مشاعرۀ سنّتی

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار افرین بر غم باد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دوستان عيب من بى دل حيران مكنيد

گوهرى دارم و صاحب نظرى مى جويم
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرغ در دامم مرا پروانه ی پرواز نیست
در گلویم نغمه هست و رخصت اواز نیست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن

غم می رسد به وقت و وفا می دهد به دل
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل ای عشق سخنها زتو دارم اما

عمر بگذشت وحدیث تو به پایان نرسید


در دايره قسمت ما نقطه پرگاريم
لطف آنچه تو بنمائي ....بقيه اش يادم رفت ولي ي بود...
 

mamila

عضو جدید
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر این ظلمت شب آب حیاتم دادند
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد عاشقی را دوایی بهتر از معشوق نیست
شربت بیماری فرهاد را شیرین کنید
 

fairy a

عضو جدید
شبی آمد که می باید فدا کرد / به راه مملکت فرزند و زن را
به پیش دشمنان استاد و جنگید / رهاند از بند اهریمن،وطن را
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید که به عشق نیک اندیشه کنیم
فرهاد شویم و عاشقی پیشه کنیم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا