می مو رو تا ساعت 8 اینجا میتونی پیدا کنی فقط ممکنه یه خرده دیر پاسخ بده...:دی
گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی
- شروع کننده موضوع پیرجو
- تاریخ شروع
ستاره67
عضو جدید
چقدر ماشاله فعالید.خوب لابد بعدشم میرید افطار که نیستید.شما دائم الکانکتید(connect).
امیدوارم همیشه تو تمام صحنه های زندگی همینطوری حاضر باشید و موفق.
التماس دعا.
لطفا اگه خبر موثقه منبعش رو اعلام کنین...خیلی وقته سر زبونا افتاده استخدام گاز ولی فعلا خبری نیست
شهرام آدرس سایتو بذار لطفا..
درود
حامد جان من این خبر استخدامی رو نذاشتم.ستاره بانو پرسید توی تالار این خبر استخدامی چیه گفتم میگن اینطوره.تازه چند بار گفتم "اگه واقعیت باشه".
خبر استخدامیو بچه های بالا گفتن مگه به بچه های بالا اعتماد نداری
گفتم که سایت شرکت نفت یا گاز بود یه مسئولی نوشته بود شرکت گاز در مرحله دوم استخدامی 1000 نفر می گیره حالا می گردم لگه دوباره پیداش کردم ادرسو می ذارم ولی من از بچه های بالا هم شنیدم
نخست ، درودخبر استخدامیو بچه های بالا گفتن مگه به بچه های بالا اعتماد نداری
گفتم که سایت شرکت نفت یا گاز بود یه مسئولی نوشته بود شرکت گاز در مرحله دوم استخدامی 1000 نفر می گیره حالا می گردم لگه دوباره پیداش کردم ادرسو می ذارم ولی من از بچه های بالا هم شنیدم
دویم، تا این وقت روز کدوم **** بودی؟
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم (دکتر شریعتی)
سلام همه خوب هستید که؟
اصلا حال ندارم
اصلا حال ندارم
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
. . .
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
. . .
درود
پس درد مشترکیم ، مرا فریاد کن
خدایا
آنان که همه چیز دارند
مگر تو را
به سخره می گیرند
آنان را که هیچ ندارند
مگر تو ر
آنان که همه چیز دارند
مگر تو را
به سخره می گیرند
آنان را که هیچ ندارند
مگر تو ر
فردا ، اگر شنیدی که دیگر باز نمی گردم ، اگر یقین کردی که همه چیز پایان یافت، ناگهان یک تصمیم بزرگ و معجزه اسا و قهرمانی بگیر . ناگهان ! بی کمترین تردید ، بی کمترین ضعف ، چنان که گویی جز این نمی توان بود ، مثل اینکه ناگهان سقوط کرده ای و جز سقوط هیچ تدبیری ، تردیدی ، تلاشی و خیالی نه تنها بی سود است بلکه غیر ممکن است ، آری یک تصمیم بزرگ و قوی و معجزه آسا و قاطع:
«من در این لحظه زاده شدم »، «من اکنون آغاز شدم»، «من بودن را شروع می کنم »
مگو من بودن را از سر می گیرم تا این احساس در تو جان نگیرد که تو پیش از این بوده ای .بگو من بودن را آغاز می کنم ، بهتر است بگویی « اکنون در این لحظه بودن در من آغاز شده است ». تا خود را از بودن جدا نیابی و و در برابر «بودن » یا « چگونه بودن » به تامل و تفکر و احیانا تردید نیفتی ، آن را یک حادثه ای تلقی کن که اتفاق افتاده است
آن روز همه چیز را رها کن ، هر کاری را فرو بگذار یک راست برو به خانه ات به اطاق خودت به هر جا که بتوانی در آن چند ساعتی خودت باشی و خودت ، در خلوت خالی خودت بنشین ، آینه ای بردار با گرد خاکستر لکه ای بر ان بگذار مدتی بر ان نگاه کن ، آینه را همانگونه همانجا بگذار ، بنشین ، برخیز ، قدم بزن ، نزدیک شو ، دور شو ، بچرخ ، خود را به کارهای متفرقه سرگرم کن و در هر یک از این حالات و پایان کار و شروع کار دیگر به آینه و لکه اش نگاه کن جوری نگاه کن که احساس نکنی عمدا نگاه می کنی
بعد از اینکه چند ساعتی گذشت، ناگهان برخیز ، با یک تصمیم جلف و تند و قوی ، چنان که یک حادثه ی شگفت و مهمی ناگهان پدید آمده است و چنان که گویی از جا می پری برخیز به سرعت خود را به اینه برسان و در این حال سعی کن تا برایت بدیهی و مسلم شود که این اینه روح تو است . ذهن تو است ، وقتی درست این را احساس کردی با قوت و چیره دستی و تسلط کامل لکه را با لبه ی آستینت پاک کن ، با یک بار و ان هم با دقت و قوت چنان که کمترین آثاری از آن نماند.
در این حال احساس کن که رها شده ای ، تمام شد . آغاز شدی ، بودن در تو اغاز شد شخصی به نام ؟ متولد شد و دارد نفس می کشد ، احساس می کند ، برای اولین بار گرمی خورشید را حس می کندو با کمال تعجب می بیند که خورشید طلوع کرده است و زمین و آسمان و درخت ها و آدم ها و دیوار ها و لباس های من و دست ها و موها و حتی خودکارم سبز م روشن شده است
آه! چه خوب ! باغچه ها را ببین ! شاخه ها را ! شکوفه ها را که چگونه شوق و شور شکفتن در درونشان می جوشد و بازشان می کند و لبخند اینده را بر لبانشان می شکوفاند
به! چه بوی خوبی فضا را پر کرده است ، صبح با چه راحتی و سبکی و لطافتی نفس می کشد !
دارد مرا تعلیم می دهد ،
انسان ها ،انسان ها و انسان ها !
همه این چهره ها را تازه میبینم
«من در این لحظه زاده شدم »، «من اکنون آغاز شدم»، «من بودن را شروع می کنم »
مگو من بودن را از سر می گیرم تا این احساس در تو جان نگیرد که تو پیش از این بوده ای .بگو من بودن را آغاز می کنم ، بهتر است بگویی « اکنون در این لحظه بودن در من آغاز شده است ». تا خود را از بودن جدا نیابی و و در برابر «بودن » یا « چگونه بودن » به تامل و تفکر و احیانا تردید نیفتی ، آن را یک حادثه ای تلقی کن که اتفاق افتاده است
آن روز همه چیز را رها کن ، هر کاری را فرو بگذار یک راست برو به خانه ات به اطاق خودت به هر جا که بتوانی در آن چند ساعتی خودت باشی و خودت ، در خلوت خالی خودت بنشین ، آینه ای بردار با گرد خاکستر لکه ای بر ان بگذار مدتی بر ان نگاه کن ، آینه را همانگونه همانجا بگذار ، بنشین ، برخیز ، قدم بزن ، نزدیک شو ، دور شو ، بچرخ ، خود را به کارهای متفرقه سرگرم کن و در هر یک از این حالات و پایان کار و شروع کار دیگر به آینه و لکه اش نگاه کن جوری نگاه کن که احساس نکنی عمدا نگاه می کنی
بعد از اینکه چند ساعتی گذشت، ناگهان برخیز ، با یک تصمیم جلف و تند و قوی ، چنان که یک حادثه ی شگفت و مهمی ناگهان پدید آمده است و چنان که گویی از جا می پری برخیز به سرعت خود را به اینه برسان و در این حال سعی کن تا برایت بدیهی و مسلم شود که این اینه روح تو است . ذهن تو است ، وقتی درست این را احساس کردی با قوت و چیره دستی و تسلط کامل لکه را با لبه ی آستینت پاک کن ، با یک بار و ان هم با دقت و قوت چنان که کمترین آثاری از آن نماند.
در این حال احساس کن که رها شده ای ، تمام شد . آغاز شدی ، بودن در تو اغاز شد شخصی به نام ؟ متولد شد و دارد نفس می کشد ، احساس می کند ، برای اولین بار گرمی خورشید را حس می کندو با کمال تعجب می بیند که خورشید طلوع کرده است و زمین و آسمان و درخت ها و آدم ها و دیوار ها و لباس های من و دست ها و موها و حتی خودکارم سبز م روشن شده است
آه! چه خوب ! باغچه ها را ببین ! شاخه ها را ! شکوفه ها را که چگونه شوق و شور شکفتن در درونشان می جوشد و بازشان می کند و لبخند اینده را بر لبانشان می شکوفاند
به! چه بوی خوبی فضا را پر کرده است ، صبح با چه راحتی و سبکی و لطافتی نفس می کشد !
دارد مرا تعلیم می دهد ،
انسان ها ،انسان ها و انسان ها !
همه این چهره ها را تازه میبینم
سلام حوصله ندارم
اییییییییییییییییییییییییییییی، آلما جون دست رو دلم نزار..........
تو چته دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بابا هر جا زنگ زدم امروز تو این شرکت کوفتیای اصفهانچرا چی شده نگو که رفتی مصاحبه و رد شدی ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگن نه استخدام نداریم
این اصفهان اصلا استخدام نداره
از 20 2 تاش فقط گفتن حالا تو فرم پر کن و بمون تو خماری....................
به خدا یه روز سر به بیابون میذارم
شما که دوتا کار واستون درست شده بود حالا اصفهان می خوایید برید چکار؟؟؟؟؟؟؟؟
صبخ بخیر آقا شهرام
من ساکن اصفهان کوفتی ام دیگه!!!!
اونا فایده نداشت
یکیش رو تا مهر باید صبر کنم
بیخیال خدا بزرگه
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
فهرست طرح های توجیهی و مطالعات امکان سنجی موجود در باشگاه مهندسان ایران | مهندسی شیمی | 7 | |
|
|
تکمیل ویکی باشگاه مهندسان ایران | مهندسی شیمی | مهندسی شیمی | 1 |
Similar threads
-
فهرست طرح های توجیهی و مطالعات امکان سنجی موجود در باشگاه مهندسان ایران
- شروع شده توسط P O U R I A
- پاسخ ها: 7
-