دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

انگار


خشتـــــ اول کــج بوده !


که وقتی حرفــِ آخــــر را زدی


شانــه ام لرزیــد


و خرابـــــــ شدم...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
برای دلم گاهی مادری مهربان می شوم
دست نوازش بر سرش می کشم و می گویم: غصه نخور عزیزکـــــــــــــم می گذرد ...

برای دلم گاهی پدر می شوم
خشمگین می گویم: بس کن دیگر بزرگ شدی ...

گاهی هم دوستی می شوم مهربان
...دستش را می گیرم و می برمش به باغ رویا، کنار تو

دلم از دست من خسته است...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیروز که فریاد زدی دوستت دارم گفتم بلندتر نمی شنوم
امروز که دره گوشم گفتی دیگه دوستت ندارم
گفتم آرام بگو بقیه می شنوند
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای مسافر !
ای جدا ناشدنی ! گامت را آرام تر بردار !
از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببینمت
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حسادت نکن . . . .

این که بعد از تو بغــل گرفته ام . . . .

زانوی غـــــــــــــم است . . .
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
" دلم گرفته اي دوست "


دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم



که دیده برگشودم به کنج تنگنا من


نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل



چو تخته ‌پاره بر موج، رهـــا، رهـــــــا، رهــــا من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک



به مـن هـر آن کـه نـزدیــک، ازو جـــــدا، جــــــــدا مـن!



نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی



که تر کنم گلویی به یاد آشنا من



ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟



که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟



ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری



دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من


سیمین بهبهانی
 

masib

عضو جدید
کاربر ممتاز
درختی خشک را مانم به صحرا
که عمری سر کند تنهای تنها
نه بارانی که آرد برگ و باری
نه برقی تا بسوزد هستیش را !!
 

masib

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا !! تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه سخت و دشوار است
و چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس لبریز...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[SIZE=+0]تو می
آیی، یقین دارم که می آیی.زمانی که مرا در بستر سردی میان خاک

بگذارند،
تو می آیی یقین دارم که می
آیی
[/SIZE]
[SIZE=+0][/SIZE]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی تو نیستی [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نه هستهای ما چونانکه
بایدند[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] نه
باید ها.....[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثل همیشه آخر حرفم[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و حرف آخرم را[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با بغض می خورم[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عمری است لبخد های لاغر خود را
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در دل ذخیره می کنم: [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باشد برای روز مبادا[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اما [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در صفحه های تقویم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی به نام مبادا نیست[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آن روز هر چه باشد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی شبیه دیروز[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی شبیه فردا[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی درست مثل همین روزهای
ماست[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اما کسی چه می داند؟[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شاید[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]امروز نیز روز مبادا باشد![/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی تو نیستی [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نه هست های ما چونانکه
بایدند[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] نه
بایدها....[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
هر روز بی تو روز مباداست[/FONT]
 

starless sky

عضو جدید
می دانی (!)

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است (!)

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی ...

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی ...

و در دلـت بخنــدی

به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت

صف کشیده اند ...

آن وقت با خودت بگویـی

هــــــــــــــــــــه ...

بگذار منتـظـر بمانند



 

starless sky

عضو جدید
این روزها لحظه به لحظه پر و خالی می شوم!
کاش اینجا بودی
دلم دارد می پوسد
عکسهایت را گذاشته ام روبرویم

گونه هایم اشکبار ست
آن نگاه غمگینم
آن سکوت عذاب آور
ن ا ب و د م می کند

کاش بودی و دستانت می شد لحظه اي برای من
کاش بودی و سرت را می گذاشتی روی پاهایم
دست می کشیدم لای موهایت
همانطور كه گفته بودي نوازش كن

نگاهم می شد تنها برای تو
می رفتیم در وجود هم
آن وقت شاید کمی از این آشفتگیهایم کاسته می شد
این روزها من را چه شده

چرا هی نابود می شویم در خود !
دیشب وقتی به رويا دیدمت،
وقتی صدای گریه هایم پیچید در ثانیه هایم
ت م ا م کردم
از این بی کسی ها، از این سکوتها،

از این چشمهایی که بعد از رفتنت
مهمان همیشگیش شده اشک و اشک و اشک ...

کی خیال آمدن داري نمی دانم !
ندانستم چه کنم، نمی دانم چه کنم، باید چه کنم،
چرا هیچ کاری نمی توانم بکنم !؟!؟

دستانم را می گشایم و به خیال آن ظهر تابستانی که در آغوش کشیدمت
خیال می کنم اینک باز در کنار منی، درست روبروی من،
چشم می دوزم به چشمهایت و التماست می کنم باز نروي !
بودنت زندگی است ، باش برایم

 

masib

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید امروز گلهایی که برایت میفرستم رو پس بدی اما یه روز رو سنگ قبرم گل میزاری،
شاید امروز دستاتو بهم ندی اما یه روز روی سنگ قبرم دست میکشی،
شاید امروز سکوت کنی اما یه روز سر قبرم بهم التماس میکنی باهات حرف بزنم،
شاید امروز آغوشت بر من حرام باشد اما یه روز با حسرت سنگ قبرم را در آغوش میگیری...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گويند بهشت و حورعين خواهد بود آنجا می و شيروانگبين خواهدبود
گر ما می ومعشوق گزيديم چه باک چون عاقبت کارچنين خواهدبود
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوســــتت دارم ؛
هديه ايست که هر قلبي ، فــــهم گرفتنش را ندارد ...
قيمتي دارد که هر کسي ، تــــوان پرداختنش را ندارد ...
جمله ي کوتاهيست که هر کسي ، لــــياقت شنيدنش را ندارد ...
و اما تــنهايــي يعني ؛
ذهنم پــر از تو ، خــالي از ديگران است ...
اما کنارم خــالي از تو ، پــر از ديگران است ...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو سکوت می کنی!
فریاد زمانم را نمی شنوی !

یک روز !
من سکوت خواهم کرد و
...
تو آن روز
برای اولین بار
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید . ..
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دریغ و درد از نامردمی

نامهربانی ها

شکست شیشه های دل

شکست بی صدای دل

دلی چون قلب من غافل

ز نیرنگ زمان و

مردم کج خوی و کج رفتار

دریغ از مردم صدرنگ وصدچهره

ازین هستی بی حاصل

ازین دنیای سربی رنگ

ز دلهای پر از نیرنگ

زبان هایی که می چرخند

و با هر چرخش خود دام می بافند

فسوس از رنج بیحدی

که در این خانه متروک

بر من رفت

دریغ ودرد از پندار نیکی که

خیالی پوچ و واهی بود

دریغ از دوستی هائی

که معنای تباهی بود

و دلهائی

که رنگ رو سیاهی بود

دلم از درد سرشار است

واندوهم گرانبار است

وچشمم بر افقها خیره مانده

تا که سوسوی

دو چشمانی که در دنیای من

مفهوم بی مرگی است

شبی نیمه شبی در آسمانم

چهره بنماید

و عشقم با تو در ظلمت

بسان نور خورشیدی

جهان آرا

جهانم را به چشمانت بیاراید.
 

masib

عضو جدید
کاربر ممتاز
شده یوقت شود گم باشی؟بیخیال از غم مردم باشی؟
شده محتاج نباشی و فقط بی نیاز دوسه گندم باشی؟
شده مرداب نباشی وکمی...بگذارند تلاطم باشی؟
شده مسکوت نمایی به زوال و کمی یار تکلم باشی؟
شده با این همه بدبختی ها کمترین اوج ترحم باشی؟
باید آنقدر بپوسی که فقط...خاک باشی و تیمم باشی...
 

starless sky

عضو جدید

ایستگاه آخر است
پیاده شو
می خواهم بزنم کنار بخوابم
همین جا وسط جاده
باقی راه را با دیگر همسفری
از جنس خودت طی کن
بی رویا
من نه نفس دارم برای ادامه
نه بنزین
نه پا
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا