گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن

دگر این لحظه تن پاک من آلوده مکن

یاریم کن که رود از یادم غم دیرین این خاطره ها

شوق پروازسراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها

پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
 

*GLADIATOR*

عضو جدید
حمید حداقل قول بده هرچند وقت یه بار مارو از حالت باخبر کنی

سهیلا خانوم با عرض معذرت دیگه نمیام
واسه همینه جیلیز بیلیز میزنم همه بچه ها رو ببینم و برم

به آسمان نگاه کن ، هر جا که باشی مهتاب نگاهمان را به هم گره خواهد زد.
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگم حمید خان میخای این لحظات اخر با هم یه قلیون چاق کنیم خانمها هم برامون چای میارند فرصت خوبیه
 

*GLADIATOR*

عضو جدید
حمید دو تا قول بهت میدم یکی اینکه موقع تحویل سال واست دعا کنم دومیش هر وقت یادت افتادم فیلم گلادیاتورو نگاه کنم تا موقعی که برگردی.


مرسی آبجی


حمید، میخوای بری شیراز حتما یه سر برو حافظیه........................باور کن عقلم سرجاشه، اما میتونی باهاش درد و دل کنی.................... من اینکارو میکنم به شعراشم خیلی اعتقاد دارم.


حتما میرم و یادت میکنم


روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن


دگر این لحظه تن پاک من آلوده مکن


یاریم کن که رود از یادم غم دیرین این خاطره ها


شوق پروازسراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها


پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم


روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم


بهنام همین الانم دلم واست تنگ شده
مخصوصا واسه این شعرات
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سهیلا خانوم با عرض معذرت دیگه نمیام
واسه همینه جیلیز بیلیز میزنم همه بچه ها رو ببینم و برم

به آسمان نگاه کن ، هر جا که باشی مهتاب نگاهمان را به هم گره خواهد زد.
من متأسفانه فرصت آشنایی نداشتم
اما هرجا هستی پیروز و سربلند باشی حمید خان

خدا پشت و پناهت
دیشب رویایی داشتم،
خواب دیدم بر روی شنها راه می روم،
همراه با خود خداوند
وبر روی پرده شب.
تمام روزهای زندگیم را، مانند فیلمی دیدم
همانطور که بر گذشته ام نگاه می کردم،
روز به روز از زندگی را،
دو ردپا بر روی پرده ظاهر شد،
یکی مال من ویکی از آن خداوند
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت
آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم
در بعضی جاها فقط یک ردپا وجود داشت
اتفاقا ً آن محلها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود
روزهایی با بزرگترین ترسها، رنجها، دردها و ...
آنگاه از خداوند پرسیدم:
" خداوندا! تو به من گفتی که در تمام ایام زندگیم با من
خواهی بود و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم،
خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات مرا تنها گذاشتی؟"
خداوند پاسخ داد:
"فرزندم تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت، حتی برای لحظه ای
ومن چنین نکردم
هنگامیکه در آن روزها یک ردپا بر روی شن دیدی،
من بودم که تو را به دوش می کشیدم."
برای تو که به یاد آوری خدا در سخت ترین لحظه هایت با تو هست
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنونم که اومدی بدرقه و مرسی بابت حرفای از ته دلت
اما یه وقتایی بعضی چیزا دست خود آدم نیست. اصلا وضعیت خوبی برای توضیح اینکه چه اتفاقی افتاده ندارم
بعضی دوستام قضیه رو میدونن
دعا میکنم شما هم دوستای خوبی اینجا پیدا کنی

ممنون مطمئن باش زمان بهترین دارو برای درد های عمیقه بگذار زمان بگذره همه سختی های این روز می گذره و روزی میاد که به همه این اتفاقا می خندی
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیا حمید خان هرچی غمه فراموش کنیم مخصوص خودت چاق کردم
 

*GLADIATOR*

عضو جدید
من متأسفانه فرصت آشنایی نداشتم
اما هرجا هستی پیروز و سربلند باشی حمید خان

خدا پشت و پناهت

ممنونم همچنین شما دوست من

سلام دوستان...............
همگی خوبین؟

سلام محسن جان
ممنون که اومدی
دیگه کم کم باید برم
مریما هم نیومدن
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونین شاید ماها اگه الان رو در رو بودیم هیچ وقت با هم انقد راحت نبودیم.ما اینجا با هم دوستیم شمام یکی از دوستای خوبمون هستین.یه وقت نگی تنهام.
اره من چون دورم از خونه خیلی وقت ها به خواهرم می گم بیام چت و اینجوری خیلی باهاش راحت تر از رو در رو حرف می زنم
نمی دونم این دنیای مجازی چی داره که ادم ها رو به هم نزدیک می کنه
نه من تنها نیستم خدا هست
 

student.sh86

عضو جدید
سلام دوستان...............
همگی خوبین؟

سلام پسرم خوبی؟
میگم حمید خان میخای این لحظات اخر با هم یه قلیون چاق کنیم خانمها هم برامون چای میارند فرصت خوبیه

میبینی حمید....هنوز نرفتیو شروع کردنا....آخه هیئت مدیره بدون همچون دلاور حراستی چیکار از دستش بر میاد؟
قول بده یه کم بخندی باشه؟ حتی اگه شده به زور...........
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهیلا خانوم با عرض معذرت دیگه نمیام
واسه همینه جیلیز بیلیز میزنم همه بچه ها رو ببینم و برم

به آسمان نگاه کن ، هر جا که باشی مهتاب نگاهمان را به هم گره خواهد زد.
فقط حواست باشه کار اشتباهی انجام ندی و تصمیم اشتباهی نگیری
هر زمانی هم که برگردی مطمئن باش خیلیارو خوشحال می کنی حتی اگه هممون اینجا نباشیم
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیا حمید خان هرچی غمه فراموش کنیم مخصوص خودت چاق کردم
ای ول بچه ها تو کار قلیون هستن یادمه یه بار که کوچیک بودم رفتم از یه قلیون که ازش استفاده کرده بودن یه پک زدم نزدیک بود بمیرم از سرفه نمی دونم این قدیمیا چه جوری می کشن قلیون رو
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهنام خان چایی ک بدون شیرینی نمیچسبه


بفرما اینم شیرینی


به به اره با هم فاز میدن .الان بوی دود حامد و میلاد رو میکشه اینجا
انگار بهشون سیستم کنترل نصب کردند با دود الارم میده واونا متوجه میشن
 

bera

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای ول بچه ها تو کار قلیون هستن یادمه یه بار که کوچیک بودم رفتم از یه قلیون که ازش استفاده کرده بودن یه پک زدم نزدیک بود بمیرم از سرفه نمی دونم این قدیمیا چه جوری می کشن قلیون رو

اولش سخته بعد بهش عادت میکنی .نترس بیا الان میری فضا

حیف این تن نیست سالم بره زیرخاک
 

student.sh86

عضو جدید
ای ول بچه ها تو کار قلیون هستن یادمه یه بار که کوچیک بودم رفتم از یه قلیون که ازش استفاده کرده بودن یه پک زدم نزدیک بود بمیرم از سرفه نمی دونم این قدیمیا چه جوری می کشن قلیون رو

بفرما.....کل باشگاهو در دام اعتیاد انداختیم......الان عمو پیرجو میاد شرکتو کشف و خنثی میکنه.....................
دلم واسه شرکت هم تنگ میشه
عجب......

اصلا این پست حراست شرکت با تو شروع شده مال خودتم هست....این مقام میمونه اگه تصمیم گرفتی برگردی که باید سریع دوباره شرکتو جمع جور کنی اگه هم نه یه وقت نری با شرکتای رقیب قرارداد ببندی...............

10.5 شد......داری میری؟ خدا پشت و پناهت.............مواظب خودت باش................... هرجا هستی موفق باشی و شاد
 
بالا