احمقانه ترین کاری که تا حالا کردین چی بوده؟؟؟؟؟

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل کسی رو شکوندم البته فکر میکنم شکوندم
اما این یکی اصلا حماقت نبود و کاملا از روی عقل انجام شد
امیدوارم یروزی خودش بفهمه
 

elaheh-98

عضو جدید
بچه که بودم یه قرص جویدنی خوردم از مزش خوشم اومد 3بسته شو همون موقع خوردم
دیگه نفهمیدم چی شد:D.
یه بارم یه لیوان وایتکس خوردم
.
.
.
.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توضیح:
1-توهین نباشه و از کسایی هم که از این کارا نکردن هم عذر میخوام
2-در مورد ازدواح نباشه
3-کلا راحت باشید
احمقانه ترین کاری که من تو باشگاه انجام میدم خوندن تاپیکهای saeedhashemee و مصطفی نخودیان هست.
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه فکر می کردم از تبریزی ها خوشم می یاد و کلا سعی کردم بهشون نزدیک شم

تبریزیها اخلاق خاصی دارن
همینم باعث شده زیاد با بقیه ترک ها نجوشن
من رفیق اردبیلی و ارومیه ای دارم ولی رفیق تبریزی ندارم
اردبیلی ها و ارومیه ای ها هم با تبریزی ها زیاد میونه خوبی ندارم
البته این کلی هست و خلافش هم ممکنه
این حرف من رو توهین ندونین چون نیست
ماها هممون با هم دوستیم
 

nastaran-20

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه چند باري دستمو زده بودم با تيغ:surprised::cry: كه الان خيلي پشيمونم
قبلا هم خيلي آهنگاي راك و به خصوص ماريلين منسون گوش ميدادم:cry:
خدا رو شكر كه عاقل شدم:redface::cry:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه چند باري دستمو زده بودم با تيغ:surprised::cry: كه الان خيلي پشيمونم
قبلا هم خيلي آهنگاي راك و به خصوص ماريلين منسون گوش ميدادم:cry:
خدا رو شكر كه عاقل شدم:redface::cry:

تا شقایق هست زندگی باید کرد

منم راک گوش میدم ولی نه هرچی که بهم بدن
تو جوونیم متالیکا به عنوان یک راهنما واسم بود
اما هیچوقت تیغ دستم نگرفتم
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش نشتم پست سر دوستم رو موتورش !!!!!!!!!!


چشتون روز بد نبینه !

خدا رو شکر که سالمم

من یبار تصادف شدید داشتم اونم با موتور بود البته مال 13-14 سالگیم بود
بعد اون قسم خوردم که دیگه موتور نرونم اما چند سال پیش شیطون قولم زد
یه سوزوکی 150 اسپرت گرفتم.اولش میگفتم آروم میرم و میام اما آخراش دیگه نمیشد خودمو کنترل کنم
تو کمربندیا زیر 120 نمیرفتم
خدا رو شکر پلیس موتور رو توقیف کرد و منم دیگه پی ش نرفتم

هرکی میخواد رو جونش ریسک کنه بره موتور بخره
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز رفتم دستشونی و با اجازتون کارم و کردم
وقتی تموم شد شیلنگ و برداشتم و شیر آب و باز کردم هرچی شیر و چرخوندم آب نمی یومد
یی هو دیدم خیس آب شدم ؟
چرا ؟
خوب معلومه تمام مدت داشتم به آلتم نگاه میکردم و شیر آب و میچرخوندم به جای اینکه به شلنگ نگاه کنم !
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز رفتم دستشونی و با اجازتون کارم و کردم
وقتی تموم شد شیلنگ و برداشتم و شیر آب و باز کردم هرچی شیر و چرخوندم آب نمی یومد
یی هو دیدم خیس آب شدم ؟
چرا ؟
خوب معلومه تمام مدت داشتم به آلتم نگاه میکردم و شیر آب و میچرخوندم به جای اینکه به شلنگ نگاه کنم !
کم شیطونی کن
حواست کجاست؟
 

PESARE IRAN

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز رفتم دستشونی و با اجازتون کارم و کردم
وقتی تموم شد شیلنگ و برداشتم و شیر آب و باز کردم هرچی شیر و چرخوندم آب نمی یومد
یی هو دیدم خیس آب شدم ؟
چرا ؟
خوب معلومه تمام مدت داشتم به آلتم نگاه میکردم و شیر آب و میچرخوندم به جای اینکه به شلنگ نگاه کنم !

:w09:

:w15:
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشا پیش عضر ماخام که همه ی کارای احمقانم توی دستشویی بوده !
یه بار رفتم دستشویی
مهمون داشتیم
داشتم به کارام میرسیدم که !
یی هو دختر خالم ... بچه به بغل ... در دسشویی رو باز کرد
اون هول کرده بود با بچه ای که توی بغلش بود نمی تونست در و ببنده شروع کرد به جیغ زدن
منم هول شدم شیلنگ و گرفتم طرفش .... هی داد میزدم درو ببندین در و ببندین !
آخرش اون درو بست رفت
وقتی اومدم بیرون بابا اومد جلو گفت : پسره ی خنگ...... و بعد پقی زد زیر خنده !
دخترخالم با بچه توی بغلش خیس آب من و نگاه میکردن
منم از خجالت رفتم توی اتاق خودم و حبس کردم
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشا پیش عضر ماخام که همه ی کارای احمقانم توی دستشویی بوده !
یه بار رفتم دستشویی
مهمون داشتیم
داشتم به کارام میرسیدم که !
یی هو دختر خالم ... بچه به بغل ... در دسشویی رو باز کرد
اون هول کرده بود با بچه ای که توی بغلش بود نمی تونست در و ببنده شروع کرد به جیغ زدن
منم هول شدم شیلنگ و گرفتم طرفش .... هی داد میزدم درو ببندین در و ببندین !
آخرش اون درو بست رفت
وقتی اومدم بیرون بابا اومد جلو گفت : پسره ی خنگ...... و بعد پقی زد زیر خنده !
دخترخالم با بچه توی بغلش خیس آب من و نگاه میکردن
منم از خجالت رفتم توی اتاق خودم و حبس کردم

چه خاطره هایی میشه با شیلنگ دستشویی داشت واقعا!!!
 

roya.b

عضو جدید
احمقانه ترين كارمو همين الان انجام دادم
با خودم قرار گذاشته بودم ديگه جواب يه نفري رو ندم ولي وقتي پيام داد من ....... بازم با ذوق تمام جوابشو دادم
احمقانه بود ولي چه كنم كار دل ديگه...(همه ميدونن كه عاشقي (خريت)كار دله گناه من نيس تقصير دله)
نميخوامم كسي نظري بده كه چه وچه(ببخشيد به كسي بر نخوره ولي الان اعصاب مصاب ندارم قاطيم)
تاپيك احمقانه ها بود منم حماقت خودمو گفتم
 

dina_aramesh

عضو جدید
تبریزیها اخلاق خاصی دارن
همینم باعث شده زیاد با بقیه ترک ها نجوشن
من رفیق اردبیلی و ارومیه ای دارم ولی رفیق تبریزی ندارم
اردبیلی ها و ارومیه ای ها هم با تبریزی ها زیاد میونه خوبی ندارم
البته این کلی هست و خلافش هم ممکنه
این حرف من رو توهین ندونین چون نیست
ماها هممون با هم دوستیم

ممنون حامد جان اما من ترک نیستم کلا خیلی از تبریزی ها خوشم می اومد خیلی زیاد وقتی عضو باشگاه شدم به تاپیک بچه های تبریز رفتم دوست داشتم باهاشون بیشتر آشنا شم اما بد باهام رفتار کردن من هم جبران کردم براشون
 

#ZaHra#

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشا پیش عضر ماخام که همه ی کارای احمقانم توی دستشویی بوده !
یه بار رفتم دستشویی
مهمون داشتیم
داشتم به کارام میرسیدم که !
یی هو دختر خالم ... بچه به بغل ... در دسشویی رو باز کرد
اون هول کرده بود با بچه ای که توی بغلش بود نمی تونست در و ببنده شروع کرد به جیغ زدن
منم هول شدم شیلنگ و گرفتم طرفش .... هی داد میزدم درو ببندین در و ببندین !
آخرش اون درو بست رفت
وقتی اومدم بیرون بابا اومد جلو گفت : پسره ی خنگ...... و بعد پقی زد زیر خنده !
دخترخالم با بچه توی بغلش خیس آب من و نگاه میکردن
منم از خجالت رفتم توی اتاق خودم و حبس کردم
وای مردم از خنده
 

nastaran-20

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكي ديگه يادم اومد
بچه كه بودم تازه دوچرخه سواري ياد گرفته بودم و داييم و ميديدم كه بدون دست دوچرخه سواري ميكنه خوشم اومد خواستم منم اين كارو بكنم يهو ديدم تو درختم
خدا رحم كرد:D:D
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکیش اینه
تنهایی با دوچرخه از قم به تهان فتم پدرم در اومد
اونجایی که نباید تاول میزد
تاول زد
 

EECi

مدیر بازنشسته
تاپیک به این خوبی! بکشیدش بالا!( اولین پستم تو تالار تفریح هستشا!:D)
یه بار ساعت 12 شب داشتم با دوچرخه اروم اروم بر می گشتم خونه:surprised: اقا یه هو دیدم 8،7 تا سگ وحشی!!! دارن دنبالم میان!!:eek: بعد جلوتر یه چهار راه بود که خیابانو به بزرگراه وصل کرده بود! شانس اوردم چراغ قرمز بود واسه طرف راست و چپم... وگر نه الان اینجا نبودم:cry:
فکر کنم 10کیلو مترو ایستاده پدال زدم! فقط یادم میاد پیچیدم عقبو نگاه کنم سگرو کنار پام دیدم که میخواست پا هرو بگیره:eek::eek::eek:

خدا رحم کرد...:biggrin:
 

Similar threads

بالا