از اینکه تذکر دادین ممنونم. البته شفاعت و توسل هم بی ربط نیستند ولی حق با شماست.شرمنده تشکر ندارم
کاملا اعتقاد دارم حتی میگم بدون شفاعت هرگز نمیشه!
با قرآن هم منافاتی نداره
1-قدرت بله دست خداست ولی هیچ شفیعی نیستو آیه بدین لطفااز اینکه تذکر دادین ممنونم. البته شفاعت و توسل هم بی ربط نیستند ولی حق با شماست.
1- با آیاتی که قدرت رو فقط در ید خداوند میدونه و هیچ شفیعی رو قائل نیست چطور کنار میایید؟
2- تعارض بین عدل خدا و شفاعت وجود نداره؟
با اینکه از کس دیگه ای پرسیدید من جسارتا جوابتون رو میدماز اینکه تذکر دادین ممنونم. البته شفاعت و توسل هم بی ربط نیستند ولی حق با شماست.
1- با آیاتی که قدرت رو فقط در ید خداوند میدونه و هیچ شفیعی رو قائل نیست چطور کنار میایید؟
2- تعارض بین عدل خدا و شفاعت وجود نداره؟
1- «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» بقره (2)، آیه 254.1-قدرت بله دست خداست ولی هیچ شفیعی نیستو آیه بدین لطفا
2-چه تعارضی؟؟؟
بت پرستها بت ها رو واسطه ی خدا میدونستن و ما ائمه رو واسطه یخدا میدونیم. با این دو تفاوت:به نظرم زیارت که به قصد دریافت شفاعت انجام میشه یک جور آرامش به انسان میده و یک حس مثبت درونش هست که این حس در نهاد انسان وجود داره و دقیقا همون حسیه که در زمان باستان مردم برای ارضای این حس از پرستش اشیاء و حیوانات و ... استفاده میکردند الان هم فرقه ها و مذاهب مختلف محل ها و چیزهای مختلفی برای پرستیدن دارند.
یک چیز جالب رو هم بگم، من این ترم تاریخ تحلیلی داشتم توی کتابش نوشته بود <<بت پرستان خطاب به مخالفانشون میگفتند که بت ها رو نمیپرستند و بت ها فقط واسته ای است بین انها و کسی که از نظرهاشون پنهان است>> یعنی دقیقا کاری که ما توی اسلامه خودمون میکنیم!
این آیه خودش دلیل و اثبات شفاعت هست1- «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» بقره (2)، آیه 254.
«یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً» طه 20
2- اینکه کسی در دنیا گناهکار باشه و به خاطر شفاعت بخشوده شود . چه تفاوتی با کسی که گناه نکرده دارد؟
این با عدل خدا در یک قالب جا نمیگیره.
این آیه خودش دلیل و اثبات شفاعت هست
1- «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» بقره (2)، آیه 254.
«یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً» طه 20
2- اینکه کسی در دنیا گناهکار باشه و به خاطر شفاعت بخشوده شود . چه تفاوتی با کسی که گناه نکرده دارد؟
این با عدل خدا در یک قالب جا نمیگیره.
1-آیه اول در مورد کسانیست که خمس و زکات نمیدهند
آیه دوم هم به قول دوستمون دلیلی بر شفاعت است
2-اول باید دید چه گناهی شامل شفاعت میشه؟آیا بدون توبه میشه؟
دوما بخشنده بودن خدا رو میرسونه که بوسیله مقربین درگاهش میشه به او تقرب جست.
علی آقا همه ی پست ها رو به دقت میخونم. موضع من مخالفت نیست بلکه سواله.دوست من ما هم همین رو میگیم
اولیا بدون اجازه خدا حق خوردن آب رو هم ندارن چه برسه به شفعت
وفتی میگه شفاعت مخصوص خداس یعنی اینکه بقیه هم که شفاعت میکنن با اجازه ی خدا صورت میگیره.
لطفا پست دوم منو توی این تایپیک با دقت بخونید
1)منظورت چیه که همه چیزشون به اذن خداست؟ اگر همه چیزشون به اذن خدا باشه که شفاعتشون هم میشه به اذن خدا کلا وجودشون همون خدا میشه نه چیز دیگری؛ اینجا این سوال پیش میاد که چه کاریه واسطه بندازی بین خودت و خدا؟!بت پرستها بت ها رو واسطه ی خدا میدونستن و ما ائمه رو واسطه یخدا میدونیم. با این دو تفاوت:
اونها برای بتها قدرتی غیر از قدرت خدا واستقلال عمل قائل بودند ولی ائمه ی ما همه چیزشون به اذن خداس مثل بقیه بنده ای خدا.
2- اونها سننگ و چوب قلاب رو واسطه میکردن و ما منتخبین خود خدا رو بر طبق آیات قران واسطه میدونیم
این آیه در مورد مشرکانی بود که میگفتند ما به بتهایمان توسل میجوییم!!!کلا عادت به سرچ و کپی پیست ندارم ، چون دوستمون جواد خواست مجبور شدم.
توی قرآن آیاتی هست که تأیید میکنه و ایاتی هم هست که با صراحت رد میکنه،مثلاً این ایه
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً» زمر (39)، آیه 44. «بگو تمام شفاعت یکسره برای خدا است».
بنابراین تکیه من بیشتر بر موضوع منافات با عدله.
از اینکه تذکر دادین ممنونم. البته شفاعت و توسل هم بی ربط نیستند ولی حق با شماست.
1- با آیاتی که قدرت رو فقط در ید خداوند میدونه و هیچ شفیعی رو قائل نیست چطور کنار میایید؟
2- تعارض بین عدل خدا و شفاعت وجود نداره؟
1- دقدقا همین طوره که گفتی1)منظورت چیه که همه چیزشون به اذن خداست؟ اگر همه چیزشون به اذن خدا باشه که شفاعتشون هم میشه به اذن خدا کلا وجودشون همون خدا میشه نه چیز دیگری؛ اینجا این سوال پیش میاد که چه کاریه واسطه بندازی بین خودت و خدا؟!
2) همون سنگ و چوبی که شما میگی توی آیین اونها نمادی از منتخبین خدا بوده که اونها این منتخبین رو با الهه های مختلف مشناختند و خوب تو آیین اونها به این شکل بوده، همونطور که ضریح امامان برای شیعیان نمادی از اون امامه من نمیتونم بگم چرا شیعیان میچسبند به یک تیکه فلز و توی حرم های مختلف 4-5 نفر رو زیر دست و پا له میکنند تابه این سازه برسند و ماچ و بوسه و کنند و این حرف ها!
علی آقا همه ی پست ها رو به دقت میخونم. موضع من مخالفت نیست بلکه سواله.
به نظر شما چه دلیلی میتونه وجود داشته باشه که خدا واسطه ای رو قرار بده؟ اونم روز قیامت.
1) توی این قسمت با شما هم عقیده ام ،توی ادیان دیگه هم این وجود داره مثل همین جیسز که مسیحی ها زمان ترس یا چیز دیگه میگن1- دقدقا همین طوره که گفتی
همه ی کارهای ائمه ی ما به اذن خداس، این که ما واسطه میندازیم بین خودمون و خدا به دلیل اینه که علم و معرفتمون درباره ی خدا کمه و ائمه به ما خدا رو میشناسونند و لا غیر. و الا همه ی کارها هم مربوط به خداس و ائمه دکان نیستند. اونها واسطه ی آشنایی ما و خدا هستند.
2- سنگ و چوب و انسان یا هر چیز دیگه وقتی از طرف خود انسانها اتخاب شده نمی تونه منتخب خدا باشه، ولی پیامبر و ائمه از طرف خدا انتخاب میشن.
در ضمنکجای اسلام گفته که ضریح امامان نماد خدا یا ائمه هست.
لطفا خرافات عده ای رو به پای اسلام نذارید. چیزی رو که مراجع و علمای واقعی اسلام میگن رو بفرمایید.
ضریح فقط یک حصار روی قبر ائمه هست که برای احترام بیشتر دور اون کشیده میشه و متبرک هست چون متعلق به اون شخصیت هست و شخصیت های بزرگ همه چیزشون و حتی خاک قبرشون الهی و متبرک هست
ببخشید ولی اون مشرکه چیزیو واسطه میکرده که جسم خالی بوده اما در نظر ما شخص شفیع شونده به خاطر روح بلندی که داشته مورد توسل قرار میگیره آنهم به این دلیل که او مظهر اسماء و صفات الهی شده پس از هر بعدیش که نگاه کنی اصلا ربطی به اون نداره و شرک هم محسوب نمیشه1) توی این قسمت با شما هم عقیده ام ،توی ادیان دیگه هم این وجود داره مثل همین جیسز که مسیحی ها زمان ترس یا چیز دیگه میگن
2)اینکه امامان و امام زاده های ما که امروزه در ایران زیارت میشن و مردم ازشون شفاعت میخوان از طرف خدا بودند و متبرک هستند در دین و مدهب شما وجود داره و شما بنا بر روایات دینی خودت اینها رو مقدس و خدایی میدونی، مطمعنا اون چوب و سنگ هم برای اون بت پرست حالت تبرک و خدایی داشته که اون رو واسطه میکرده برای خداش. همه هم ماشالا فقط دین و فرقه خودشون رو درست میدونند ، به شخصه فرقی بین این دو عمل نمیبینم.
حالا توی پست قبلی گفتم ضریح نماد خدا بوده شما گفتی بگو متبرکه به اون شخصی که خدایی بوده، که در کل جفتش یکیه و به یک مفهوم میرسه.
دوست عزیز من من هم از نحوه ی پست دادن شما متوجه شدم که موضع شما کاملا سواله و اتفاقا شخص دینداری هم هستید .علی آقا همه ی پست ها رو به دقت میخونم. موضع من مخالفت نیست بلکه سواله.
به نظر شما چه دلیلی میتونه وجود داشته باشه که خدا واسطه ای رو قرار بده؟ اونم روز قیامت.
پست قبلیتون فوق العاده بود و به شخصه یاد گرفتم و اگه همون بحثو ادامه میدادیم بهتر بود. ولی در مورد این پست با احترام میگم که قیاس بین حل اختلاف انسان با انسان و انسان با خدا از نوع مع الفارقه ، چون در نوع اول اختلاف وجود داره ولی در نوع دوم اختلاف در کار نیست. در نوع مثال اول (انسان با انسان) شخصی با مقام بالاتر از اعتبار و یا علم و... خود در نزد دو طرف استفاده کرده و حل اختلاف می کندتصور کنید که شما توی یک تصادف باعث مرگ یک بیچاره شده اید
و آوردنتون توی دادگاه و میگند یا بادید مثلا یکصد میلیون دیه بدی و یا اعدام بشی!
ا.
.
تصور کنید که شما توی یک تصادف باعث مرگ یک بیچاره شده اید
و آوردنتون توی دادگاه و میگند یا بادید مثلا یکصد میلیون دیه بدی و یا اعدام بشی!
از قضا و از شانس شما ولی دم یا بستگان کشته شده مثلا پدر مقتول
راننده اتوبوسه که اون هم چند ماه پیش توی یک تصادفی زده ده نفر رو با اتوبوس کشته مثلا
اون باید دیه ده نفر رو بده
که میشه یک میلیارد تومن
حالا قاضی اومده به پدر مقتول میگه که اگه ادیه پسرت رو ببخشی
من از خزانه دولت یک میلیارد تومن برای تو وام میدم تا ازاد بشی و بری کار کنی پول دولت رو برگردونی
بعدش قاضی میاد بخشی از دیه پسره رو که شما زدین کشتین رو ازتون که توان پرداخت دارین مثلا نصفش رو میگیرن
میریزن توی خزانه دولت
و بقیه رو دولت میبخشه
شما خهم خلاص میشین
و اون راننده هم برای جبران اشتباهش فرصت پیدا میکنه
ولی این کار در قتل عمده و غیره ممکن نیست
در حالت کلی این وساطت برای حل و فصل دعوی را میگویند شفاعت
و کار خیلی پیچیده ای نیست
حالا شفاعت کننده یک قاضی ساده باشه
یا یک ریش سفید محل باشه
یا امام یا فرشته یا قاضی و فرهگذر!
پست قبلیتون فوق العاده بود و به شخصه یاد گرفتم و اگه همون بحثو ادامه میدادیم بهتر بود. ولی در مورد این پست با احترام میگم که قیاس بین حل اختلاف انسان با انسان و انسان با خدا از نوع مع الفارقه ، چون در نوع اول اختلاف وجود داره ولی در نوع دوم اختلاف در کار نیست. در نوع مثال اول (انسان با انسان) شخصی با مقام بالاتر از اعتبار و یا علم و... خود در نزد دو طرف استفاده کرده و حل اختلاف می کند
ولی در مثال دوم (انسان با خدا) کسی که وساطت می کند دارای مقامی بالاتر نیست.
یعنی بین شما و خدا باید کسی باشه و وساطت کنه؟! یعنی اون امام به شما نزدیکتره تا خدا؟!
من میگم شفاعت به درد کسایی میخوره که کارهایی که میکنند به جای اینکه برای خدا باشه برای امامانه مثلا خیلی از آدم ها رو دیدم که میگن بریم عزاداری کنیم سینه بزنیم زنجیر بزنیم غمه بزنیم که امام حسین شفاعتمون رو به خدا بکنه! یا میرن زیارت با علم به اینکه خدایی اون بالا هست و همه چیز هم دست اونه حاجتشون رو از یک امامزاده میخوان؛ چون اون امام یا امامزاده رو به خودشون نزدیکتر میدونند تا خدا! شدیم امام پرست نه خدا پرست...
و برخى از مردم به جاى خدا همتايانى (از بتها و ستارگان و اجنّه) برمىگزينند كه آنها را چنان كه بايد خدا را دوست داشت دوست مىدارند، ولى كسانى كه ايمان آوردهاند محبتشان به خداوند بيشتر است (از محبت آنها به معبوداتشان). و اگر كسانى كه ستم كردهاند آن هنگام كه عذاب (آخرت) را مشاهده مىكنند ببينند كه قدرت و نيرو همه از آن خداست و خدا سختكيفر است (به شدت پشيمان خواهند شد)اول با آیه زیر شروع می کنم به راحتی قابل درکه
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُِبُّونهَُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ(165
سوره مباركه بقره)
و برخی از مردم به جز خداوند ، همانندهایی بر می گزینند و آنها را همچون دوستی خداوند دوست می دارند ولی کسانی که ایمان آورده اند به خدا محبت بیشتری
دارند کسانی که (با برگزیدن معبود خیالی به خود ) ستم نموده اند اگر می دانستند در هنگام عذاب را مشاهده می کنند تمام نیرو (ها) از آن خداست و خدا سخت کیفر است.
کسی حرفای منو در ادامه به دل نگیره هدف من فقط:
همانا من نیتی جز اصلاح ندارم (هود 88)