شب که می شود
نبودن هایت را زیر بالشم می گذارم
و شجاعت خود را زیر سوال می برم …
دوام می آورم تا فردا ؟؟؟
خودتو با یه شعر وصف کن...!
- شروع کننده موضوع secret_f
- تاریخ شروع
شب که می شود
نبودن هایت را زیر بالشم می گذارم
و شجاعت خود را زیر سوال می برم …
دوام می آورم تا فردا ؟؟؟
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست
شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پرپره دستای خارو خسی نیست
تو دلم فریاد و فریاد رسی نیست
شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پرپره دستای خارو خسی نیست
این کفش هایِ لعنتی
پافشاری می کنند به ماندن
و گرنه من کجا و حسرتِ پیاده روهایِ خلوتِ خیس ...
پافشاری می کنند به ماندن
و گرنه من کجا و حسرتِ پیاده روهایِ خلوتِ خیس ...
مے پسـندم پاییـز را
که معافـم مے کنـد
از پنـهان کردن ِ
...
دردے(!) که در صـدایم مے پیچـد ُ
اشکے(!) که در نگاهـم مے چرخـد ؛
آخر همه مـے داننـد
سـرما (!) خورده ام !! .
که معافـم مے کنـد
از پنـهان کردن ِ
...
دردے(!) که در صـدایم مے پیچـد ُ
اشکے(!) که در نگاهـم مے چرخـد ؛
آخر همه مـے داننـد
سـرما (!) خورده ام !! .
عاشقم...
عاشق آن « میم »
که می آید آخر عزیز ...
و مرا می کند مال تو ....!
. . .
noom
عضو جدید
بي رمق
خدا را خوش نمي آيد
طرز ِ بوسيدن ِ تو انصاف نيست
آن چنان سُست،
بي رمق مي بوسي
كه دلم مي گيرد
اين طور كه پيش مي روي بعيد مي دانم...
توانم باشد
نقشه ي بوسه ي بعدي را بكشم
بگذريم
من چند وقتي ست كه راضي شده ام
براي آرامش تو
حس و حال عشق بازي را
هر روز به روز ِ ديگري موكول كنيم
/رسول ادهمی/
خدا را خوش نمي آيد
طرز ِ بوسيدن ِ تو انصاف نيست
آن چنان سُست،
بي رمق مي بوسي
كه دلم مي گيرد
اين طور كه پيش مي روي بعيد مي دانم...
توانم باشد
نقشه ي بوسه ي بعدي را بكشم
بگذريم
من چند وقتي ست كه راضي شده ام
براي آرامش تو
حس و حال عشق بازي را
هر روز به روز ِ ديگري موكول كنيم
/رسول ادهمی/
صبوری می کنم تا مه برآید
صبوری می کنم تا شب سرآید
صبوری می کنم تا زندگانی
مرا بگذارد و مرگ از در آید . .
صبوری می کنم تا شب سرآید
صبوری می کنم تا زندگانی
مرا بگذارد و مرگ از در آید . .
دل بــسته ام بــه پـــائيــــز ؛
شـــايد دوباره سر ِ مهــــر بيـــايي
.
.
.
شـــايد دوباره سر ِ مهــــر بيـــايي
.
.
.
برایم سیگاری بگیران
من از ماه درشتِ گلگون می‌ترسم،
من این ساعت ِ خسته را
برای هجرت شبانه کوک نخواهم کرد.
(سید علی صالحی)
من از ماه درشتِ گلگون می‌ترسم،
من این ساعت ِ خسته را
برای هجرت شبانه کوک نخواهم کرد.
(سید علی صالحی)
از دیرباز
تا
ـــ هنوز ـــ
در لحظه لحظه های
ـــ روز ـــ
صدای تو انگار ؛
سخاوت شاخه ی یاس معطریست
از پشت پرچین
شمشادی آشنا
ـــ هنوز ـــ
تا
ـــ هنوز ـــ
در لحظه لحظه های
ـــ روز ـــ
صدای تو انگار ؛
سخاوت شاخه ی یاس معطریست
از پشت پرچین
شمشادی آشنا
ـــ هنوز ـــ
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین
تلنگری می شکند
میخواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم
کهعمق دردم را در فریاد منعکس کنم
فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاشمی شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم
عجین کرد
شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین
تلنگری می شکند
میخواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم
کهعمق دردم را در فریاد منعکس کنم
فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاشمی شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم
عجین کرد
دیشب ازدفترعمرم صفحاتی خواندم;چون به نام تورسیدم لحظاتی ماندم;
همه دفترعمرم ورقی بیش نبود;
همه در دفترمن:
حسرت دیدارتو بود.
همه دفترعمرم ورقی بیش نبود;
همه در دفترمن:
حسرت دیدارتو بود.
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | |
|
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
|
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | |
|
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | |
|
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |