salam,,,,mishe too in topic sheraaye shakhsi ro ham gozasht???
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
مشتاقی ومهجوری دور از تو چنانم کرد............کز دست بخواهد شد پایاب شکیباییتو خانقاه و خرابات در میانه مبین//خدا گواه که هر جا که هست با اویم
مشتاقی ومهجوری دور از تو چنانم کرد............کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو.....پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگویاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم//در میان لاله و گل آشیانی داشتم
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو.....پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
مى فكن بر صف رندان نظرى بهتر ازين.............بر در ميكده مى كن گذرى بهتر ازينولوله در خانقاه افتاد دوش//مشک پر شد خانقاه از بوی تو
مى فكن بر صف رندان نظرى بهتر ازين.............بر در ميكده مى كن گذرى بهتر ازين
ياران همنشين همه از هم جدا شدند.......مائيم و آستانه دولت پناه توجان؟
میگریست از غبن کودک های های//کای مرا بشکسته بودی هر دو پای
ياران همنشين همه از هم جدا شدند.......مائيم و آستانه دولت پناه تو
عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيست.......راز كس مخفى نماند با فروغ راى تووامداران گرد او بنشسته جمع//شیخ بر خود خوش گدازان همچو شمع
عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيست.......راز كس مخفى نماند با فروغ راى تو
شب و سحر ، به نام تو ، ترانه می خوانند........به شوق یک سلام تو ، همیشه می مانندوامداران گشته نومید و ترش//درد دلها یار شد با درد شش
شب و سحر ، به نام تو ، ترانه می خوانند........به شوق یک سلام تو ، همیشه می مانند
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگودر خبر خیر الامور اوساطها//نافع آمد ز اعتدال اخلاطها
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال......خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو
يغماى عقل و دين را بيرون خرام سرمست...........در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردانور نمیتوانی که کل عریان شوی//جامه کم کن تا ره اوسط روی
ور نمیتوانی که کل عریان شوی//جامه کم کن تا ره اوسط روی
هر سو ، هر جا ، روی من به سوی تو.......دردا ! دردا ! کی رسم به کوی تو ؟وصال او زعمر جاودان به......خداوندا مرا ان ده که ان به
يغماى عقل و دين را بيرون خرام سرمست...........در سر كلاه بشكن در بر قبا بگردان
بدرود شیخ..نطق موسی بد بر اندازه ولیک//هم فزون آمد ز گفت یار نیک
كار صواب باده پرستى است حافظا......بر خيز و عزم جزم به كار صواب كننطق موسی بد بر اندازه ولیک//هم فزون آمد ز گفت یار نیک
بدرودبدرود!
كار صواب باده پرستى است حافظا......بر خيز و عزم جزم به كار صواب كن
تا كى از سيم و زرت كيسه تهى خواهد بود.....بنده ء من شو و برخور ز همه سيم تناننشان یار سفر کرده از که پرسم باز........که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت
تا كى از سيم و زرت كيسه تهى خواهد بود.....بنده ء من شو و برخور ز همه سيم تنان
تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت.....همت درين عمل طلب از مى فروش كننه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس..........ملالت علما هم ز علم بی عملست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |