عشق و عادت
- شروع کننده موضوع Sorin Z
- تاریخ شروع
عادت ترک میشه ولی عشق هرگز!
صد البته که کار خیلی سختیه ولی شما فرقشو خواستی منم بارزترینشو گفتم.
عشق خیلی کمتره. همه فکر میکنند عاشقن و عاشق شدن. درصد آدمای عاشق خیلی کمتره نسبت به کسایی که صرفا هوسبازن یا دوستدار طرفشون یا یهشون عادت کردن.
به نظر من عشق و عادت هر دو در مقابل دوست داشتن قرار داره....وقتی عادت میکنی به یه نفر و در مرحله بالاتر عاشقش میشی از روی خودخواهی و فقط به خاطر خودته.....عاشق میشی...به خاطر دل خودت...دلت عادت میکنه...اما دوست داری...فقط به خاطر طرف.....تو از خودت گذشتی...چون دوسش داری....فقط به خاطر خودش...
عشق و عادت متفاوته
شما کسی کنارته، بهش عادت میکنی، فردا میتونی به یکی دیگه هم عادت و به همین دلیل، از شخصی که کنارته دلسرد میشه
اما عشق، تنها یک نفر کنارته، هر گونه که هست، همون شخص بهترینه، هیچ شخص اون نمیشه، در هر زمینه‌ای، چون عاشقشی، چون عشق رو بیان کردی، چون ...
آدم خودش رو خوب بشناسه و خودفریبی نداشته باشه، خوب می‌تونه فرق عشق و عادت رو بدونه، مخصوصن عشق که تاثیر بسزایی توی کل زندگی داره، اما عادت، چند ماه و سال بعد از ازدواج دیگه تکراری میشه، مخصوصن برا مرداا ...
شما کسی کنارته، بهش عادت میکنی، فردا میتونی به یکی دیگه هم عادت و به همین دلیل، از شخصی که کنارته دلسرد میشه
اما عشق، تنها یک نفر کنارته، هر گونه که هست، همون شخص بهترینه، هیچ شخص اون نمیشه، در هر زمینه‌ای، چون عاشقشی، چون عشق رو بیان کردی، چون ...
آدم خودش رو خوب بشناسه و خودفریبی نداشته باشه، خوب می‌تونه فرق عشق و عادت رو بدونه، مخصوصن عشق که تاثیر بسزایی توی کل زندگی داره، اما عادت، چند ماه و سال بعد از ازدواج دیگه تکراری میشه، مخصوصن برا مرداا ...
piton
عضو جدید
اینی که گفتی تو قصه هاست
الان اونایی که بهم عادت کردند سخت تر از اونایی که عاشق همدیگند جدا می شوند
عشق چیه بابا دیدی سلام ما رو بکن بهش
اگه از عشق میشه قصه نوشت
میشه از عشق تو گفت
میشه با ستاره های چشم تو
مغرب نو مشرق نو برپا کرد
میشه از برق نگات
خورشید و خاکستر کرد
میشه از گندمیای سر زلفت
یه عالم شعر نوشت
آره
از عشق تو دیوونگی هم عالمیه
آره از عشق تو مردن داره
میشه از عشق تو مرد و
دیگه از دست همه راحت شد
میشه از عشق تو مرد و
دیگه از دست تو هم راحت شد
آره
از عشق تو دیوونگی هم عالمیه
اگر از عشق میشه قصه نوشت
میشه از عشق تو گفت...
میشه از عشق تو گفت
میشه با ستاره های چشم تو
مغرب نو مشرق نو برپا کرد
میشه از برق نگات
خورشید و خاکستر کرد
میشه از گندمیای سر زلفت
یه عالم شعر نوشت
آره
از عشق تو دیوونگی هم عالمیه
آره از عشق تو مردن داره
میشه از عشق تو مرد و
دیگه از دست همه راحت شد
میشه از عشق تو مرد و
دیگه از دست تو هم راحت شد
آره
از عشق تو دیوونگی هم عالمیه
اگر از عشق میشه قصه نوشت
میشه از عشق تو گفت...
عشق تاثير ميذاره ............بعد عادت ميشه .عادتي كه ترك نميشه
اما عادت بعد يه مدت تاثيرشو از دست ميده
جون خودم راس گفتم
سعي كنيد عادت نكنيد .......اول عاشق بشيد بعد عادت كنيد
parichehr16
عضو جدید
عشق اگه حقيقي باشه عادت در اون معنا نداره...عشق حقيقي بدون عادته..
فقط همين.....
فقط همين.....
مرسی ... الان توضیح میدم!
حتما دیگه!
.
خب عشق و عادت ...
عشق به طرف مقابل با عادت به طرف مقابل با هم فرق میکنه ...
امیر جان با اون جمله ای که برنگ قرمز در اومده موافقم ... اما بقیش
اگر از روی خودخواهی عاشق بشی چون عادت کردی که عاشق نشدی!
یکی از جنبه های عشق تازگی برای ماست که این مقوله در عادت جایی نداره!
من عادت کردم ... پی عادت خودمم هستم چون باید باشم ... اما عاشق شدم و دنبال عشقمم هستم چون دوسش دارم ...
من به چیزی عادت میکنم در صورتی که دوسش ندارم
من به چیزی یا کسی عشق می ورزم در صورتی که حتما دوسش دارم
این دوست داشتنه که عشقو بدنبال میاره ... اما عادت صرفا دوست داشتنی نداره!
تفاوت ها زیاده ...
نکته: عاشق شدن شاید عادت کردنو بیاره ... اما عکس این قضیه به هیچ وجه!
.
اما Sorin خانم بنظر من فرق عشق و عادت خیلی بیشتر از این صحبتاست
خیلی فرقشه
من در کل به عشق اعتقاد ندارم یعنی به نظرم عشق فقط مخصوص خداست و بس و اینکه هم عاشق میشنو....عشق نیس دوست داشتن زیاد یا هوسه
الهییییییییییی.............داداشی معلومه عاشق شدی نه؟!
خیر ....
پس به عشق اعتقاد داری چون عشقو مخصوص خدا میدونی!
.
عشق به خود ... عشق به دیگری ... در نهایت عشق به خدا ....
..
عاشق خدا شدن کار هر انسان نیست ...
پس اونایی که میخوان عاشق خدا بشن باید از راهش برن ... راهش چیه؟ همونی که بالا گفتم ...
عشق به خود ... عشق به دیگری ... عشق به خدا ...
همین و بس!
منظورم عشق زمینی بود که میگن...من به اون اعتقاد ندارم
یعنی شما میگی ادم باید به خودش و مردم عشق بورزه تا به خدا برسه؟؟؟
انسان اگه عادتهای خاص نداشته باشه یه جورایی مجازی و ناشناخته میشه. مثلآ ما میدونیم که یوزا عادت داره جور خاصی وارد بحث ها بشه. و با همین اشاره های ذهنی که ازش داریم با هر اسمی که میاد ما میدونیم اونه. این عادت ها رو خود یوزا یا میدونه و یا ازشون بیخبره. ولی ما گاهی وقتا بیشتر از اون از عادتهاش خبر داریم. یا مثلا ما چهره مونو نمیبینم. اما بقیه میبینن. لذا موقع خنده و یا تعجب کردن و یا نگاه کردن ممکنه دارای حرکاتی باشیم که بهشون عادت کردیم ولی خودمون نمیبینیمشون. اما دیگران اینو میدونن. این بخش از عادت ها منظور من نیست.
من عاداتی رو میگم که ما بطور خواسته و با کمال میل تکرارشون میکنیم. مثل عادت به خود خوری , عادت به استمناء , عادت به خود ارضائی , عادت به حتی آه کشیدن وهزاران عادت دیگه که با اینکه میدونیم خیلی هاشون مضر هم هستند اما عاشقانه انجامشون میدیم و خودمونو وقف ضرر هاش هم میکنیم.
عادت ها مثل ریسمان کلفتی هستند که تک تک دور هم میپیچن و تبدیل به ریسمان کلفتی میشن که نمیشه براحتی اونو پاره ش کرد و از بین برد.
با عرض معذرت :
اینقده بدم میاد از این حرفهای بی معنی کلاسیک که نگو.
یعنی چی ؟
عشق حقیقی بی عادته ؟ این که شما میگی , معنیش چیه؟
همینجور یه چیزایی میگیم , بدون اینکه اصلآ خودمونم معنیشو بدونیم.
حالا یکی دیگه میاد میبینه حرف منطقی نداره , همه چیزو ربطش میده به خدا که دیگه همه مون لال مونی بگیریم.
دلیل اینهمه انشاء گفتن ها اینه که ما مثنوی رو نخوندیم. عشق های کوچه بازاری رو با عشق لیلی و مجنون عوضی میگیریم.
هر جا هم که کم آوردیم فوری میگیم : من عاشق فلان خدا یا فلان پیامبر یا فلان امامم و فکر هم میکنیم که حرف زدیم.
چقدر رمانتیک موندیم ما تو این عصر آهن و دود؟
بله انسانی که میخواد عاشق خدا باشه باید به زندگیش عشق بورزه ... اما دلبسته نشه
خیلی چیزا تو ذهنم هست که باید بگم تا قضیه روشنتر بشه اما دل گرسنه دین و ایمون سرش نمیشه! ....
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
عادت یا عشق | گفتگوی آزاد | 6 | |
| A | معنای عشق | گفتگوی آزاد | 137 | |
|
عشق چیست ؟! عاشق کیست ؟! | گفتگوی آزاد | 0 | |
| M | گوش چپ ، گوش عشق | گفتگوی آزاد | 1 | |
|
عشق دقیقا چیست...!؟ | گفتگوی آزاد | 0 |