گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

saijoon

عضو جدید
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]توراحس میکنم هردم[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]من از شوق تماشایت[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]نگاه از تو نمیگیرم[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT][FONT=&quot]تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT][FONT=&quot]ولی...افسوس...این رویاست[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT][FONT=&quot]تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT][FONT=&quot]تو با من مهربان بودی[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT][FONT=&quot]واین رویا چه زیبا بود[/FONT][FONT=&quot]....
[/FONT][FONT=&quot]ولی.... افسوس.... که رویا بود[/FONT][FONT=&quot]
.
.
.....[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]​
 

safa_re5000

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواهم فراموشت کنم
اما
فراموشی فراموشم نمیکند!...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



نـتـرســـــــ ...
اگـر هــم بــخــواهــــم
از ایـــن دیـــوانـــه تـــر نـــمـــیـــشــــوم !

گــفـــتــه بــودم ،
بیــــــ تـــو ســـخـــت مــیــــگـــذرد بـــی انـــصـــاف ...

حــرفـــم را پـــس مـــیــگــیــرم
بــی تـــو انــگــار اصــلا نــمــیــگــذرد ...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


یادت هست ، روزی پرسیدی این جاده کجا میرود
و من سکوت کردم
دیدی !
جاده جایی نرفت
آن که رفت ، تو بودی!!!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز





بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...

هنوز هم بند کفش هایم بهانه ی تورامیگیرند عطر دست های تورا میخواهند بی بهانه باز میشوند

وسعی میکنند نگذارند راه برم می پیچیند به پاهایم وبهانه ی تورا میگیرند
کاش که بودی .....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ی غم ها، دلم گرفت
انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد
در التهابِ خیسِ ورق ها، دلم گرفت
از خواندن تمام خبرها تنم بسوخت
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت
در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو
در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت
متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی
از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت
یک ردِ پا که سهمِ من از بی نشانی است
از ردِ خون که مانده به هر جا، دلم گرفت
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم، درآمدم از پا دلم گرفت
 

saijoon

عضو جدید
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای: خش خش برگ ها.............................. همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم.....................................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را تا بی نهایت دوست دارم / تو را تا قلب دریا دوست دارم / اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی / تو را در قلب خاک هم دوست دارم
 

saijoon

عضو جدید
من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها.... می خواهم با تو سخن بگویم.... می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم... می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود... شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من... و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند... کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود... اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد... حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم... پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راه دور است و پر از خار بیا برگردیم
سایه مان مانده به دیوار بیا برگردیم

هر زمانی که تو قصد سفر از من کردی
گریه ام را تو به یاد آر بیا برگردیم

این کبوتر که تو اینسان پر و بالش بستی
دل من بود وفادار بیا برگردیم
ترسم اینجا که بسوزد پر و بال عشقم
یا شود حاصل تکرار بیا برگردیم

یک غزل نذر نمودم که برایت گویم
گفتم آنرا شب دیدار بیا برگردیم

باز گفتی که برایم غزل از عشق بگو
یک غزل میخرم اینبار بیا برگردیم

من که عشقم به دو چشم تو دخیلی بسته است
عشق من را مکن انکار بیا برگردیم
 

saijoon

عضو جدید
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم لابه لای تمام خاطرات گذشته... تمام خوبهایم را ورق زدم... لحظه به لحظه اش را... رد پایت همه جا جاریست... اما... دوباره تکرار داستان همیشگی نبود تو و انتظار من...!!! امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!! امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...! شاید برگی را از قلم انداخته باشم!
 

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]شاید قانون دنیا همین باشد،
من صاحب آرزویى باشم که شیرینى تعبیرش از آن دیگریست[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
الان که این را برایت می نویسم !!
ساعت دقیقا راس نبودن توست
تو هر موقع دلت خواست بخوان

مهران پیرستانی
 

K.K.J

عضو جدید
ثبت کنید
شوریدگیِ رفتنم
و شوریده وار رفتنم را
جز این ... سراغ مرا حتی از خودم هم نگیرید
کسی‌ که هرگز زندگی‌ نکرده
تاریخچه‌ای ندارد

من
مصونِ تقدسِ باورِ انّا الیه راجعون
بناچار میروم
میگذارم قطره‌هایِ باران بگویند
چه ... قدر ... تنهایم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ((برتولت برشت))[/FONT]
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدما از جنس برگن... گاهی سبزن ،گاهی پاییزن و زردن.زمستون دیده نمیشن
تابستون سایبون سبزن
آدما خیلی قشنگن،حیف که هر لحظه یه رنگن...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.
 

saijoon

عضو جدید
شبیه برگ پاییزی همیشه قسمت بادم ز تو دورم ولی هرگز نخواهی رفت از یادم . . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبیه برگ پاییزی همیشه قسمت بادم ز تو دورم ولی هرگز نخواهی رفت از یادم . . . .

قانون تو
تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های
زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و
سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و
دوری
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیروز

برای رسیدن به تو

از خود می گذشتم

و امروز...

برای رفتن تو

در خود می شکنم!

خدایا

فردا را به تو می سپارم

که نه قلبی برای شکستن دارم

و نه امیدی به رسیدن...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و
سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه
عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ
پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را،
جدایی
مان را به رخ می کشد.


بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..
 

nazaninfatemeh

عضو جدید
راست میگی وقتی گفتگو میکنی تنها نمیشی
ولي وقتي تنها نيستي حرفي برا گفتن نداري

و تو نمیدانی که تنهایی بهترین گوش شنواست که هیچگاه کلامت را قطع نمیکند
دلت را نمیشکند ورازت را برملا نیکند
من نیز فقط با او گفتگو میکنم
باهات موافقم اما سخته حس كني تنها كسي كه به حرفت گوش ميكنه هيچكسه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا