مشاعرۀ سنّتی

b65241

کاربر بیش فعال
مطرب عشق عجب سازونوایی داردنقش هرنغمه که زدراه به جایی دارد

دیدمت وای چه دیداری وای
این چه دیدار دلآزاری بود
بی گمان برده ای از یاد آن عهد
که مرا با تو سر و کاری بود
دیدمت وای چه دیداری وای
نه نگاهی نه لب پر نوشی
نه شرار نفس پر هوسی
نه فشار بدن و آغوشی
این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی ز من و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام گلم
روي دستان ملائك بدنت را ديدم

تو كه رفتي به خدا، داغ به قلبم دادي

آيه الكرسيِ روي كفنت را ديدم

مثل چوپان غريب وطن مادريم

 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میروی و گریه میآید مرا...ساعتی بنشین که باران بگذرد
 

faryad beseda

عضو جدید
در رفتن جان ازبدن گويند هر گونه سخن
من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم ميرود
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم ازدوریت نیست عزیزم
ترسم ازرفتن وبرنگشتنه........................
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرامهرسیه چشمان زسربیرون نخواهدشد................................
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارزش بودنت راهمیشه ازاندیشه یک لحظه نبودنت می توان فهمید.................
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا