اوج عشق رسیدم
تمام غصه ها را برای خود خریدم

به یاد خاطراتَت به یاد خنده هایَت
به یاد آن همه عشق به یاد آن نگاهَت

به یاد لحظه هایی که بود در کنارم
به یاد او که عشقش نمی رود ز یادم

 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتن ، همیشه رفتن نیست.
گاهی نشسته ای روی مبل .
لیوان چای را گرفته ای دستت
وحتی شاید درجواب حرف های کسی سر تکان می دهی.
شاید سر کلاس باشی
یا حتی ...
شاید پشت پنجره بهار باشد
شاید پایت روی برف های ترد زمستان باشد.
مهم نیست .
وقت رفتن که برسد ،
خودت می فهمی.
نه بال لازم است نه بلیط هواپیما و اتوبوس.
از سرزمین های یخ زده خودت می روی
به دوردست های نا شناس خودت.
هنوز نشسته ای سر کلاس ،
هنوز چایی می نوشی،
فقط تو دیگر نیستی
کسی نخواهد فهمید ولی ،
تو از خودت کوچ کرده ای...
همیــــــــــــــن !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه فاصله افتاده اگه من با خودم سردم
تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمی کردم
چه آسون دل بریدی از دلی که پای تو گیره
که از این بدترم باشی واسه تو نفسش میره
نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه
همیشه لحظه آخر خدا نزدیک تر میشه
تورو دست خودش دادم که از حالم خبر داره
که حتی از تو چشماشو یه لحظه بر نمیداره
تو امید منی اما داری از دست من میری
با دستای خودت داری همه هستیمو میگیری
دعا کردم تورو بازم با چشمی که نخوابیده
مگه میزاره دلتنگی مگه گریه امون میده
مریضم کرده تنهایی ببین حالم پریشونه
من اونقدر اشک میریزم که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم شبایی رو که بیدارم
شاید از گریه خوابم برد درا رو باز میزارم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به نام کسی که جدایی رو آفرید تا قدر باهم بودنو بدونیم. خیلی سخته بعد از چند سال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ
بوده ولی بازم بهت بگه دوست دارم. خیلی سخته طعم واقعی مرگو

بچشی ولی صبح که چشماتو باز میکنی ببینی بازم نمردیو یه روزدیگه
رو باید بازم با خاطره هاش شروع کنی, ولی اون دیگه پیشت نیست,
پیشت نیست ولی انگار هر لحظه کنارت ولی تو پیش اون بودیو
هیچوقت ندیدت, این مثل اون میمونه, تو رو گریه بندازه تو اونوبخندونی
ولی اون یکی دیگه رو خوشحال کنه. خیلی سخته بهت بگه دوست
دارم ولی نمیخوامت, میگن با یادش باید زندگی کنی ولی تا کی
خوابشو ببینی, میگن ناامید نشو آخه درد ناامیدی رو نکشیدن چون
ناامیدی و تنهایی و گریه تنهاهدیه هایی بوده که اون بهت داده ولی تو
تموم زندگیتو بهش دادی. خیلی سخته بهش دل ببندیو دلتو بشکونه,
تو هم میتونستی دلشو بشکونی ولی اینکارو نکردی چون خیلی
دوسش داشتی. خیلی سخته بزرگترین آرزوت مرگ باشه ولی اون
بتونه با یار تازه رسیدش خیلی راحت زندگی کنه بعد کل ثروتت که
عشقت بوده با کاخ آرزوهاتو یکجا خراب کنه, اونوقت زیر آوار بی مهری
و تنهایی از فقر محبت و دوست داشتن تا آخر عمر بشینی و زار زار
گریه کنی. خیلی سخته آرزوت کسی باشه که از این و اون بشنوی
براش هیچ اهمیتی نداشتی, حالا دیگه آرزوی نبودنتو میکنه. خیلی
سخته وقتی یادت میاد که حتی با شنیدن اسمش اونقدر خوشحال
میشدی که دوست داشتی داد بزنی ولی حالا با دیدنشم چیزی جز
عذاب نصیبت نمیشه چون اون دیگه واسه تو نیست. خیلی سخته بعد
از چند وقت که میبینیش اشک تو چشمات حلقه بزنه ولی اشکات
فقط واسه خودت مهم باشند. خیلی سخته جرات هر کاری رو داشته
باشی به امید اینکه کوه پشتته ولی وقتی یرگردی و پشتتو نگاه کنی
ببینی یه عمر پشتت به دره بوده, حالا اون دیگه عشقش یه نفر دیگه
هست اصلا تو براش مهم نیستی, اصلا رسم بازیه قایم موشک زمونه
اینه, تو چشم میذاری و من قایم میشم ولی تو یکی دیگه رو پیدا
میکنی.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا