خودتو با یه شعر وصف کن...!

sarah89

عضو جدید
زندگی زیباست ای زیبا پسند..................... زیبه اندیشان به زیبایی رسند
(جامع و کامل بود؟؟؟!!!)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو بارانی من باران پرستم ؛تودريايي من امواج تو هستم ،اگر روزي بپرسي باز گويم: تو من هستي و من نقش تو هستم!
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر
من نیستم ، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گرچه چشم ها باز است ولی باور کن
بیداری با بی خوابی خیلی تفاوت دارد ...
مثل من ، که شاد باشم یا غمگین
لبم خندان است !
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آه ، اگر باید
زندگانی را به خون ِ خویش رنگ ِ آرزو بخشید
و به خون ِ خویش نقش ِ صورت ِ دلخواه زد بر پرده ی امید
من به جان و دل پذیرا می شوم این مرگ ِ خونین را
 

pedram70

عضو جدید
تا خاک مرا به قالب آمیخته اند
بس فتنه که از خاک برون ریخته اند
من بهتر از این نمی توانم بودن
کز بوته مرا چنین برون ریخته اند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کیم ؟ شکوفۀ اشکی که در هوایِ تو هر شب

ز چشمِ ناله شکفتم ؛ بروی شَکوه دویدم

مرا نصیب ، غم آمد به شادیِ همه عالم

چرا که از همه عالم محبتِ تو گزیدم
 

raha

مدیر بازنشسته
بـرج ويـرانم غبــار خـويش افشـان كرده ام
تا به پرواز آيم از خود جسم را جان كرده ام


 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبها که بی تو پلک غزل بسته میشود
از لحظه های بی تو دلم خسته میشود
باور نمیکند دل مغرور و ساکتم
هر لحظه بیشتر به تو وابسته میشود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای فاتح هر قلب همان طور که گفتی... ما عهد شکستیم ولی دل نشکستیم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست

ببین مرگ مرا درمن که مرگ من تماشایی است


مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن


دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن


در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما


همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها


فقط اسمی به جا مانده از انچه بودم و هستم


دلم چون دفترم خالیست قلم خشکیده در دستم


گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم


به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل به غمي فروختم، پايه و مايه سوختم
شاد زيان خريده‌اي كاين همه سود مي‌كند
عطر دهد به‌سوختن، نغمه زند به‌ساختن
وه كه دل يگانه‌ام كار دو عود مي‌كند

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف ها، آیینه ی نگاه اند.
با کلامت، آسمان را رنگ می زدی، و من ، مات ِ آن نگاه ِ آبی می شدم.
- آسمان را، نهایتی نبود انگار. شب ها چشم می شدم و روزها دل.
ستارگان دور بودند و چشمان ِ من نزدیک بین.
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منم چو چشمه سرابم
چو نقش آرزو برآبم
بلرزدم زدل نسیمی
به وقت زندگی حبابم
درزمان بی نشانه ام
هرچه قصه و فسانه ام
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
شمع و پروانه منم مست میخانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
چون باد صبا در سفرم با عشق و جنون همسفرم
شمع شب بی سحرم از خود نبود خبرم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ غنچه ایم بگو راه باغ کو؟
خاموش مانده ایم خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر٬بگو
آن خانه کو؟ نشانی آن کوچه باغ کو؟
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما مست و خراب از می جانه عشقیم
مدهوش به یک جرعه پیمانه عشقیم
مارا چه غم از سوزش پنهانی خویش است
از شعله چه ترسیم که پیمانه عشقیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به اختيار گرو برد چشم يار از من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که دور از او ببرد گريه اختيار از من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به روز حشر اگر اختيار با ما بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهشت و هر چه در او از شما و يار از من[/FONT]
 

Similar threads

بالا