مناظره(گفتگو با اشعار)

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد


چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم
 

toprak

عضو جدید
آیا نگاه او همان موسیقی گرمی که من احساس آن را در هزاران خواهش پر درد دارم نیست؟
نه!
من نقش خام آرزوهای نهان را در نگاهم می دهم تصویر.
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادرک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
جام دريا از شراب بوسه خورشيد لبريز است ،
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران ،
خيال انگيز !
ما ، به قدر جام چشمان خود ، از افسون اين خمخانه
سرمستيم
در من اين احساس :
مهر مي ورزيم ،
پس هستيم !

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زبودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد؟
که گوید به پاسخ که زنده ام چرا من
 
  • Like
واکنش ها: sh85

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه خواهد كرد با ما عشق پرسيديم و خنديدي
فقط با پاسخت پيچيده تر كردي معما را
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آب آیینه عشق گذران است ، تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است ...
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بربرگ گل به خون شقایق نوشته اند
کانکس که پخته شد می چونار غوان گرفت
می خور که هرکه آخر کار جهان بدید
ازغم سبک بر آمد و رطل گران گرفت
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت


 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخن از کیست؟ هدف چیست؟
که دزدیده دلم را امشب؟
و نگاهانم را
چه کسی داشت بخود می بلعید؟
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

نقطه‌چین است آسمان من
از لب ایوان؛
در غیابت، سرد خواهد شد
چای در لیوان...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
چای اگر سرد شود
جای شکر است که قوری باقی ست
ریز لیوان دگر
تاکه از دور بیایم
و بدستت بدهم
قند شیرین شده از رایحه ی عشقم را
new
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام.
در بنفشه زار چشم تو
برگ های زرد و نیلی و بنفش،
عطر های سبز و آبی و کبود،
نغمه های نا شنیده ساز می کنند،
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ز شعر تو چسان بردارم
نگه خسته ی خویش
که به هر واژه ی آن
حس دیدار تو را می یابم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

خوب خوب نازنین من!
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعر های ناب!
نام تو، اگرچه بهترین سرود زندگی است
من تو را به خلوت خدایی خیال خود:
«بهترین بهترین من» خطاب می کنم،
بهترین بهترین من!!:gol::gol::gol:
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ته کشیده ست تشکر هایم
از دل من اما
بپذیرش اگر نامرئیست
که بود در معنا
پرنیانی که بود تارش از پرده ی دل
و ز عصاره عشق.....پود!
من بافتمش
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
و تو كه بافته اي
در افق پشت سراپرده نو ر
دشتهاي گل سرخ
غنچه هايي نارس
ياسهايي همه خوش بو قشنگ
من كه ايمان دارم
به تو و جاده و دشت گل سرخ...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که ایمان داری با گل سرخ
داری ایمان به خویش
وین چه زیباست
که در هاله ای از کوه عطش
چون سرایی به کف دست نسیمت بینم
و شتابان ز پیش پیمایم
راه تا باز بگیرم من
آن سرایی را از دست نسیم

 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

مي كنم پرواز همراه نسيم
نغمه پردازانه مهمانت شوم
دلرباي من پذيرايم تو باش...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
من سر راه نسیم
می نشینم که آرد یارم
ور نیاورد امروز...می زنم چادر تا روز دگر
تا بیابم
آنچه را در طلبش
سالها پوئیدم...........
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطر گيسويم را به نسيم داده ام

دلرباي من
و اگر نديدمت با تب تنهاييم خو مي كنم
با ياد توووووووووووووووووووووووووو ................
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
می آیی و دوباره دلم زنده می شود
لبریز از امید به آینده می شود
از قلب من صدای که گوید نگارمن
در کوچه های شهر پرا کنده می شود
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيسسس!
آهسته تر بگو
در گوش من بگوو
اي دلرباي من!
رود از هوش مي رود
پرنده نمي پرد
لاله سيه شده
از بخل و از حسد ،
مريم گرفته دف
هر كو دوان دوان
آواز مي دهد،
از عشق مان امان!
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
با من بمان که هر نفسم داد میزد
بامن بمان را
آری فروغ هستی من
روشنم بدار
 

Similar threads

بالا