هر کی سوتی داده تعریف کنه!

soraya_shz

عضو جدید
5 سالم كه بود سر كوچمون يه مغازه بود كه خيلي چيزها داشت. چند بار با مامانم رفته بودم . يه آبرنگ داشت كه خيلي خوشگل بود ، رنگهاش خيلي از رنگهاي آبرنگ داداشم بهتر بود. نمي دونم چند رنگ بود اما از 30 تا خيلي بيشتر بود. ( ميلياردها رنگ داشت) . يه روز تنهايي رفتم تو مغازه و گفتم: آقا اين آبرنگه چنده؟ آقاهه با تعجب گفت اين آبرنگه؟ .... به نظرمن كه آبرنگ بود... فقط قلم موش جديد بود.. خلاصه..
بعدها فهميدم آقاهه راست مي گفت اون آبرنگ نبود ، اون يه سايه چشم بود. :w15::w15:
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها واقعأ ممنون بخاطر این تاپیک قشنگ.... هر وقت میام میخونمشون کلی سر زنده میشم و کلی میخندم... مامانم همش میگه سما چرا میخندی هی... دیوونه شدی مگه:biggrin::w15:
 

itorict

عضو جدید
اوه اوه یکی بیاد اینو بگیره...:biggrin:
آخه واسه چي مگه من فلجم يا خدايي نكرده دست و پام قطع شده
آره داداش عين واقعيت هست اگه يه روزي از روبه رو با من برخورد كني نظرت عوض ميشه ...ادعا ندارما ولي درك و شعور دارم
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماما نم اگه بدونه سوتی اون و اینجا گفتم من و میکشه..:w08:ا:( کوچولو که بودم یبار بدجور از خواب بیدار شدم خواب بد دیده بودم بعدش دیگه نتونستم بخوابم :child:... هی با خودم کلنجار رفتم نه نشد
بعد اومدم پیش مامانم نصفه شب بود... هی به مامانم گفتم بیدار شو بیدار شو مامان خوابم نمیبره ..خسته شدم.:w06:.مامانم که خیلی خسته بود با چشمای نیمه باز نشست و گفت چیشده ..گفتم نمیدونم چرا خوابم نمیاد.. مامانم یه مکثی کرد و گفت : هیچی نیس عزیزم رگ خوابت پاره شده و بعد افتادوخوابید انگار از اولم بیدار نبود.....من که نمیدونستم رگ خواب چیه .اما خب رگ و میدونستم انقد ناراحت شدم که تا صبح همینطور به خودم خیره شده بودم.:w04:.صبح که همه بیدار شدن پیش همه جریان و به مامان گفتم دیدم همه یدفعه زدن زیر خنده حتی مامانم.. اقا دیگه کسی مگه میتونست جلو اینارو بگیره .. بعدها فهمیدم که مامانم چه سوتی داد و خودمم خندیدم :w15::w15::w15:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ماما نم اگه بدونه سوتی اون و اینجا گفتم من و میکشه..:w08:ا:( کوچولو که بودم یبار بدجور از خواب بیدار شدم خواب بد دیده بودم بعدش دیگه نتونستم بخوابم :child:... هی با خودم کلنجار رفتم نه نشد
بعد اومدم پیش مامانم نصفه شب بود... هی به مامانم گفتم بیدار شو بیدار شو مامان خوابم نمیبره ..خسته شدم.:w06:.مامانم که خیلی خسته بود با چشمای نیمه باز نشست و گفت چیشده ..گفتم نمیدونم چرا خوابم نمیاد.. مامانم یه مکثی کرد و گفت : هیچی نیس عزیزم رگ خوابت پاره شده و بعد افتادوخوابید انگار از اولم بیدار نبود.....من که نمیدونستم رگ خواب چیه .اما خب رگ و میدونستم انقد ناراحت شدم که تا صبح همینطور به خودم خیره شده بودم.:w04:.صبح که همه بیدار شدن پیش همه جریان و به مامان گفتم دیدم همه یدفعه زدن زیر خنده حتی مامانم.. اقا دیگه کسی مگه میتونست جلو اینارو بگیره .. بعدها فهمیدم که مامانم چه سوتی داد و خودمم خندیدم :w15::w15::w15:
خو یعنی چی؟
من هنو نفهمیدم(شکلک ناراحتی)
مامانت چه سوتی داده بوده؟
 

elahe66

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفته بودم دانشگامون داشتم بدو بدو مي رفتم آموزش دانشگاه كه مدركمو بگيرم موهامو با اين كشا كه موييه ( پستيژ) بسته بودم يه كم زير مقنعه پف كنه... يه كما.... يه ذره هم كشه داغون بود موهاي خودم قهوه اي پررنگه اون از اين مش .... بود... داغونا... ( گفتم حالا زير مقنعه اس كي مي بينه) بعد اومدم تو سرويس بهداشتي دانشگاه ديدم كشه نيست. مسيري كه رفتم برگشتم ديدم افتاده رو زمين. صحنه اي رو تصور كردم كه اين كشه افتاده و ملت ديدن يه كپه مو پش پشيه مش از من افتاده .:w47:
منم كه حسسسسسسسسسسسااااااااااااااااااس.
 
آخرین ویرایش:

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
baz farsish hangid ... sharmande ... mage ma rage khab darim !!!!! narahaty vase inke fek kardam ye rage badanam paras .. vase hamin ta sob bekhodam nega mikardam o donbale khono zakhm boodam
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
چند شب پیش رفتم لامپای کافی نتم رو خاموش کنم
تقریبا ساعت یک شب بود
آقا تا برق کل کافی نت رو قطع کردم
یهو دیدم یکی از تو کافی نت فریاد میزنه نکککککککککککککککککککککککککککن
منو میگی داشتم سکته رو میزدم
آخه اصلا یادم نبود دوستم تو کافی نت هستش
بعد از کلی خندیدن
نکته جالبش اینجا بود
که بیچاره دو ساعت انتخاب واحد کرده بود
بعد رفته بود دکمه ثبت رو بزنه من برق رو قطع کردم
دوباره صبح اومد انتخاب واحد
 

usar

عضو جدید
كنار دبيرستان ما يه زمين چمن بود كه مسابقات دانش آموزي همه ساله اونجا برگذار ميشد. ماهم كه پسر بوديم و تو حال وهواي دبيرستان گه گاهي به دخترايي كه ميومدن اونجا براي مسابقه يه نگاه حلال مينداختيم يه روز زنگ آخر كه همه رفته بودن من و دوتا از دوستام داشتيم ميرفتيم كه خواستيم يه نگاه حلال ديگه بندازيم و بريم كه من رفتم پاي پنجره و دوستمم دوبار صدا زدم كه بياد اما نيومد كه من رومو برگردوندم كه ببينم چرا نمياد اما چشتون روز بد نبينه كه مدير مدرسه و و بعد از اون كشيده اش و روي صورتم حس كردم دو تا پا داشتم دوتا ديگه هم قرض گرفتم د بدو.
 

mahsa shojayi

عضو جدید
كنار دبيرستان ما يه زمين چمن بود كه مسابقات دانش آموزي همه ساله اونجا برگذار ميشد. ماهم كه پسر بوديم و تو حال وهواي دبيرستان گه گاهي به دخترايي كه ميومدن اونجا براي مسابقه يه نگاه حلال مينداختيم يه روز زنگ آخر كه همه رفته بودن من و دوتا از دوستام داشتيم ميرفتيم كه خواستيم يه نگاه حلال ديگه بندازيم و بريم كه من رفتم پاي پنجره و دوستمم دوبار صدا زدم كه بياد اما نيومد كه من رومو برگردوندم كه ببينم چرا نمياد اما چشتون روز بد نبينه كه مدير مدرسه و و بعد از اون كشيده اش و روي صورتم حس كردم دو تا پا داشتم دوتا ديگه هم قرض گرفتم د بدو.
jaleb bud
 

sadansy

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آخی....خیلی جالب بود:biggrin:
كنار دبيرستان ما يه زمين چمن بود كه مسابقات دانش آموزي همه ساله اونجا برگذار ميشد. ماهم كه پسر بوديم و تو حال وهواي دبيرستان گه گاهي به دخترايي كه ميومدن اونجا براي مسابقه يه نگاه حلال مينداختيم يه روز زنگ آخر كه همه رفته بودن من و دوتا از دوستام داشتيم ميرفتيم كه خواستيم يه نگاه حلال ديگه بندازيم و بريم كه من رفتم پاي پنجره و دوستمم دوبار صدا زدم كه بياد اما نيومد كه من رومو برگردوندم كه ببينم چرا نمياد اما چشتون روز بد نبينه كه مدير مدرسه و و بعد از اون كشيده اش و روي صورتم حس كردم دو تا پا داشتم دوتا ديگه هم قرض گرفتم د بدو.
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كنار دبيرستان ما يه زمين چمن بود كه مسابقات دانش آموزي همه ساله اونجا برگذار ميشد. ماهم كه پسر بوديم و تو حال وهواي دبيرستان گه گاهي به دخترايي كه ميومدن اونجا براي مسابقه يه نگاه حلال مينداختيم يه روز زنگ آخر كه همه رفته بودن من و دوتا از دوستام داشتيم ميرفتيم كه خواستيم يه نگاه حلال ديگه بندازيم و بريم كه من رفتم پاي پنجره و دوستمم دوبار صدا زدم كه بياد اما نيومد كه من رومو برگردوندم كه ببينم چرا نمياد اما چشتون روز بد نبينه كه مدير مدرسه و و بعد از اون كشيده اش و روي صورتم حس كردم دو تا پا داشتم دوتا ديگه هم قرض گرفتم د بدو.

نگاه حلالت منو کشته:biggrin: نگاه حلالت 1کشییده حرومت کرد.
 

مهرناز*

عضو جدید
منظورم اینه که عوضه اینکه بگم تو راهم 45 min دیگه میرسم (اون موقع هم درست وسطه دو کوه بودیم )هل شدم گفتم وسطه دو کوهیم.:biggrin:
 

Similar threads

بالا