مشاعرۀ سنّتی

[eghlimaa]

دل من بگو گناهت چی بود، که این روزا هی داری بد میاری
تو لاک تنهایی بازمتو رفتی، حوصله ی هیچ کسیو نداری

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می طپم تا به صبوح هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی وای من

 

[RZGH]

نی نی که این دو باغ اپر چه خوشست و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم

مشکل خویش برپیر مغان بردم دوش
کوبه تاییدنظرحل معما میکرد

 

[RZGH]

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می طپم تا به صبوح هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی وای من

نفسم گرفت ازاین شهر دراین حصار بشکن در این حصارجادویی روزگاربشکن

 

[eghlimaa]

مشکل خویش برپیر مغان بردم دوش
کوبه تاییدنظرحل معما میکرد

در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

 

[RZGH]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردی واوبه جااورد

 

[eghlimaa]

نفسم گرفت ازاین شهر دراین حصار بشکن در این حصارجادویی روزگاربشکن

نیستی که ببینی
اشکام دیگه نمی تونن نریزن
آی بمونن
بسازن،نمیرن

 

[eghlimaa]

مریدپیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چراکه وعده توکردی واوبه جااورد

دیدی ای دل که غم عشق دگر با ما چه ها کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه ها کرد

 

[RZGH]

نیستی که ببینی
اشکام دیگه نمی تونن نریزن
آی بمونن
بسازن،نمیرن

ناامیدم مکن ازسابقه لطف ازل
توپس پرده چه دانی که که خوب است وکه زشت

 

[eghlimaa]

ناامیدم مکن ازسابقه لطف ازل
توپس پرده چه دانی که که خوب است وکه زشت

تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم

 

[خیال شیشه ای]

ناامیدم مکن ازسابقه لطف ازل
توپس پرده چه دانی که که خوب است وکه زشت

تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم

 

[خیال شیشه ای]

تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم

می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی

 

[m4material]

تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم

سلام
با اجازه
ميشه منم تو مشاعره باشم؟
مي نوش بخرمي كه اين چرخ كهن
ناگاه ترا به خاك گرداند پست

 

[RZGH]

تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم

مادر پیاله عکس رخ یاردیده ایم.................

 

[eghlimaa]

تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم

مشین غافل به پهلوی حریصان
که جان گرگین شود از جان گرگین

 

[RZGH]

سلام
با اجازه
ميشه منم تو مشاعره باشم؟
مي نوش بخرمي كه اين چرخ كهن
ناگاه ترا به خاك گرداند پست

چرا نمیشه.............
تاتوانی سایه دیوارخویش بیش کن
تانگردی سایه جوی پای دیوارکسی

 

[eghlimaa]

مادر پیاله عکس رخ یاردیده ایم.................

مکن ای دوست زجور این دلم آواره مکن
جان پی پاره بگیرد و جگرم پاره مکن

 

[m4material]

مشین غافل به پهلوی حریصان
که جان گرگین شود از جان گرگین

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

 

[m4material]

چرا نمیشه.............
تاتوانی سایه دیوارخویش بیش کن
تانگردی سایه جوی پای دیوارکسی

يكچند به كودكي به استاد شديم
يكچند به استادي خود شاد شديم

 

[RZGH]

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن

مکن ای دوست زجور این دلم آواره مکن
جان پی پاره بگیرد و جگرم پاره مکن

نیکی پیرمغان بین که چوما بد مستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

 

[eghlimaa]

چرا نمیشه.............
تاتوانی سایه دیوارخویش بیش کن
تانگردی سایه جوی پای دیوارکسی

من انقد ذوق زده شدم که اجازه نگرفتم
خودم شروع کردم

بیاموز از پیمبر کیمیایی
که هرچست حق دهد می ده رضایی

راستی خوش اومدی

 

[eghlimaa]

نیکی پیرمغان بین که چوما بد مستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

دیر آمدن و شتاب رفتن
آیین گلست در گلستان

 

[mohandes soror]

نی حدیث راه پرخون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

 

[RZGH]

من انقد ذوق زده شدم که اجازه نگرفتم
خودم شروع کردم

بیاموز از پیمبر کیمیایی
که هرچست حق دهد می ده رضایی

راستی خوش اومدی

یابخت من طریق مروت فروگذاشت................

 

[RZGH]

نی حدیث راه پرخون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

دلم به صومعه گرفت وخرقه سالوس
کجاست دیرمغان.................

 

[eghlimaa]

یابخت من طریق مروت فروگذاشت................

تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم
خود را چو فنا دیدم آهسته که سرمستم

 

[eghlimaa]

دلم به صومعه گرفت وخرقه سالوس
کجاست دیرمغان.................

نماز شام چو خورشید در غروب آید
ببندد این ره حس راه غیب بگشاید

 

[RZGH]

تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم
خود را چو فنا دیدم آهسته که سرمستم

من همان روز زفرهادطمع بریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

 

[m4material]

من انقد ذوق زده شدم که اجازه نگرفتم
خودم شروع کردم

بیاموز از پیمبر کیمیایی
که هرچست حق دهد می ده رضایی

راستی خوش اومدی

پس اونجوري هم ميشه
ممنون

ياران موافق همه از دست شدند
در پاي اجل يكان يكان پست شدند

 

[eghlimaa]

من همان روز زفرهادطمع بریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

دوست همان به که بلاکش بود
عود همان به که در آتش بود

 

[RZGH]

پس اونجوري هم ميشه
ممنون

ياران موافق همه از دست شدند
در پاي اجل يكان يكان پست شدند

درکف غصه دوران دل حافظ خون شد