گفتگوهای تنهایی
- شروع کننده موضوع سرمد حیدری
- تاریخ شروع
- وضعیت
همه گفتند فراموشش کن
و نمی دانستند
که به جزء یاد تو هر لحظه مرا
یاری نیست
هر که می دید غمم را می گفت
که دوایت گذر ایام است
لحظه و ساعت و روز
در پی هم رفتند
وفراموش شدند
عشقت اما در من
همچنان پابرجاست
هر که می گفت
دوایت گذر ایام است
کاش می دید که بعد از عمری
باز هم یاد تو در من باقیست
باز هم یاد تو در من گرم است
باز هم یاد تو در من خوب است
باز هم یاد تو رویای من است
و نمی دانستند
که به جزء یاد تو هر لحظه مرا
یاری نیست
هر که می دید غمم را می گفت
که دوایت گذر ایام است
لحظه و ساعت و روز
در پی هم رفتند
وفراموش شدند
عشقت اما در من
همچنان پابرجاست
هر که می گفت
دوایت گذر ایام است
کاش می دید که بعد از عمری
باز هم یاد تو در من باقیست
باز هم یاد تو در من گرم است
باز هم یاد تو در من خوب است
باز هم یاد تو رویای من است
mehravehoath
عضو جدید
چه بی تابانه می خواهمت
ای که دوریت ازمون سخت زنده به گوری است
ای که دوریت ازمون سخت زنده به گوری است
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من//غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من
ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها//ای فکنده آتشی در جمله اجزای من
امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا//تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نای انبان در این شب من از آن خالی شدم//تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من
ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها//ای فکنده آتشی در جمله اجزای من
امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا//تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نای انبان در این شب من از آن خالی شدم//تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من
mehravehoath
عضو جدید
وقتی كه دیگر نبود ، من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی كه دیگر رفت ، من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی كه دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد، من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام كرد ، من شروع كردم.
وقتی او تمام شد ، من آغاز شدم.
و چه سخت است تنها متولد شدن....
مثل تنها زندگی كردن....
مثل تنها مردن!
banooyeariayi
عضو جدید
چه قدر سخت است که بدانی چه می خواهی بگویی
نباشی کل این دنیا واسم قد یه تابوته
نبودت مثل کبریت و دلم انباره باروته
نباشی روز تاریکم یه اقیانوسه آتیشه
تموم غصه ی دنیا تو قلبم ته نشین می شه
دنیا رو بی تو نمی خوام یه لحظه
دنیا بی چشمات یه دروغ محضه
نباشی هر شب و هر روز
همه اش ویلون و آواره ام
با فکرت زنده می مونم
تا وقتی که نفس دارم
تا وقتی که نبود تو
یه روز کاری بده دستم
بمون تا آخر دنیا
بمونی تا تهش هستم
banooyeariayi
عضو جدید
+با چشمانمـ کهـ مسیر بی تو بودن را وجبـ
میکنمـ تازه دلیل بغض هایمـ را می فهممـ !
من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
فرزانه رفیعی
عضو جدید
همچون پروانه گرد تو می گردم
بگذار دیگران مرا دیوانه بخوانند
افتخارم اینست در عشقت بسوزم
بگذار دیگران مرا دیوانه بخوانند
افتخارم اینست در عشقت بسوزم
فرزانه رفیعی
عضو جدید
و چه تلخ بود سخنت که او بازگشت ومن فکر کردم عشق او را به من باز پس داده
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6180 | |
|
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |
Similar threads
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-
-