ريشه هاي قيام عاشورا

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
3. لزوم احیای امر به معروف و نهی از منکر
امام حسین(ع) ضمن تبیین این حقیقت که حاکمیت یزید و امثال او در هر زمانی بزرگ ترین منکر اجتماعی است و در چنین اوضاعی وظیفه انسان آزاده و با تقوا امر به معروف و نهی از منکر است ، در وصیت نامه خود این رسالت را تذکر داده و می فرمایند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب; می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم » .

4. فداکاری در راه مکتب توحیدی اسلام
امام حسین(ع) با عمل خود به انسان های مؤمن آموخت هنگامی که اساس مکتب با خطر مواجه می شود، باید در راه حفظ آن از هیچ گونه فداکاری دریغ نورزند. امام حسین(ع) وقتی دید زمام جامعه اسلامی به دست فردی مثل یزید افتاده است که به صورت علنی احکام الهی را زیر پا می گذارد قیام کرد و مردم را هم برای مبارزه با یزید فرا خواند و در این راه از جان و مال و فرزندان و یارانش گذشت و اجازه نداد که مرد فاسقی چون یزید احکام الهی را پایمال سازد و فرمود: «ای شمشیرها، اگر دین محمّد(ص) جز با قتل من حفظ نمی شود، مرا در بر گیرید». بدین ترتیب عمل آن حضرت الگویی شد برای تمام انسان های مومن که در مواقع به خطر افتادن ارزش های الهی با سرمشق گرفتن از عمل کرد امام حسین(ع) در برابر طاغوت ها قیام کرده، جلو تعدی آن ها را بگیرند و از این طریق ارزش های دینی را در طول قرون متمادی از خطرها حفظ کنند.

5. درس آزادی و آزادگی و کرامت انسان ها
یکی از درس های مهم نهضت عاشورا برای همه انسان ها این بود که صرف نظر از هر عقیده ای که دارند، سعی کنند در زندگی آزاده باشند و تن به هیچ گونه خواری ندهند و تسلیم ستم هیچ ستمگری نشوند. آری، آن هنگام که مرد ستمگری چون یزید او را به بیعت با خود فرا خواند، در جواب او فرمود: «هرگز دست ذلّت به شما نمی دهم و هم چون برده ها تسلیم شما نمی شوم» و بارها جمله«مَوتٌ فی عزٍّ خیرٌ مِن حیاةٍ فی ذُلٍّ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگی ذلیلانه است»، را بر زبان جاری ساخته، انسان ها رابه آزادگی دعوت کرد. در کربلا وقتی آن حضرت را بین مرگ و بیعت با ستمگری چون یزید مخیر ساختند، فرمودند: «این گروه ستم پیشه مرا به انتخاب یکی از دو چیز یعنی جنگ و پذیرش ذلت مجبور کردند. امّا محال است که من به ذلّت تن دهم».

6. بردباری
در جای جای حماسه عاشورا شکیبایی در رفتارها و گفتارهای حماسه آفرینان عاشورا به چشم می خورد. امام حسین(ع) وقتی از مکه عازم عراق می شدند در ضمن خطبه ای فرمودند: «رضای الهی رضایت ما اهل بیت است. بر امتحان ها و بلاهای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما عطا می کند» و در یکی از منازل بین راه به همراهان شان فرمودند: «ای مردم هر کدام از شما تحمّل تیزی شمشیر و ضربت نیزه ها را دارد با ما بماند وگرنه برگردد» و در طول این سفر هم خود امام حسین(ع) و هم یاران با وفایش در مقابل تمام حوادثِ تلخ شکیبایی را پیشه خود ساختند و به همه انسان در طول تاریخ درس بردباری در راه هدف آموختند.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
7. وفاداری در پیمان با خدا و با ولایت حق
وفا و عمل به پیمان و ایستادگی بر سر عهد از ویژگی های امام حسین(ع) و اصحاب وفادار آن حضرت است. آن حضرت شب عاشورا در توصیف اصحاب خود فرمودند: «هیچ اصحابی وفادارتر و صادق تر از یاران خود نمی شناسم» در توصیف وفاداری خود آن حضرت در زیارت نامه ایشان می خوانیم: «اَشْهدُ انّکَ قد... وَفَیتَ و اَوفَیتَ؛ شهادت می دهم که تو به عهدی که با خداوند بسته بودی وفا کردی.

8. بیان اهمیت نماز و پرستش توحیدی خداوند
از جمله درس های مهمّ نهضت عاشورا لزوم پای بندی به نماز و پاسداری از آن و اهمیت یکتا پرستی است. امام حسین(ع) به مسأله اقامه نماز و ترویج فرهنگ آن اهتمام زیادی می فرمودند. در عصر تاسوعا وقتی لشکر عمر سعد تصمیم گرفت که جنگ با امام حسین(ع) را آغاز کند، آن حضرت برادرش حضرت ابوالفضل را مأمور ساخت تا از دشمن یک شب مهلت بگیرد و علّت درخواست مهلت را این گونه بیان فرمود: «امشب را به ما مهلت دهند تا به نماز و دعا و استغفار مشغول شویم؛ زیرا خدا می داند که من نماز و دعا و قرآن را دوست می دارم

9. شهادت طلبی و نترسیدن از مرگ در راه خدا و اقامه حق و عدل.
امام حسین(ع) در روزگاری که ارزش های اصیل اسلامی نظیر شهادت طلبی، در نتیجه حاکمیت یزیدیان به فراموشی سپرده می شد، آن ها را از نو در جامعه زنده کردند و عشق به شهادت را به مانند فرهنگی حیات بخش در نهاد انسان های مؤمن و آزاد جانشین ترس از مرگ ساختند.

10. ادب و بزرگواری
از درس های مهمّ و ماندگار عاشورا ادب و بزرگواری است که در رفتار تک تک همراهان امام حسین(ع) در طول این سفر به چشم می خورد؛ برای مثال وقتی حرّ متوجّه کار نادرست خود شد، با ادب وصف ناپذیری به خدمت امام(ع) رسید و از آن حضرت طلب گذشت کرد. هم چنین در گفتار حضرت عباس(ع) می بینیم که ایشان همواره از امام حسین(ع) که برادرشان بود با عنوان«سیدی و مولای» یاد می کرد .

11. ظلم ستیزی
امام حسین(ع) با قیام خود در برابر یزیدیان، به انسان ها درس ظلم ستیزی و عدم سکوت و تسلیم در برابر زورمندان و ستمگران دادند و به آن ها آموختند اگر قادر به کوتاه کردن دست ستمگران نیستند، دست کم سکوت نکنند و از طریق افشاگری به رسوا کردن طاغوت ها بپردازند. لذا آن حضرت به محض این که خبردار شدند که یزید به عنوان خلیفه مسلمانان زمام امور جامعه اسلامی را در دست گرفته است شروع به مخالفت با او کردند و سپس با هدف هدایت مردم به افشای یزید پرداختند. از جمله می فرمودند: «یزید مرد فاسقی است. شراب می نوشد، انسان های بی گناه را به قتل می رساند و به صورت علنی مرتکب فسق و فجور می شود».
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]از مدينه تا كربلا[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اين بخش در دو قسمت مورد بررسي قرار ميگيرد.[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]قسمت نخست از مدينه تا كربلا و حوادث مربوط به امام حسين ع از عصر معاويه تا شهادت آن حضرت در كربلا اختصاص دارد. در اين سير تاريخي از يك سو رويدادها و حوادثي مورد توجه هست كه از روح مبارزه و نستوهي آن حضرت ويارانش حكايت دارد و از سوي ديگر به سلسله ماجراهايي پرداخته ميشود كه از پي يكديگر به عاشوراي سال 61 هجري به شهادت ابا عبدالله الحسين ع و ياران پاك باخته آن حضرت منجر گرديد. در قسمت دوم از كربلا تا مدينه به حوادث مربوط به خاندان اهل بيت پس از حركت از كربلا و حضور در كوفه و شام بازگشت مجدد به كربلا و مراجعت به مدينه پرداخته خواهد شد. لازم به ياد آوري است كه در ذيل نقل اين رويداد ها عمدتا نكاتي در تحليل و يا تجليل آن رويدادها ذكر كرده ايم.[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وحشت از نام علي ع[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]

[FONT=&quot]معاويه مروان بن حكم را والي مدينه قرار داد و به او فرمان داد كه براي جوانان قريش سهميه اي از بيت المال قرار دهد؛ او نيز چنين كرد.[/FONT]
[FONT=&quot]امام سجاد ع مي فرمايد: من به نزد او رفتم ( تا حق خود را از بيت المال بگيرم) مروان به من گفت : نامت چيست؟[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم علي بن الحسين. پرسيد نام برادرت چيست؟[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم علي. گفت علي وعلي؟! پدرت چه منظوري دارد كه نام همه فرزندانش را علي ميگذارد؟[/FONT]
[FONT=&quot]سپس سهميه من را مشخص كرد. وقتي به سوي پدرم باز گشتم و ماجرا را باز گو نمودم فرمود : واي بر پسر زن زاق چشمي كه پوست ها را دباغي ميكرد . من اگر يكصد فرزند داشته باشم جز علي نامي ديگر براي آنان انتخاب نكنم. كافي جلد 6 ص119
[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آري دشمنان اسلام و اهل بيت ع مي خواستند نام علي ع از اذهان عمومي فراموش شود ولي فرزندان علي ع سعي داشتند اين نام هرچه پر رنگتر در سينه ها نقش بندد، به همين دليل امام حسين ع نام علي را بر تمام فرزندانش برگزيده بود تا خاري بر چشم دشمنان باشد.[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مصادره اموال معاويه[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در حديثي آمده است كه امام حسين ع اموالي را كه از يمن براي معاويه مي بردند مصادره كرد ودر پي آن به معاويه نوشت: از حسين بن علي به معاويه بن ابي سفيان[/FONT]
[FONT=&quot]اما بعد گذر كارواني به ما افتاد كه از يمن همراه با اموال پوشاك عنبر و عطريات به سوي تو مي آمد تا انها را در خزانه دمشق جاي دهي و فرزندان پدرت را با آن سير كني. من بدان ها نياز داشتم ، از اين رو آنها را تصرف كردم.[/FONT]
[FONT=&quot]معاويه با شنيدن اين خبر سخت براشفت به خصوص اينكه اين فزوني اموال بني هاشم را خطري براي خود مي ديد ولي چاره اي جز سكوت نداشت. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد جلد 18 ص 409[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خطبه اي بسيار مهم و سرنوشت ساز:[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]سليم بن قيس روايت كرده است كه: [/FONT]
[FONT=&quot]يك سال قبل از مرگ معاويه امام حسين ع به اتفاق عبدالله ابن عباس و عبدالله بن جعفر به حج رفت. در اين سفر امام ع مردان و زنان بني هاشم و خادمان آن ها را و از انصار هر كس را كه با امام ع و اهل بيتش آشنا بود جمع كرد. سپس به سراغ اصحاب رسول خدا (ص) كه در موسم حج حضور داشتند و به درستي و تقوا معروف بودند فرستاد و همه ي آن ها در منا جمع كرد در نتيجه جمعيتي بيش از 700 نفر در آن اجتماع كردند كه اكثر آن ها از تابعين و حدود دويست از آن ها از اصحاب رسول خدا بودند. امام حسين برخواست و ميان آن ها خطبه اي ايراد كرد. پس از حمد و ثناي الهي فرمود:[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]اما بعد، اين شخص طغيانگر (معاويه) دربارة ما و شيعيان ما اعمالي را روا داشت كه ديديد و فهميديد و شاهد بوديد. مي‌خواهم مطلبي را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم مرا تكذيب كنيد. [و بي‌تفاوت نمانيد.]
شمار را سوگند مي‌دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خويشاوندي من كه با پيامبر شما دارم، چون از اينجا (به ديار خود) رفتيد، اين گفتار مرا عنوان كنيد و همة شما در ديار خود از قبايلتان ـ آنان را كه به آنها اطمينان داريد ـ دعوت كنيد.
آنگاه حضرت(ع) ضمن اين گفتار، هيچ آية قرآني را كه خداوند در شأن آنان نازل كرده بود نگذاشت مگر اينكه آن را خواند و تفسير فرمود و نيز هر چه رسول خدا(ص) دربارة پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل كرد، و در همة آنها اصحاب پيامبر (ص) مي‌گفتند:
آري، به خدا اين سخنان را شنيديم و شهادت مي‌دهيم.
و تابعين مي‌گفتند:
به خدا سوگند اين سخنان را كساني از صحابه كه آنها را به راستگويي و امانت مي‌شناسيم براي ما نقل كردند.[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]حضرت(ع) فرمود:
شما را به خدا قسم مي‌دهم كه اين سخنان را براي هر كس كه به او و دينش اطمينان داريد، نقل كنيد.
سليم مي‌گويد: از جمله سخنان امام حسين(ع) كه دربارة آن، آنان را سوگند داد و يادآور شد، اين بود كه فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد كه علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامي كه پيامبر(ص) بين اصحابش برادري پديد آورد، بين او و خودش برادري برقرار كرد و فرمود: تو برادر مؤمن مني و من برادر تو هستم در دنيا و آخرت؟!
گفتند: آري به خدا. آنگاه فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم، آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خريد و ساختمان كرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نه اتاق براي خودش و يك اتاق كه در وسط واقع شده بود براي پدرم، سپس درهايي كه به مسجد راه داشت جز درب اتاق پدرم همه را بست. پس در اين باره عده‌اي به سخن آمدند و پيامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درب منازل شما را بسته و درب منزل علي(ع) را باز نگذاشتم، بلكه خداوند مرا به بستن درهاي منازل شما و گشودن درب منزل علي(ع) فرمان داد، بعد پيامبر(ص) همه مردم بجز علي(ع) را از خوابيدن در مسجد نهي فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ مي‌داد از اين رو در همانجا براي پيامبر(ص) و علي(ع) فرزنداني متولد شدند؟!
گفتند: آري به خدا. [/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]و فرمود:
آيا مي‌دانيد كه عمربن‌خطاب علاقه داشت تا روزنه‌اي به اندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز كند ولي پيامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدي پاك بسازم كه جز من و برادرم و فرزندانش در آن سكونت نكنند؟!
گفتند: آري به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) روز غدير خم علي(ع) را به ولايت نصب كرد و فرمود: بايد حاضران به غايبان برسانند؟
گفتند: آري به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند مي‌دهم آيا مي‌دانيد رسول خدا(ص) در جنگ تبوك به علي(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسايي و تو پس از من زمامدار هر مؤمني؟
گفتند: آري به خدا. و فرمود:
شما را به خدا سوگند، آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) هنگامي كه نصاراي نجران را براي مباهله فراخواند جز علي(ع) و همسرش (فاطمه(س)) و دو فرزند او (حسن و حسين(ع)) را نياورد.
گفتند: آري به خدا[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]فرمود:
شما را به خدا قسم مي‌دهم، آيا مي‌دانيد پيامبر(ص) در روز خيبر پرچم را به دست علي‌(ع) داد و فرمود: پرچم را به دست كسي مي‌دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسولش را دوست دارد، آنكه پي‌درپي (بر دشمن) يورش مي‌برد و فرار نمي‌كند و خداوند خيبر را به دست وي فتح كند؟
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه پيامبر(ص) او را براي ابلاغ آيات برائت فرستاد و فرمود: از سوي من كسي (پيام را) نمي‌رساند مگر خودم يا كسي كه از من باشد؟
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) بين او و جعفر و زيد داوري كرده فرمود: اي علي، تو از مني و من از توام پس از من پيشواي هر مؤمني.
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه او هر روز با رسول خدا(ص) خلوتي داشت و هر شب بر منزل پيامبر(ص) داخل مي‌شد هرگاه مي‌پرسيد، پيامبر پاسخش مي‌گفت و هرگاه سكوت مي‌كرد، پيامبر(ص) خود آغاز سخن مي‌كرد؟
گفتند: آري به خدا. [/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]فرمود:
آيا مي‌دانيد رسول خدا(ص) او را بر جعفر و حمزه برتري داد، آن هنگام كه به فاطمه(س) فرمود: تو را به بهترين خاندانم ـ كه اسلامش از همه پيش‌تر، و بردباريش از همه بزرگ‌تر و دانشش از همه بيشتر است ـ تزويج كردم؟
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) فرمود: من سرور همة فرزندان آدمم، و برادرم (ع) سرور همه عرب، فاطمه(س) سرور همه زنان اهل بهشت و دو فرزندم حسن و حسين(ع) دو سروران جوانان بهشتند؟
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) به علي(ع) دستور داد تا او را غسل دهد و خبر داد كه جبرئيل در غسل به او كمك خواهد كرد.
گفتند: آري به خدا. فرمود:
آيا مي‌دانيد كه رسول خدا(ص) در آخرين لحظات خطبه‌اي كه براي مردم خواند فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها مي‌گذارم: كتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگيريد تا هرگز گمراه نشويد.
گفتند: آري به خدا.[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سپس در پايان آنان را سوگند داد و فرمود: آيا شنيده ايد كه رسول خدا ص مي فرمود: هر كس گمان كند مرا دوست دارد در حالي كه علي ع را دشمن مي دارد دروغ گفته است؟! نمي شود مرا دوست بدارد و علي را دشمن.[/FONT]
[FONT=&quot]كسي سوال كرد: اي رسول خدا چرا نمي شود؟[/FONT]
[FONT=&quot]فرمود: چرا كه او از من است و و من از اويم.[/FONT]
[FONT=&quot]هر كس او را دوست بدارد مرا دوست مي دارد و هر كس مرا دوست مي دارد به يقين خدا را دوست مي دارد و هركس علي ع را دشمن بدارد به يقين با من دشمني كرده و هر كس با من دشمني كند خدا را دشمن داشته است![/FONT]
[FONT=&quot]همگي گفتند : آري اين را نيز شنيده ايم.[/FONT]
[FONT=&quot]پس از آن همگي متفرق شدند و اين خبر در همه ي شهر ها پيچيد.[/FONT]
[FONT=&quot]بحارالنوار جلد 33 صفحه 185تا181[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]امام ع با اين خطبه ي حساب شده و پر معني در آن مجمع بزرگ كه در آن زمان مهمترين مجمع در نوع خود محسوب مي شد با حضور 200 نفر از صحابه و صدها نفر از تابعين و شخصيت هاي سرشناس ومعروف علمي و ديني جهان اسلام چند هدف مهم را دنبال مي فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]1-امام نشان داد كه حاكمان ظالم بني اميه كه دستور داده اند علي ع را بر فراز منابر سب و ناسزا گويند، به چه كسي بدگويي مي كنند؟ آنكس كه آنچون جان پيامبر ص و برادر و جانشين و وصي او بود. همين امر سبب شد كه مردم از يك سو به ماهيت ضد اسلامي بني اميه پي ببرند و ااز سوي ديگر با اين برنامه ننگين يعني ناسزا گويي برمنابر به مبارزه برخيزد.[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]2-هدف ديگر اين بود كه قدرت بني اميه دليل بر حقانيت آنان شمرده نمي شود و مردم جنايت آن ها را به دست فرماوشي نسپارند.[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]3-امام ع بذر هاي انقلاب ها و قيام هاي آينده را بر ضد اين شجره ي خبيثه ملعونه در افكار پاشيد و چيزي نگذشت كه به ثمر نشست.[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]4-اگر امام ع در كربلا با قيام و مبارزه نظامي خود و نوشيدن شربت شهادت، بني اميه را رسوا ساخت در اينجا با اين قيام فرهنگي افكار را بيدار ساخت و راه و رسم مبارزه با اين گروه از منافقان را كه متاسفانه بر جايگاه پيامبر ص تكيه زده بودند را نشان داد.[/FONT]
 

ساقي كوير

عضو جدید
می دونی مشکل چیه انقد تو گوش ما از بچگی داستان عاشورا را گفتند که تو این سن کم پیش میاد یکی وقت بذاره و دقیق بفهمه و درک کنه و درس بگیره
الان مثلا خود من حوصله خوندن دوباره مطالب را ندارم هرچند مطمینم با خوندنش کلی مطلبی هست که نمی دونم یا فراموش کردم


درسته كه مي بايست از همون اول شور با شعور بهمون ياد بدن و به بيشتر ماها فقط شور آموزش داده شده ولي الان ما بايد شعور رو پيدا كنيم و با شور هر دو رو به فرزندان و نسل آينده انتقال بديم تا آينده ديگه اونا اين حرفها رو در مورد ما نزنند.
داش محمود دمت گرم إن شاءالله اجرش رو از صاحب عاشورا بگيري
 
آخرین ویرایش:

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دونی مشکل چیه انقد تو گوش ما از بچگی داستان عاشورا را گفتند که تو این سن کم پیش میاد یکی وقت بذاره و دقیق بفهمه و درک کنه و درس بگیره
الان مثلا خود من حوصله خوندن دوباره مطالب را ندارم هرچند مطمینم با خوندنش کلی مطلبی هست که نمی دونم یا فراموش کردم

هر طور مايليد
من كسي رو اجبار نمي كنم
ولي بدونيد اين ماجرا سينه به سينه نقل شده
و قرار نيست كه همه افراد از اين ماجرا درس هايي بگيرند كه در زنگيشون تاثير گذار بشه
مي دونيد در تاريخ افراد كمي بودن كه با تمسك به درس هاي اين رويداد تونستند آزادگي رو بار ها وبارها به بشريت نشون بدن
و نام خودشونو جاودانه كنند
امثال افرادي مثل شهيدان دوران دفاع مقدس يا شهداي جان بركف تاريخ كه بر سر ارزشهايشان در خون نشان غلتيدند با تمسك به همين راه جاودانه شدند
از حضورتان سپاس گذارم
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمود جان اين كارت خيلي عاليه


ولي بدونين اين يه قطره در برابر درياهاي كارها و فعاليت ائمه براي بيدار نگه داشتن اسلام و مسلمين است


واقعا بايد شعور پيدا بشه
 

ITDeveloper

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخ پر است از حوادث تلخ و شیرین و باید از آن پند بگیریم
قرآن بزرگترین معجزه ی الهی در ظاهر چیزی جز تاریخ نیست و پر است از مثال های تاریخی
اما بطنش چیزی دیگر است
.
واقعه عاشورا را به قول بزرگی باید نقطه عطف تاریخ بدانیم
به این طور که تمام حوادث قبل زمینه سازی عاشورا را می کردند و حوادث بعد نتایج عاشورا است و به قول امام
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
.
.
گفتنی های عاشورا را کم و بیش همه می دانیم و هر کس به اندازه خود مطالعه کرد
ولی مساله ای که وجود داره اینه که باید عاشورا ریشه یابی بشه و دلیل های آن اتفاق عظیم دونسته بشه
.
.
این که چه کسانی جلوی فرزند رسول الله (ص) شمشیر کشیدند و چه چه کسانی تا دیروز یار او بودند و به چه بهانه ای یار را تنها گزاشتند.
باید پند بگیریم.
.
 

ITDeveloper

عضو جدید
کاربر ممتاز
من شخصا توصیه می کنم که سریال مختار رو از این دید ببینید و روی رفتار کوفیان (یاران زمان) دقت بیشتری کنید و همینطور تحولاتی که برای مختار رخ می دهد و
اینکه مختار از چه جاهایی بیشتر امکان ضربه خوردن را دارد(مثلا در قضیه امام حسن(ع) مختار بسیار از داماد خود عمر بن سعد لعنت الله اسیب دید)
.
.
آز آقا محمود هم بسیار متشکرم
کار بسیار عالی ای می کنی
ان شاء الله در روز محشر شفاعت حسین (ع) شامل حالت بشه
و ما رو شفاعت کنی
 

haleh_sharif

عضو جدید
فکر کنم سوء تفاهم شد کار شما باارزش و خوندن و دانستن این مطالب الزامی است من فقط دلیل اینکه شاید افراد کمی از این مسایل دور شدن راگفتم نه اینکه چرا شما این موضوع را گذاشتید
هر طور مايليد
من كسي رو اجبار نمي كنم
ولي بدونيد اين ماجرا سينه به سينه نقل شده
و قرار نيست كه همه افراد از اين ماجرا درس هايي بگيرند كه در زنگيشون تاثير گذار بشه
مي دونيد در تاريخ افراد كمي بودن كه با تمسك به درس هاي اين رويداد تونستند آزادگي رو بار ها وبارها به بشريت نشون بدن
و نام خودشونو جاودانه كنند
امثال افرادي مثل شهيدان دوران دفاع مقدس يا شهداي جان بركف تاريخ كه بر سر ارزشهايشان در خون نشان غلتيدند با تمسك به همين راه جاودانه شدند
از حضورتان سپاس گذارم
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کنم سوء تفاهم شد کار شما باارزش و خوندن و دانستن این مطالب الزامی است من فقط دلیل اینکه شاید افراد کمی از این مسایل دور شدن راگفتم نه اینکه چرا شما این موضوع را گذاشتید

منم كلي گفتم
بله سوءتفاهم شد
منم با شما نبودم
من انتظار ندارم همه دنبال اين مطالب باشن
حتي خود من هم شايد 20% اين رويداد رو هم تو زندگيم استفاده نكرده باشم
من اين تاپيكو حداقل براي 100 نفر لينك كردم
ولي ميبينيد كه انگشت شمار اومدن
اگر افراد بي شمار هم توجهي نكنن باز مانع رشد فرهنگ عاشورا نميشه
اين فرهنگ خودش مايع رشدشه و در قلب ها نفوذ ميكنه
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]توطئه شبانه براي گرفتن بيعت:

[/FONT]
[FONT=&quot](وليد فرامندار مدينه شبانه كسي را خدمت امام (ع) و عبيدالله بن زبير فرستاد و آنها را به خانه خود دعوت كرد.)[/FONT]
[FONT=&quot]عبيدالله بين زبير رو به امام (ع) كرد و گفت: اي ابا عبدالله! اين ساعت كه وليد ما را خواسته، ساعتي نيست كه وليد نشست عمومي براي مردم داشته باشد، از اين كه در اين ساعت ما را فراخوانده من از آن احساس خطر مي كنم. به نظر شما براي چه منظور ممكن است ما را خواسته باشد؟


[/FONT]
[FONT=&quot]امام (ع) فرمود:
[/FONT]
[FONT=&quot]" اي ابابكر!(كنيه عبدالله بن زبير) اكنون به تو مي گويم: گمان مي كنم معاويه از دنيا رفته است؛ چرا كه من شب گذشته در خواب ديدم كه منبر معاويه سرنگون شد و از خانه اش آتش زبانه مي كشد. من پيش خود چنين تعبير كردم كه وي مرده است."
[/FONT]
[FONT=&quot]مقتل الحسين خوارزمي ج1 ص181-182

[/FONT]
[FONT=&quot]مطالبق روايت ابو منخف امام (ع) فرمود: " من گمان مي كنم طغيانگر اين قوم هلاك شده است؛ از اين رو وليد قصد دارد پيش از آن كه مردم با خبر شوند، از ما بيعت بگيرد."

[/FONT]
[FONT=&quot]عبدالله بن زبير گفت: " اي فرزند علي! به يقين همين گونه است كه مي گويي، اكنون اگر براي بيعت با يزيد دعوت شوي، چه خواهي گفت؟".

[/FONT]
[FONT=&quot]امام فرمود:
[/FONT]
[FONT=&quot]" من هرگز با وي بيعت نخواهم كرد. چرا كه امر خلافت پس از برادرم حسن (ع) شايسته من است. ولي معاويه آن گونه كه دلش خواست عمل كرد، در خالي كه معاويه با برادرم حسن (ع) پيمان مؤكد بسته بود كه پس از خودش، امر خلافت را به هيچ يك از فرزندانش نسپارد؛ بلكه اگر من زنده بودم آن را به من واگذار كند، اكنون او از دنيا رفته، در حالي كه به پيمانش درباره من و برادرم وفا نكرده ، به خدا سوگند! حادثه اي رخ داد كه آينده روشني ندارد!

[/FONT]
[FONT=&quot]علاوه بر آن ، آيا مي شود من با يزيد بيعت كنم( و زمام امور مسلمين را به دست او بسپارم) با اين كه او مردي فاسق است كه بر همگان آشكار است. شراب مي نوشد و با سگان و يوزپلنگان بازي مي كند( مردي سبكسر و آلوده است) و با خاندان پيامبر (ص) دشمني مي ورزد! نه به خدا سوگند! هرگز چنين چيزي (بيعت من با يزيد) اتفاق نخواهد افتاد."
[/FONT]
[FONT=&quot]مقتل الحسين خوارزمي ج1.ص182[/FONT]
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين نخستين گام شرارت از سوي يزيد بعد از مرگ پدرش معاويه بود كه مي خواست پيشدستي كند و به پندار خود از امام (ع) بيعت بگيرد و آن را وسيله اي براي گرفتن بيعت از ساير مردم قرار دهد، اما چنان كه در بحث آينده خواهيم ديد تيرش به خطا رفت و اساسا امام (ع) را نشناخته بود ، چرا كه او از فرهنگ خاندان نبوت بيگانه بود.
او نمي دانست امام حسين (ع) شهادت آميخته با قداست و سربلندي را بر بيعت با ظالمان فاسق و آلوده ، به يقين ترجيح مي دهد و محال است دست بيعت در دست مردي بيگانه از اسلام و فاسد بگذارد كه اگر بگذارد چيزي از آيين جدش پيامبر (ص) باقي نمي ماند!
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چگونه توطئه خنثي شد؟

[/FONT]
[FONT=&quot]امام حسين (ع) و عبدالله بن زبير در حال گفتگو بودند كه فرستاده وليد نزد آنان بازگشت و گفت: " اي ابا عبدالله ! امير براي شما دو تن جلسه خاصي ترتيب داده، مناسب است نزد او برويد!".

[/FONT]
[FONT=&quot]امام حسين ع به وي تندي كرد و فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]اي بي مارد! به سوي اميرت برگرد! هر يك از ما اگر بخواهيم نزد او مي رويم ولي من هم اكنون نزد او مي روم ان شاءالله".

[/FONT]
[FONT=&quot]سپس امام (ع) رو به حاضران كرد و فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]به خانه هاي خود برويد من اكنون نزد وليد مي روم تا ببينم چه خبري نزد اوست و چه مي خواهد."

[/FONT]
[FONT=&quot]عبدالله بن زبير به امام عرض كرد:[/FONT]
[FONT=&quot]اي پسر دختر رسول خدا فدايت شوم! من مي ترسم تو را رها نكنند، مگر آنكه بيعت كني، يا كشته شوي".

[/FONT]
[FONT=&quot]امام پاسخ داد:[/FONT]
[FONT=&quot]من به تنهايي نزد او نمي روم، بلكه گروهي از اصحاب و ياران و مردان حق از شيعيانم را با خود مي برم و به آنان دستور مي دهم كه هر يك شمشيري را زير لباسش پنهان كند و پشت سر من بيايند، اگر ( احساس خطر كردم و ) به آنان اشاره نمودم و گفتم " اي آل پيامبر وارد شويد!" آنان داخل شوند و به هر چه فرمان دهم عمل خواهند كرد. بنابراين، من از بيعت امتناع خواهم كرد و زمام را هرگز به دست او نمي سپارم و خود را ذليل نخواهم كرد.[/FONT]
[FONT=&quot]به خدا سوگند! مي دانم حادثه اي رخ داده است كه آينده اش روشن نيست، ولي قضاي الهي درباره من به انجام خواهد رسيد و اوست كه در خاندان رسول خدا ص آنچه را كه بخواهد و بپسندد انجام مي دهد."

[/FONT]
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
آري تصميم فرماندار مدينه ، وليد اين بود كه به هر قيمت شده از امام (ع) بيعت بگيرد، غافل از اين كه امام (ع) پيش بيني هاي لازم را نموده ، و با رعايت تمام جوانب كار به سوي او مي رود و او را ناكام مي سازد.
ولي چرا امام ترجيح داد دعوت وليد را بپذيرد و شبانه نزد او برود؟ دليلش اين بود كه مي خواست بر حسب ظاهر از جريان هاي پشت پرده آگاه گردد، تا در عمل انجام شده قرار نگيرد، و در برابر مرگ معاويه و بيعت با يزيد – كه امام (ع) پيش بيني فرموده بود- از موضع قدرت سخن بگويد.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته نباشی ابجی فاطمه ایکاش منابع رو معرفی میکردید ...

سلام.
منابع تمام مطالبي كه مي نويسم زير هر قسمت از متن نوشته شده.

اما منبع اصلي ما كتابي هست با همين اسم تاپيك.

"ريشه هاي قيام عاشورا"

زير نظر آيت الله مكارم شيرازي

محققان:
سعيد داودي
مهدي رستم نژاد



اين قسمت رو به پست اول تاپيك اضافه مي كنم.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پاسخ كوبنده امام (ع) :

[/FONT]
[FONT=&quot]امام حيسن (ع) بر وليد وارد شد و سلام كرد. وليد با خشرويي پاسخ داد و او را نزد خويش نشاند. مروان بن حكم با اين كه پيش از اين بين وي و وليد كينه و نفرت حاكم بود در مجلس حضور داشت........

[/FONT]
[FONT=&quot]امام فرمود:
آيا از حال معاويه به شما خبري رسيده است؟ چرا كه وي به مدت طولاني بيمار بود، اكنون حالش چطور است؟

[/FONT]
[FONT=&quot]وليد آهي كشيد، آنگاه گفت:
اي اباعبدالله! خدا تو را در مرگ معاويه پاداش دهد! وي عموي صادقي براي تو بود! كه اكنون طعم مرگ را چشيده استو اي نيز نامه اميرالمونين يزيد است!

[/FONT]
[FONT=&quot]امام حسين ع فرمود:
اكنون براي چه منظوري مرا فراخوانده ايد؟!

[/FONT]
[FONT=&quot]وليد پاسخ داد:
تو را براي بيعت دعوت كرده ام و همه مردم با يزيد بيعت كرده اند!

امام (براي اينكه آن مجلس بدون درگيري پايان يابد) فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]شخصي مانند من مخفيانه بيعت نمي كند، دوست دارم بيعت من علني و در محضر مردم باشد! چون صبح شد، و تو من ومردم را براي بيعت فراخواندي ، تصميم ما و مردم يكسان خواهد بود!

[/FONT]
[FONT=&quot]وليد گفت:
آري!

[/FONT]
[FONT=&quot]امام فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]پس بگذار صبح شود،تا نظرات در اين باره مشخص شود.

مروان كه در جلسه حاضر بود ، به وليد گفت:
به خدا سوگند! اگر حسين هم اكنون از تو جدا شود و بيعت نكند هرگز چنين فرصتي به دست نخواهي آورد مگر اين كه كشتار فراواني بين شما اتفاق بيافتد، جلوي او را بگير و نگذار از نزد تو بيرون رود، تا بيعت كند والا گردنش را بزن!

[/FONT]
[FONT=&quot]امام(ع) ناگهان از جايش برخاست و فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]واي بر تو اي پسر زرقاء! تو فرمان كشتن مرا مي دهي؟ به خدا سوگند دروغ مي گويي! به خدا سوگند! اگر از مردم چنين ارداه اي كند، قبل از اينكه بتواند كاري بكند ، زمين را از خونش سيراب مي كنم؛ اكنون اگر راست ميگويي، بيا وتهديدت را عملي كن و گردنم را بزن![/FONT]
[FONT=&quot]( كامل بن اثير ج3 ص378و ارشاد مفيد ص374و تاريخ طبريج4 ص251)[/FONT]
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پاسخ نهايي: خلافت بر آل ابوسفيان حرام است!


[/FONT]
[FONT=&quot]فرداي آن روز امام براي شنيدن خبرها از منزل بيرون آمد، در بين راه با مروان بن حكم برخورد كرد.

مروان گفت:
اي اباعبدالله ! نصيحتي به تو مي كنم؛ از من بشنو كه خير وصلاح تو در اين است!

[/FONT]
[FONT=&quot]امام فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]نصيحت تو چيست؟ بگو تا بشنوم!

[/FONT]
[FONT=&quot]مروان گفت:
پيشنهاد مي كنم با اميرالمومنين! يزيد بيعت كني كه براي دين و دنياي تو مفيد است!!!

[/FONT]
[FONT=&quot]امام كلمه استرجاع(انا لله و انا عليه راجعون) را بر زبان جاري ساخت و فرمود:[/FONT]
[FONT=&quot]زماني كه امت اسلامي گرفتار زمامداري مثل يزيد شود بايد فاتحه اسلام را خواند!
[/FONT]
[FONT=&quot]و سپس امام رو به مروان كرد و فرمود:
واي بر تو! مرا به بيعت با يزيد فرامي خواني، در حالي كه وي مردي فاسق است؟! تو كسي هستي كه داراي لغزش هاي بزرگي هستي به يقين سخن ناروايي گفتي.البته من تو را براي اين گفتار سرزنش نمي كنم، زيرا تو همان كسي هستي كه پيامبر خدا تو را هنگامي كه هنوز در صلب پدرت حكم بن عاص بودي- لعنت كرد. به يقين آن كسي را كه پيامبر خدا لعنت كند، از او جز اين انتظار نمي رود كه مرا به بيعت با يزيد فرا خواند!

[/FONT]
[FONT=&quot]وخلاصه اينكه:
مروان با خشم و غضب از امام دور شد و ماجرا را با وليد در ميان گذاشت.[/FONT]
[FONT=&quot]وقتي اين ماجرا به گوش يزيد رسيد، وليد از فرمان روايي مدينه بركنار شد و مروان به جاي او نشست.[/FONT]
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
همان كسي هستي كه پيامبر خدا تو را هنگامي كه هنوز در صلب پدرت حكم بن عاص بودي- لعنت كرد. به يقين آن كسي را كه پيامبر خدا لعنت كند، از او جز اين انتظار نمي رود كه مرا به بيعت با يزيد فرا خواند!

واقعا خدا لعنتش كند

بيشتر بدبختي ها از گور مروان بلند شده

اولين مقصر خليفه يا حاكم كشي در اسلام مروان بود
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وداع امام حسين (ع) با قبر جدش پيامبر (ص)

[/FONT]
[FONT=&quot]براي مدت كوتاهي خواب چشمان امام(ع) را فرا گرفت، پس از بيداري از جايش برخاست با قبر جدش وداع كرد و عرضه داشت:

[/FONT]
[FONT=&quot]پدر و مادرم فداي تو اي رسول خدا ! من به ناچار از جوار قبر تو خارج مي شوم . ميان من و تو جدايي افتاد ، زيرا من دست بيعت با يزيد بن معويه ، آن مرد شراب خوار و فاجر، ندادم. اكنون با تمام ناراحتي از نزد تو خارج مي شوم. خداحافظ( اي پيامبر خدا).



[/FONT]
امام بعد از امتناع از بيعت با يزيد و در واقع الان جنگ به حكومت بني اميه، همان تفاله هاي دوران جاهليت عرب ، ناگزير از سفر به سوي كوفه بود ، زيرا نفوذ بني اميه در مدينه كه در دوران عثمان به اوج خود رسيده بود ، هنوز در ميان افراد سرشناس و متنفذ مدينه زياد بود،و مكه نيز به عنوان حرم امن خدا، بايد از هرگونه درگيري بركنار باشد.
در حالي كه كوفه مركز شيعيان و علاقه مندان اهل بيت (ع) بود و اگر اختلاف و پراگندگي و ترس و بزدلي را از خود دور مي كردند ساقط كردن حكومت يزيد و يزيديان منفور براي آنان كار مشكلي نبود.
به هر حال امام(ع) بعد از مخالفت علني با بيعت و به طور كل با حكومت يزيد و آل ابي سفيان ناچار به اين سفر بود.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وصيت نامه تاريخي امام حسين (ع) [/FONT]
[FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]بسم الله الرحمن الرحيم [/FONT]

[FONT=&quot]اين وصيتي است از حسين بن علي بن ابي طالب (ع) به برادرش محمد ، معروف به ابن حنفيه؛ حسين شهادت مي دهد كه معبودي جز خداي يگانه اي كه شريكي ندارد نيست. و محمد بنده و فرستاده اوست كه از جانب حق مبعوث شده است و اين كه بهشت و دوزخ حق است و روز رستاخيز-بدون شك- خواهد آمد. و خداوند خفتگان در قبرها را بر مي انگيزد. و من از سر مستي و طغيان و فساد انگيزي و ستم كاري قيام نكردم . تنها براي اصلاح در امت جدم برخاستم. [/FONT][FONT=&quot]مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جدم علي بن ابي طالب (ع) رفتار نمايم[/FONT][FONT=&quot]. هركس سخن حق مرا پذيرفت ، پس خداوند به پذيرش آن سزاوار است. و هركس دعوت من را نپذيرفت ، صبر مي كنم تا خداوند ميان من و اين مردم به حق داوري كند كه او بهترين داوران است.[/FONT]
[FONT=&quot]اين وصيت من است به تو اي برادر! توفيق من جز از ناحيه خداوند نيست. بر او توكل ميكنم و بازگشتم به سوي اوست.


[/FONT]
اين وصيت نامه تاريخي به خوبي اهداف امام را از قيام آينده اش نشان مي دهد و مي گويد: قيام آن حضرت نه براي كشور گشايي بود ، نه از سر هوس حكومت و سلطه بر مردم ، يا به چنگ آوردن مال و مقام دنيا، بلكه هدف ؛ اصلاح امت اسلام و برطرف ساختن كژي هايي بود كه بر اثر حكومت نااهلان به وجود آمده بود، و نيز احياي امر به معروف و نهي از منكر و سنت و سيره پيامبر اكرم (ص) و امير مومنان علي (ع) بود.
[FONT=&quot]به يقين گام نهادن در چنين وادي خطرناكي كه ستمگران بني اميه به وجود آورده بودند، جز اين هدف الهي ، هدفي نمي توانست داشته باد، هرچند عافيت طلبان و مصلحت انديشان نزديك بين ، آن را نمي پسنديدند.
مقتل الحسين خوارزمي ج1 ص188
[/FONT]
 

Similar threads

بالا