اقا خیلی باحالیااااااها؟ من؟
من می ترسم از.. از...از مسئولیت!
جدا از شوخی! از مسئولیت خوشم نمیاد چون مثل یه بار خیلی سنگین میره رو دوشم و هیچ کاری هم خوب نمی کنم، پس حداقل فعلا از قبول مسئولیت سرباز!( همون شانه خالی کردن میشه؟!!) می زنم. اما... اما... به روی چشم و به صورت تدریجی، جوری که زیاد مدیران محترم هم به دردسر نیفتن می ریم روی خط اصلاحات! و معایب و تغییرات رو به اطلاع می رسونم که زحمتش رو بکشین.( این دقیقا شد اون چیزی که شما می خواین اما بدون فشار روانی کلمه مدیریت!!). اگرم می خواین همه رو رو یه جا بگم، بگین که بگم تا وقتی که بگم شما ...!!! باشه؟
چشم رئیس!
از این دو کلمه اول خیلی ترسیدم! یه لحظه فکر کردم تازه واردم!
اختیار دارین، باور کن در هر موردی مشکلی داشته باشم میام پیش خودتون. شما هر سه تا که متخصص هر چی تخصصین و به شدت قبولتون دارم...!
با غلطای املایی که همیشه تو متنتون می بینم متوجه این قضیه شدم که شما خیلی سرتون شلوغه، پس همه اشکالات و نظرات رو آوار می کنم سر رضا که همینجور بیکار نشینه!!!
چقدر از این نامه های اداری خوشم میاد... هر لحظه احساس می کنم که برای منه و اخراجم کردن!!!
این رضا هم همش از من اشتباه تایپی میگیره
تازه از همه خنده دار تر من خودم از بقیه اشتباه تایپی میگیرم
اخه سریع تایپ میکنم بعد هم نمیخونمش که درست نوشتم یا نه که شما به بزرگی خودتون ببخشید.
در هر صورت خوشحال میشم به دوستان خودتون کمک کنید.
راستی یه چیزی میگم اسم کاربریت قبلا چیز دیگه ایی بوده؟؟؟من شما رو چند روزیه میبینم قبلا یادم نمیاد شما بودید یا نه؟