چقدر نرم.....تلخ.....ساده.....

elyana

عضو جدید
نمی دانم تا کجا می خواهیم پیش برویم - تا طالبان!!!
مشکل این است که بسیاری بجای این که بپذیرند این هم از خصوصیات انسانی و جامعه است و باید با راه علمی به دنبال حل باشند
می خواهند از روش های قهری و فشار آمیز آن را حل کنند اصلا دانشگاه ها را تفکیک کردید - بعد لابد خیابان ها را هم تفکیک کنید -
پارک ها را هم - کوچه ها را هم - حتی وارد حریم خصوصی افراد هم شوید - آیا این دختر و پسر نمی خواهند روزی ازدواج کنند - به نظر شما توانایی اجتماعی کافی دارند - از لحاظ روحی سالمند - از جنس مخالف آشنایی دارند - یا همچون دو بیگانه ای هستند که تا کمی قبل حتی فکر کردن درباره آن گناه نا بخشودنی بود
هزاران مشکل از این که الان در میان جوانان در این حال گسترش است اما خطرناک تر این که پنهان است و همچون سرطان در حال گسترش است.
باید از ان روزی ترسید که این بیماری تمام بدن را فرا گیرد .

ممنونم بابک جان.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
میتونم بدونم راهکاری که دوستان دارن یعنی فکر میکنن با اون
این معضلات حل میشه چیه؟
غرب مدل مناسبیه؟
لطفا کلی گو نباشید
 

elyana

عضو جدید
میتونم بدونم راهکاری که دوستان دارن یعنی فکر میکنن با اون
این معضلات حل میکنه چیه؟
غرب مدل مناسبیه؟
لطفا کلی گو نباشید

کی خواست از غرب تقلید کنه؟
مگه ما خودمون فرهنگ نداریم؟
مگه ما خودمون عقل نداریم؟
من میگم چرا باید در ورودی دانشگاه برا خانوما و آقایون جدا باشه؟
چرا؟
چون ممکنه بخورن به هم؟
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
کی خواست از غرب تقلید کنه؟
مگه ما خودمون فرهنگ نداریم؟
مگه ما خودمون عقل نداریم؟
من میگم چرا باید در ورودی دانشگاه برا خانوما و آقایون جدا باشه؟
چرا؟
چون ممکنه بخورن به هم؟

والا آبجی ما که همچین دانشگاهی ندیدیم تا حالا
 

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خودم رفته بودم شهرستان دیدم
تازه علاوه بر آن چادر هم الزامی است
تازه در ورودی دانشگاه فرقی با مرکز نظامی نداشت
از بچه هاش چند نفر را میشناختم می گفتند حتی توی دانشگاه هم اگر روی یه میز خانم ها و آقایان بخواهند باهم صحبت کنند حراست دانشگاه می آد تفتیش می کنه

والا آبجی ما که همچین دانشگاهی ندیدیم تا حالا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
کی خواست از غرب تقلید کنه؟
مگه ما خودمون فرهنگ نداریم؟
مگه ما خودمون عقل نداریم؟
من میگم چرا باید در ورودی دانشگاه برا خانوما و آقایون جدا باشه؟
چرا؟
چون ممکنه بخورن به هم؟


چرا جوش میارید؟
من فقط گفتم راهکار؟
غربی نه خوب
اون مدلی که شما میپسندید؟
آخه ما شرع میکنیم به انتقاد و خوب خیلی وقتها هم درست
اما روی اینکه چی میخوایم یا چی باید باشه زیاد فکر نمیکنیم
برای همین هم است که اینجور بحثها زیاد به نتیجه نمیرسه

در ضمن گفتم بی انصافی چون به این شدت هم من ندیدم جایی
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
میتونم بدونم راهکاری که دوستان دارن یعنی فکر میکنن با اون
این معضلات حل میشه چیه؟
غرب مدل مناسبیه؟
لطفا کلی گو نباشید
کسی حرفی از غرب و الگو سازی از اونجا نزد.....حرف اینه چرا دختر و پسر رو مثه یه راز یا حتی یه چیز حروم از همون 6 7 سالگی از هم دور میکنن.....هدفشون چیه؟آیا بعد این همه سال نتیجه درستی گرفتیم...پدر و مادر من زمان تحصیلشون همکلاسی جنس مخالف داشتن ولی کاش طرز رفتارشون رو بعد این همه سال با هم میدین....با احترام و حفظ حریم با هم برخورد میکنن...چون از روز اول بهشون نگفتن دختر واست جیزه....یا پسر لولوئه
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی حرفی از غرب و الگو سازی از اونجا نزد.....حرف اینه چرا دختر و پسر رو مثه یه راز یا حتی یه چیز حروم از همون 6 7 سالگی از هم دور میکنن.....هدفشون چیه؟آیا بعد این همه سال نتیجه درستی گرفتیم...پدر و مادر من زمان تحصیلشون همکلاسی جنس مخالف داشتن ولی کاش طرز رفتارشون رو بعد این همه سال با هم میدین....با احترام و حفظ حریم با هم برخورد میکنن...چون از روز اول بهشون نگفتن دختر واست جیزه....یا پسر لولوئه

اصلا مثل اینکه یا حرق زدن من مشکل داره یا هر کی هرچی میخواد برداشت میکنه
من میگم چه مدلی پیشنهاد میکنید همین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برام جالبه بدونم مناسب از نظر دوستان چیه؟
نمیدونم چرا همه یهو جبهه میگیرن!!!!!!!!!!!!!!!
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
اصلا مثل اینکه یا حرق زدن من مشکل داره یا هر کی هرچی میخواد برداشت میکنه
من میگم چه مدلی پیشنهاد میکنید همین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برام جالبه بدونم مناسب از نظر دوستان چیه؟
نمیدونم چرا همه یهو جبهه میگیرن!!!!!!!!!!!!!!!
اولا من جامعه شناس نیستم که تز بدم ....دوما کسی به نظرات من و امثال من اهمیت نمیده....
ولی اینو میدونم و فهمیدیم که دیوار کشیدن بین دختر و پسر راهکارش نیست...اینقدر این دو جنس از هم جدا موندن که نمیدونم روش درست واسه همزیستی دوباره چیه....که از پایه دوباره دو جنس رو اشتی بدن...نمیدونم
خیلی جالبه یادمه تو دانشگاه ما موقع انتخاب واحد همه چیز در هم بود.....یعنی از دو سه روز قبلش همه استرس میگرفتن.......تنها چیزی که درست بود تفکیک کلاسهای عمومی بصورت دختر و پسر بود.....اینقدر به این چیزهای حاشیه ای گیر دادیم تا از متن و اصل قضیه دور موندیم
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا من جامعه شناس نیستم که تز بدم ....دوما کسی به نظرات من و امثال من اهمیت نمیده....
ولی اینو میدونم و فهمیدیم که دیوار کشیدن بین دختر و پسر راهکارش نیست...اینقدر این دو جنس از هم جدا موندن که نمیدونم روش درست واسه همزیستی دوباره چیه....که از پایه دوباره دو جنس رو اشتی بدن...نمیدونم
خیلی جالبه یادمه تو دانشگاه ما موقع انتخاب واحد همه چیز در هم بود.....یعنی از دو سه روز قبلش همه استرس میگرفتن.......تنها چیزی که درست بود تفکیک کلاسهای عمومی بصورت دختر و پسر بود.....اینقدر به این چیزهای حاشیه ای گیر دادیم تا از متن و اصل قضیه دور موندیم

اولا که دوستانه صحبت میکنیم
دوما ما که به نظرات خودمون اهمیت میدیم و خدا روچه دیدی شاید تونستیم به عرصه ظهور برسونیم
سوما جامع شناس نیستیم اما میدونیم که تا حدودی چی میخوایم
چهارما دانشجوییم و دانشجو بودن یعنی چی؟یعنی این اسپم کردنهای بی فایده که اینجا میبینیم این تاپیک های ......تلف کردن عمر(به خودمم میگم همیشه...........)
پنجما دانشگاه ما که نه کلاس عمومی جداست نه درش نه ...............اصلا اینها مهم نیست
ششما خوبه حداقل اگه از جامعه خودمون ناراضی هستیم بتونیم برای خودمون یه ارمانشهر ترسیم کنیم وحداقل سعی کنیم به سمتش حرکت کنیم
هفتما دوما سوما..... از لحاظ دستوری غلط
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا آبجی ما که همچین دانشگاهی ندیدیم تا حالا
ندیدین... اما حتما که شنیدین؟؟!!
اگه نه که دیگه معلومه از یه سیاره دیگه تشریف آوردین :d
.
از نظر من درست اینه که اقلا تو روابط اجتماعی به شعور افراد احترام بذاریم و اجازه بدیم خودشون حریمها و مرزهای روابطشونو براساس هنجارها مشخص کنن...
اگه دست تو دست هم تو پارک گشتن جرمه دیگه کنار هم تو کتابخونه در س خوندن رو جرم ندونیم... یا از یک در ورودی وارد فضای آموزشی شدن.. یا اردو رفتن... یا تشکیل گروههای اجتماعی و درسی دادن... اینقدر دو جنس رو فقط تو جنسیتشون نبینیم...
واقعا با نسلی که آگاهتر و از نسلهای قبلیشه چطور انتظار داشته باشیم سبک زندگی نسلهای قبل رو بپذیره؟؟؟ چون نمی پذیره ناچاره دنبال شناخت و آگاهی از طرف مقابلش بره....
ماها تو بد بن بستی گیرافتادیم
نه منطقمون اجازه می ده سبک زندگی و ازدواج گذشته رو بپذیریم و نه امکان ساده ی شناخت و رابطه ی درست باقی مونده
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا که دوستانه صحبت میکنیم
دوما ما که به نظرات خودمون اهمیت میدیم و خدا روچه دیدی شاید تونستیم به عرصه ظهور برسونیم
سوما جامع شناس نیستیم اما میدونیم که تا حدودی چی میخوایم
چهارما دانشجوییم و دانشجو بودن یعنی چی؟یعنی این اسپم کردنهای بی فایده که اینجا میبینیم این تاپیک های ......تلف کردن عمر(به خودمم میگم همیشه...........)
پنجما دانشگاه ما که نه کلاس عمومی جداست نه درش نه ...............اصلا اینها مهم نیست
ششما خوبه حداقل اگه از جامعه خودمون ناراضی هستیم بتونیم برای خودمون یه ارمانشهر ترسیم کنیم وحداقل سعی کنیم به سمتش حرکت کنیم
هفتما دوما سوما..... از لحاظ دستوری غلط
من دوستانه حرف زدم...اگه خشن بود شرمنده...
ای دوست عزیز.....ما دوران دانشجوییمون داستانها داشتیم....ورودی جدا...کلاس عمومی جدا...کتابخونه...سلف...و.......
حالا اینا مهم نیست 4 سال بود بالاخره گذشت..ولی همه چی جای اینکه درست شه داره خراب تر میشه.
من خیلی دنبال ارمان شهر بودم...دوران دبیرستانم
دوران دانشجوییم
و حالا که رسما بیکارم
ولی اینقدر کار از پایه ایراد داره که فقط حسرت میخورم
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دوستانه حرف زدم...اگه خشن بود شرمنده...
ای دوست عزیز.....ما دوران دانشجوییمون داستانها داشتیم....ورودی جدا...کلاس عمومی جدا...کتابخونه...سلف...و.......
حالا اینا مهم نیست 4 سال بود بالاخره گذشت..ولی همه چی جای اینکه درست شه داره خراب تر میشه.
من خیلی دنبال ارمان شهر بودم...دوران دبیرستانم
دوران دانشجوییم
و حالا که رسما بیکارم
ولی اینقدر کار از پایه ایراد داره که فقط حسرت میخورم

همه بیکاریم
در اصل همه سرکاریم!!!!!

شاید با نظراتتون مخالف باشم
اما ایستادن را دوست ندارم
فکنم با شریعتی دیگه رفیق باشید:
«خدایا، به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، و دوست داشتن، بی آنکه دوست بداند، روزی کن.»
و
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.

خدایا مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.

امیدوارم دوستان نظرشون بذارن در مورد اینکه تا چه حد آزادی مد نظرشونه؟
 

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
صحبت شما درست است - همیشه انتقاد کردن آسان تر از درست کردن است
اما مسئله این جاست که ابتدا باید بپذیرم که اکنون مشکلات این چنینی در چامعه ما وجود دارد و این نه به تهاجم فرهنگی ریطی دارد - نه به وجود دانشگاه های مختلط و نه به .... بلکه این یک واکنش غریزی است که در صورت سر کوبی ، از راه های غیر متعارف ظهورخواهد کرد ..
حال در این شرایط می توانیم از جامعه شناسان و متخصصان خود کمک بگیرم - بدون که در حال دیکته کردن یک نظر خاص به عنوان روش درست و نادیده گرفتن روش ها ی دیگر باشیم - نکته بعدی اینکه آنچه از فرهنگ غرب به عنوان نمونه منفی یاد می شود کاملا سیاه وتاریک نیست - مشکل ما این است که همه چیز را یا سیاه می بینیم یا سفید - اما از همان فرهنگ هم نکات کاربردی و قابل استفاده از آن وجود دارد - اما باید توجه داشت که توجه به ریشه ها و فرهنگ خاص هر کشور مهمترین بخش از هویت آن را تشکیل می دهد - و ما می توانیم در عین داشتن فرهنگ خود - پذیرای دیگر نظرات هم باشیم ( نمونه آن در کشورهایی مثل ژاپن یا مالزی و دیگر کشورها به وضوح قابل ملاحضه است )
اما نکته خطرناک اینکه وارد آوردن فشارهای بسیار به ویژه به نسل جوان سبب ایجاد نوعی تنفر از اندیشه های دیکته شده - پشت کردن به آنها وفرار از آن چیزی است که مانند پتک به سرآن ها وارد می شود و در عمل به نوعی شورش و قیام در برابر آن چیزهایی می شود که ما آنها را ارزش می دانیم
نکته آخر این که روش های این چنیی در طول تاریخ جواب خود را بارها پس داده اند و همگان از سرنوشت این ملت ها آگاه هستند
بنابراین بهتر است از نظرات تمام کارشناسان بدون جبهه گیری و وصل کردن آن ها به الگوها غربی استفاده کنیم و درهای خود از این انزوا به دنیا خارج باز کنیم و تا دیر نشده بپذیرم که امروزه فرهنگ های پیروز آنهایی هستند که بتواند با دیگر کشورها ارتباطات خود را افزایش دهند - و شاید آنچه که ما این سال ها در جستجوی آن بودیم خط مشی درستی نبوده - به این خاطر که اکنون به این جا رسیده ایم
اولا که دوستانه صحبت میکنیم
دوما ما که به نظرات خودمون اهمیت میدیم و خدا روچه دیدی شاید تونستیم به عرصه ظهور برسونیم
سوما جامع شناس نیستیم اما میدونیم که تا حدودی چی میخوایم
چهارما دانشجوییم و دانشجو بودن یعنی چی؟یعنی این اسپم کردنهای بی فایده که اینجا میبینیم این تاپیک های ......تلف کردن عمر(به خودمم میگم همیشه...........)
پنجما دانشگاه ما که نه کلاس عمومی جداست نه درش نه ...............اصلا اینها مهم نیست
ششما خوبه حداقل اگه از جامعه خودمون ناراضی هستیم بتونیم برای خودمون یه ارمانشهر ترسیم کنیم وحداقل سعی کنیم به سمتش حرکت کنیم
هفتما دوما سوما..... از لحاظ دستوری غلط
 
آخرین ویرایش:

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه بیکاریم
در اصل همه سرکاریم!!!!!

شاید با نظراتتون مخالف باشم
اما ایستادن را دوست ندارم
فکنم با شریعتی دیگه رفیق باشید:
«خدایا، به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، و دوست داشتن، بی آنکه دوست بداند، روزی کن.»
و
اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن
لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.

خدایا مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است از فرط عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده بیمار می نماید، مصون دار تا: به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.

امیدوارم دوستان نظرشون بذارن در مورد اینکه تا چه حد آزادی مد نظرشونه؟
آره حرفاش قشنک و قابل تامله...اما عملی کردن هر حرفی به همین سادگیها نیست..فراموش نکنین بیشترین مشکلی که با شریعتی داشتن این فکرش بود که میگفت ساختن ارمان شهر یه ایده ال غیر ممکنه
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره حرفاش قشنک و قابل تامله...اما عملی کردن هر حرفی به همین سادگیها نیست..فراموش نکنین بیشترین مشکلی که با شریعتی داشتن این فکرش بود که میگفت ساختن ارمان شهر یه ایده ال غیر ممکنه

اینو تاحالا نشنیده بودممممممم
اما اینم از دکتره که:
سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دست های نویسندگان، اگر بدانی ، خود می توانی نوشت
و اینهم
انسان یک ذات ثابت نیست، تعریف منطقی او بی منطق است،‌
او یک بودن نیست یک شدن است یعنی حرکت و تغییر همیشگی
که همواره در آفریده شدن است.
واگه کتاب ابوذرش خونده باشید میبیند از نظرش مسلمان یعنی ابوذر وابوذر ..............
 

Similar threads

بالا