spow
اخراجی موقت
داش سجاد فعلا به همین شعر اکتفا میکنم...(بعدا در مورد حرفات نظرمو میگم)
>>>
«این دود سیه فام که از بام وطن خاست... از ماست که بر ماست
وین شعله ی سوزان که برآمد ز چپ و راست... از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم... با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست... از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم... بر خاک ببالیم!
لیکن چه کنیم، آتش ما در شکم ماست... از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است... زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی، نه تعدّی ز کلیساست... از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم! این چه خیالی است... بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست... از ماست که بر ماست»
ممنون عزیز
خلاصه ای بود از انچه که برما میگذرد...ولی این ما باید خودش را بالاخره اصلاح کند وگرنه تاریخ نشان داده زمان بسیار بیرحم است!
و اما ما چگونه ما شدیم!
فکر کردم اول بیام در مورد اون پست اول صحبت کنیم و بعد بریم سراغ استعمار!
دلیل اینهمه فشار و نفرت و بغض و عدم سلامت روانی رو در کشورمون بایدتوی ساختارهای تربیتی مون جستجو کنیم!
جامعه ایران جامعه بسیار متشتت و دیگرگونی است با همه گرایش ها از چپ تند رو تا ملی گرای متعصب تا مذهبی بنیاد گرا! (در حدود البته)
توی این جامعه از نظر فرهنگی و تربیتی بسار پر تنش، حکومت یک ساختار و شیوه استاندارد زندگی رو ارائه میده برای همه چیز از باورها، پوشش، مشاغل، طبقه بندی اجتماعی، شکل تحصیل، حقوق خانوادگی و ... که لزوماً متناسب با عادات همه این گروه ها نیست! ( و ادعا ندارم که این نقطه ضعف رو فقط جمهوری اسلامی داشته)
خیلی از ما زندگی دو گانه ای داشتیم! زندگی در جامعه و زندگی در اجتماع!
برخی بچه های دهه 60 حتماً خاطراتی از اعمال مذهبی اجباری، پوشش های اجباری، عقاید اجباری، شعار های اجباری و ... در مدارسی که قرار بوده پایه ریز افکار و تربیت ما باشه دارند!
و البته تناقضات این باورها با تربیت خانوادگی!
برای ما دروغ و پنهانکاری از اموزش های اولیه دوران زندگی مون بوده!
انچه رو که در خونه میشنویم نباید جایی بازگو کنیم!
از همسایه هم برای گزارش دادن داشتن ویدئو بترسیم!
مفاتیح و رساله رو برای استخدام حفظ کنیم!
از اندازه و رنگ لباسمون حتی در دوران کودکی بترسیم!
برخی کتابهای قدیمی رو پنهان کنیم!
و ...!
این تربیت مگر به چیزی غیر از دورویی و ریا میرسه؟
این فشار ها و تناقضات روحی مگر به چیزی غیر از بغض و نفرت و خستگی روان میرسه؟
همه اینها از یک سو!
سوی دیگر زندگی در یک جامعه شعار زده است!
هیاهویی که سالهاست در گوش همه ما از افتخار افرینی و پیشرفت با شکوه و قله های افتخار و کور کردن چشم دشمنان زنگ میزنه و از این بساط دوغی هم دست ما رو نمیگیره!
ما دروغ میشنوم دروغ میگوییم!
از چپاول ها و غارت منابع کشور و فساد اقتصادی میشنویم (این اواخر که دولتمون یک پا اپوزوسیون شده)
و خوب پس چرا انتظار دزدی از فرو دستان جامعه رو نداشته باشیم؟
هیچ انحطاط اخلاقی از طبقات پایین اجتماع به طبقات بالاتر سرایت نمیکند!
رودخانه همیشه رو به پایین سرازیر میشود! هر فسادی در جامعه مشاهده میکنیم مدل کوچکی است از نانی که فرادستان جامعه در کاسه فرودستان گذاشته اند!
مگر وظیفه دولتها اموزش شهروندان نیست؟
مگر مردم اونچه رو که داشتند در طبق اخلاص نگذاشتند؟
از 31 سال برابری و برادری و ایثار فقط سومیش به ما رسیده!
چرا مردم نباید از این سومی امید ببرند و نا امید از دو تا اولی بچسبند به تخته پاره خودشون!
هر واکنشی در جامعه ناشی از کنشی است که به جامعه تحمیل شده!
مردم ما بیمارند بدون شک!
و در این بیماری خودشون بی تقصیرند! بدون شک!
ما از همین مردم هستیم و نه تافته جدا بافته!
من اگر برای ورود به حراست محل کارم مقنعه رو جلو میکشم مگر کاری جز ریا میکنم و شاید رشوه دادن به کارمند ریاست!؟
این بار روحی 30 ساله روی روان مردم ما مگر به چیزی غیر از خستگی و ماندگی روحی میرسد؟
قالبی که چندین دهه پیش برای تن همه ما ساخته اند روح و روان مردم ما رو که به هر دلیلی با اون قالب نا هماهنگ بودند دچار خستگی و کوفتگی کرده!
بماند که این بیماری کجا و کی درمان میشه! ولی من تصور میکنم هنوز نباید امید رو از این بیمار برید!
یا میترکیم یا میترکونیم! به عبارتی!![]()
ممنون سیمین جان ازبابت نظر عالیت

با تقریبا تمام حرفات موافقم ولی اینکه میگی اصلاح باید از بالا به پایین شروع بشه رو قبول ندارم وهمچنین اینکه دولت را تافته ای جدا بافته فرض کنیم
شعارزدگی...دورویی وتناقضات رفتاریمون رو شدیدا باهات موافقم وامیدوارم ریشه های این رفتارهامونو بشناسیم

افاضات استعماری ما بماند برای فردا!
خوابمان می آید!
رخصت میدهیم!
خواب خوبی برای شما ارزو میکند شرکت ال جی!!
تشکر فراوان سیمین خانم! عالی بود
نظر من هم اینه که از همین مقطع بررسی کنیم. یعنی از نوزادی خودمون تا بحث مفیدتر باشه
در ضمن ممنون جناب اسپاو به خاطر بحث جالبتون. ولی لطفا معاصر رو بررسی کنید![]()
وحید جان ممنون از لطفت
تاریخ معاصرمون برای هممون تقریبا شناخته شده است ومهمتر اینکه معاصرمون پر هست از همین ایرادها...که میخوایم ریشه اینارو بشناسیم وچاره کاررو بدانیم
به هرحال به مرور میرسیم به همه چیز
سلام خدمت همه دوستان
با اینکه توضیحات سیمین خانم بسیار جالب بود ولی تقاضا دارم با شجاعت کامل در مورد همه موارد بحث بشه و همونطور که گفتم از زمان نوزادی ما.نسلی که توی انقلاب و جنگ به دنیا اومدن. منظورم آموزش و پرورش، تغذیه، بهداشت، آزادی و خصوصا مسائل جنس ی که فاکتور فوق العاده مهمیه خصوصا در نسل ماها


