تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است | همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تو راه جنت و فردوس را در پیش خود دیدی
جدا گشتی ز راه حق و پیوستی به باطل ها
تا که بودیم نبودیم کسیتازه جوانی که شبانگاه ، مست
کوزه آب خنک آرد به دست
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکردتا که بودیم نبودیم کسی
کشت مارا غم بی هم نفسی
تو را من چشم در راهم شباهنگامدر این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
تو مپندار که خاموشی منمن در تو گم گشتم ، مرا در خود صدا میزن
تا پاسخم را بشنوی پژواك سان ای دوست
تو مپندار که خاموشی من
هست برهان فراموشی من
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بسمراد خسرو از شيرين كناري بود و آغوشي
محبّت كار فرهاد است و كوه بيستون سفتن
رقيب از آرزوي اينكه از مرگم خبر يابد
به هركسي ميرسد حال من بيمار ميپرسد
دوش می امد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بودديده ما چو اميد تو درياست
چرا به تفرج گذري بر لب دريا نكني
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
دل را ببیندوستان ، همکاران
حرف این پیر جهان دیده همه گوش کنید
خون انسان ستمدیده
بچکانید و قدح پشت قدح نوش کنید
"کاراپت دردریان"
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |