دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

K.K.J

عضو جدید
نقشه‌های من شمال ندارند
همیشه
هر چه خاطره است
از دریای جنوب به این خانه می‌‌وزد

... ( چطور می‌‌شود ...یک تابستان...یک غروب...یک ساحل...یک نگاه ...یک آغوش...بشود دنیای یک آدم؟ )


نیکی‌ فیروزکوهی(با کمی تغییر!)
 

K.K.J

عضو جدید
من رویش خویش را در یک کتاب شعر

در حجم جیوه‌ای آینه

در آهنگ صدای تو دیده ام
...
آغوش سبز تو حالا کجاست؟؟


نیکی‌ فیروزکوهی
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاعر از کوچه مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت
نه که سرگشته نبود
سالها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو رفتی همه گفتند
که از دل برود هر آنکه از دیده برفت
و در آن لحظه ی نا باوری و غصه ی من خندیدند
و تو ای کاش میدانستی که در این تنگ بلور شفاف
ماهی سرخ تو زندست هنوز
و در این کلبه ی سرد
یادگار تو بجاست
و تو ای کاش که می آمدی و میدیدی
که از دل نرود هر انکه از دیده برفت...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه آنقدر ساده و نرم مگذر،لااقل نگاهی به پشت سرت کن...
شاید کسی در پی تو میدود
و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند!!!
و تو هیچ وقت او را ندیده ای...
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در نبودن ِ تو

چه کوچک میشود ایندنیای بزرگ



چه غریبه اند آشنایان دیروز



و قلم - چه دلگیر از برای نوشتن

که نمیدانم

نُت ها لجبازی می کنند

یا انگشتان باور ندارند

گام ِ رفتن ات را
.
.
کاش میدانستی با نبودن ِ تو

پرواز یعنی تماشای پرنده



بیهودگی - یک کلمه مترادف با عشق



و تقدیر - یگانه دروغ برای توجیه



انتظار هم - همان همسایه دیوار به دیوار شک

" و " دوستتدارم

تنها یک وازه برای ترانه هایپرفروش
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
گنجشک های معبد انجیر عشق شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم

شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم

“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد تو همیشه اینجاست غم تو نمیره از یاد



نمیشه ترانه ای خوند که به یاد تو نیفتاد

میبینی چه تلخ چه شیرین میتونه مال تو باشه

با همه فاصله ها باز دلم دنبال تو باشه

دست من به آرزوها اگه با تو نرسیده

عوضش چشمای خیسم صددفعه خوابتودیده

اگه هدیده ای ندادی که بمونه یادگاری

عوضش خاطره هام روبا خودت همیشه داری

اگه پاییزیه کوچه اگه برگها دیگه زردن

اما بابهار دوباره سبزو تازه برمیگردن

رنگ آسمون چشمات واسه من همیشه آبی

اگه حتی دیگه هرگزبه نگاه من نتابی

بین دستای من و تواگه فاصله زیاده

دنبالت بازم میگردم حتی با پای پیاده...
 

banooyeariayi

عضو جدید
یک نگاه از چشمان
غزل سرای تو
کافیست
تا دنیایم
در شراره های
چشمان اهوراییت
بسوزد
گلواژه ای
که بر لبانت
جاریست
با طنین
ملکوتی نوای
تو
میمیراندم
پیش از انکه
بمیرم
ترا به مرگ شقایق ها
قسم
سنگ دلی را بس کن
نمیدانم چشمانت
پاسخ کدامین به خون کشیده را
خواهد داد
 

Life13

عضو جدید
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و درآن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتی بر لب آن جوی نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين آب نظر کن
آب آيينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از اين شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پيش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به سنگ زدی من نرميدم نگسستم
بازگفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگريخت
اشک در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد که دگر از تو جوابی نشنيدم
پای دردامن اندوه کشيدم
نگسستم نرميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی ديگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم. . .
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قست غم ها شده ام
دگر ایینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
بیایید چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام... خوب بید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

banooyeariayi

عضو جدید



نه این دل
دل می شود

نه نبودنت
دلیل
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیشانی ام ...

چسبیدن به سینـ
ـه ات را میخواهد
و چشم هایم خیس کردن پیراهن مردانـ
ـه ات را
عجب بغض پرتوقعی دارم
مـ
ـن امشب ...

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]هر آشنایی تازه ، اندوهی تازه است...
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.
هر سلام ، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است .
[/h]
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهم کوچه را می پاید امشب

صدای خنده ات می آید امشب

گواهی می دهد دل که می آیی

نمی دانم خدایا... شاید امشب.....
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت نکن!
عشق قصه می خواهد!
شب از ستاره گذشته است!
شب بی آیین است!
شب است و باد و شلاق های نامریی!
ببین!
تو حرف بزن،
حرف هات تسکین است.....:gol:
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا غریبم من غریبم آشنا برگرد

ای یادگار کوچه های شهر ما برگرد

بندر نشینان رفتنت را گریه می کردند

چون موج دریا ناخدا محض خدا برگرد

من می روم امشب کمی شب بو بچینم ، تو

ای بوی شب بو ای همیشه آشنا برگرد

در چشمهایت قطره اشکی میدرخشید

روزی که می رفتی ومن گفتم کجا؟ برگرد

آن روزها یادش بخیر از یاد ما رفتند

ای یادگار گریه های بی صدا برگرد

تا کوچ کردی کوچه ها هم گریه می کردند

با من اگر قهری برای کوچه ها برگرد ...
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیا امشب یه نردبون بذاریم تا آسمون

از ماه اجازه بگیریم و بریم اونجا

بشینیم تا خود صبح حرف بزنیم!

نه! تو حرف بزن. من فقط میخوام نگات کنم

بدون مه! بدون ابر!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو اندازه ی من غرورت نریخت
نموندی تو چنگ بگیر و ببند
سر اعتمادت به سنگی نخورد
پر و بالتو همچراغت نكند
چه حرفایی باید شنید و ندید
چه چیزایی باید ندید و گذشت
چه عمرایی باید ببینی كسی
كه رفت و بیادش دیگه برنگشت

اگه جای من هر كس دیگه بود
نمیشست كه دنیا عذابش بده
اگه جای تو هر كس دیگه بود
نمیموندم اینجا خدا شاهده

چه روزایی از هر چی ماجرا
فقط خستگی مونده و نیستی
ببین من مثل تو به گل نیستم
ببین تو مثل من به گل نیستی
به من حق بده ناخوش ناخوشم
دارم بیخودی وقتمو میكشم
به سختی دارم بارمو میكشم
به من حق بده بی تو دیوونه شم

اگه جای من هر كس دیگه بود
نمیشست كه دنیا عذابش بده
اگه جای هر كس دیگه بود
نمیموندم اینجا خدا شاهده
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوی دل تنگی می دهم !
حتی بهار هم
پیله ی تنهایی اَم را
به روی پروانه هاش
نمی گشاید
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
تجاوز يعني :
تو تاکسي خانوم بغل دستي از نوع نشستن يک مرد احساس راحتي نکنه !
تجاوز يعني :
دختري به خاطر ترس از نگاه هرزه يک مردتو گرماي تابستون مجبور شه مسیری رو بدوه !
تجاوز يعني : دوستت دارم گفتنت هزار تا معني بده !
... تجاوز يعني : ويران کردن کاخ آرزوهاي يک زن !
تجاوز یعنی : به قیمت عشق زن را با تن سنجیدن !
تجاوز یعنی : اسمش را دوستی ساده گذاشتی و دختری به نام دل عشقش دانست !
تجاوز یعنی : به جرم پاک بودن طرد شدن !

بله تجاوز تنها به معني به زور هم آغوش شدن نيست
 

gole ziba

عضو جدید
تجاوز يعني :
تو تاکسي خانوم بغل دستي از نوع نشستن يک مرد احساس راحتي نکنه !
تجاوز يعني :
دختري به خاطر ترس از نگاه هرزه يک مردتو گرماي تابستون مجبور شه مسیری رو بدوه !
تجاوز يعني : دوستت دارم گفتنت هزار تا معني بده !
... تجاوز يعني : ويران کردن کاخ آرزوهاي يک زن !
تجاوز یعنی : به قیمت عشق زن را با تن سنجیدن !
تجاوز یعنی : اسمش را دوستی ساده گذاشتی و دختری به نام دل عشقش دانست !
تجاوز یعنی : به جرم پاک بودن طرد شدن !

بله تجاوز تنها به معني به زور هم آغوش شدن نيست

محشر بود
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفت شهر عشق

شهر اول:نگاه و دلربایی

شهر دوم:دیدار و اشنایی

شهر سوم:روزهای خوش و شیرین

شهر چهارم:رقیب و بی وفایی

شهر پنجم:گیر فکر و رهایی

شهر ششم:وداع و جدایی

شهر هفتم:اشک و تنهایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون دیده ام



چگونه قطره قطره آب می شود



چگونه سایه ی سیاه سرکشم



اسیر دست آفتاب می شود



نگاه کن



تمام هستیم خراب می شود



اشاره ای مرا به کام می کشد



مرا به اوج می برد



مرا به دام می کشد



نگاه کن



تمام آسمان من



پر از شهاب می شود



تو آمدی ز دورها و دورها



ز سرزمین عطر ها و نورها



نشانده ای مرا کنون به زورقی



ز عاج ها ، ز ابرها ، بلورها



مرا ببر امید دلنواز من



ببر به شهر شعر ها و شورها



به راه پر ستاره می کشانی ام



فراتر از ستاره می نشانی ام



نگاه کن



من از ستاره سوختم



لبالب از ستارگان تب شدم



چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل



ستاره چین برکه های شب شدم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این لحظه های بی تو... یعنی شکست احساس



دقیقه های بی تو...یعنی دلم چه تنهاس



این لحظه های بی تو...آخر خط درده



به کی بگم که دوری ات...منو دیوونه کرده



ساعت روی دیوار...چشم همیشه بیدار



یعنی کنارم بمون...برای من کم نذار



گلای زرد باغچه...غبار روی طاقچه


یعنی بیا دیر میشه...دلم داره پیر میشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز با من سخن از عشق بگو

ای سرا پا همه خوبی و وفا

به خدا محتاجم من

چو ماهی که ز دریا دور است

و شن گرم کنار ساحل

پیکرش را گور است ...

من تو را موج امید و وفا می خواهم

تو به من نزدیکی

مثل خورشید به گل

مثل تصویر به آب

مثل آواز قدم های دو همراه به پل

من تو را چون عطش کوه به یک جرعه طنین می خواهم

من تورا مست و رها،

همچو یک تکه ی ابر،

مثل ذرات هوا می خواهم

من تو را ای نابترین شعر زمان،

من تو را ای روشنگر جان،

از سرا پرده ی دل تا نهان خانه ی جان می خواهم

باز با من سخن از عشق بگو.
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot][/FONT]قُل قُل كه ميزند گاهي احساسات ِ درونم ،

دلم يك هواي بارانـي ميخواهد .

تا يك چاي دارچيني دَم كنم و حالي به حال خودم بدهم !

تا رهـا كنم خودم را ، ذهنم را حتي . . .

از اين دوست داشتن هايي كه گاهي پوچ تر از هر خيال خامي است. . .

گاهي كه قُل قُل ميزند احساسات ِ درونم ...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو می دانی و همه می دانند

که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من

،از آوردن برق امیدی در نگاه من ،

از برانگیختن موج شعفی در دل من عاجز است .


تو می دانی و همه می دانند که شکنجه دیدن بخاطر تو ،

زندانی کشیدن بخاطر تو

و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است

،از شادی توست که من در دل می خندم

،از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد

و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را

در ریه هایم احساس می کنم .

نمی توانم خوب حرف بزنم .

نیروی شگفتی را که در زیر کلمات ساده و

جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام

دریاب

،دریاب.


من ترا دوست دارم ،همه زندگی ام

و همه روزها و شبهای زندگی ام

بر این دوستی شهادت می دهند،

شاهد بوده اند و شاهد هستند.


آزادی تو مذهب من است ،

خوشبختی تو عشق من است ،

آینده تو تنها آرزوی من است.


اگر تنها ترین تنها شوم، باز خدا هست،

او جانشین همه نداشتن هاست.

نفرین و آفرین ها بی ثمر است.

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان،

هول و کینه بر سرم ببارد، تو مهربان و جاودان آسیب

نا پذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی!

تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا