اي كه گويي دست بردل نه مكن بي طاقتي
مي نهـادم دست بر دل گر دلي ميداشتم
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیستدل رم كرده ما را به نگاهی درياب
اين چه صيدی است كه دائم به سر تير آيد
تو ز اشتباه روزي قدمي به خانهام نه
كه رسددلي به كامي چوكني تواشتباهي
تو و ناز و عتاب و از كفم دامن كشيدنها
من و عجز و نياز و بيتو پيراهن دريدنها
تو آن لطيف مثالي كه نقشبند قضا
نبسته صورت مثلي دگر مثال ترا
اگـــــــــــر دستم رسد بر چرخ گــردون از او پرسم كه اين چون است و آن چون
يكي را ميدهـــــــــــي صد ناز و نعمت يكي را قرص جو آلــــــــــــوده در خون
تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟يــــــــــــــــــاد ايامي كه مــــــــــــرغ آرزو
بر بساط ابـــــــــــــــرها پر مي گرفت
خوزو له درگای خدا نمردای
جامی دو سرد مشکه بخواردای
خوزو بخفتای له ژیر دوار
نمه ناز بکه اوریل وهار
واران بواره نم نم بایده خوار
تک تک بتکی له دوز دوار
شفق السی آگر بکیدو
له لیو کوانگه نوی بخیدو
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر مامرا هرگز نباشد خواب و دارم آرزو گاهي
كه خواب آيد بهچشمم بلكه جانانم به خواب آيد
هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را، آئینه عبرت دان
دوباره نام تو بردم ، دلم بهانه گرفت
ولیک داد خود از گریه شبانه گرفت
سهیلی
سلام
تو چنان پاک و لطیفی که به هنگام وداع
حیفم آمد که تو را من به خدا بسپارم
سلام
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل کفایت باشد
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بودمن از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
در تلاطم های اقیانوس پر طوفان عشقدوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسه ی موی تو بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |