مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار زپیشت بدین هنر نرود

دروغ که می گویی
چشم هایت پر از پسر بچه می شود
دروغ که می گویی
یک چیزی کنج مردمک ات
مهربانی ام را تحریک می کند
تا برای پسر بچه های چشم هایت
شکلات و پنجره بیاورم
تا بی ترس سرزنش
شیشه ها را بشکنی بین بازی
هیچ می دانستی
دروغ که می گویی
چه چشم های عزیزی توی صورتت داری؟
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
یاس بوی حوض کوثر میدهد
عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
There is fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and it's bring me out the dark
خانم Adele

کاشکی یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه آدما هر دومون عاشق میشدیم

کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا میگرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت

کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون میشدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون میشدیم
 

jh1348

کاربر فعال
کاشکی یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه آدما هر دومون عاشق میشدیم

کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا میگرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت

کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون میشدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون میشدیم
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که بهر گوشه خرابی دارد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که بهر گوشه خرابی دارد




دیگه وقت رفتنه، موسم دل کندنه

می رم اما سختمه، عزیزم گریه نکن


اگه دلشکسته ای، تو غما نشسته ای

خنده کن که مرهمه، عزیزم گریه نکن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است



تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر ها
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم

بمان امشب کنار لحظه های بیقرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر ها
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم

بمان امشب کنار لحظه های بیقرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریادمی داردکه بربندیدمحمل ها
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر ها
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم

بمان امشب کنار لحظه های بیقرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در حریم عشق نتوان ز دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش




شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم

تمام آرزوهایم زمانی سبز می گردد
که تو یکشب بگویی دوست داری تو می دانم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شوخی نکن که مرغ دل بی قرارمن
سودای دام عاشقی ازسربه درنکرد


در اخرين لحظه ديدار به
چشمانت نگاه كردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو يا بي تو بهاريست
همان لبخندي كه توان را
از من مي ربود بر لبانت
زينت بست.

 

shayesteh-namvar

عضو جدید
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم

تمام آرزوهایم زمانی سبز می گردد
که تو یکشب بگویی دوست داری تو می دانم
مرا عهدی ست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا