ما هم که گوجه فرنگی تشریف داریمبه به سلام آبجی نگار...اینطرفا...کم پیدایی آبجی! امشب برامون قصه چی داری؟![]()

سلام
سلام بزرگوارسلام به همگي
همه خوبين؟
شما هم که خوبید انشاالله
ما هم که گوجه فرنگی تشریف داریمبه به سلام آبجی نگار...اینطرفا...کم پیدایی آبجی! امشب برامون قصه چی داری؟![]()
سلام بزرگوارسلام به همگي
همه خوبين؟
درود...اینطور که پیداس همه خوبن...شما چطورید؟![]()
من هم خوفم
شما چطوري؟
اره خدا رو شكر كه همه خوبن
ما هم که گوجه فرنگی تشریف داریم
سلام
سلام بزرگوار
شما هم که خوبید انشاالله
ما هم که گوجه فرنگی تشریف داریم
سلام
خدا نکنه عزیزم شما تاج سر مایید ماهم خوبیمفدای اون موهای فرفریت بشم...این چه حرفیه برادر من...سلام... نه یک بار نه صد بار...به تعداد نفسهام....
خوبی آقا؟![]()
سلام!
خوبی؟
سلام
ممنون
همون اقا صحیحه
این الان خبری بود؟؟اگه خبری بود زیاد نقل کننده ش صادق نبوده باهات!! :دینمردیمو معنی همه رو هم دونستیم
ممنون ارامی
خدا رو شکر شما هم خوبید .
به به!!سلام آقا منصوره خانم!!چیطوری؟؟شبت بخیر باشهسلام به همگي
همه خوبين؟
خب حالا که همه چی روبراهه و همه خوبن...برا شروع یه قصه طنز میذارم...البته شایدم طنز نباشه ها!!!
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد ...
در حالی که داخل آشپزخانه میشد پرسید:چی شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:هیچی فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!
زن که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...
شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی که روی صندلی کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!
مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت:
اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم
سلام جدیدالورودها
خوش امدید
خیلی زیبا بود این نوشته از کیه ؟کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
ندارم من در این حیرت
به شرح حال خود حاجت که او داند که من چونم اگرچه من نمی دانم
چو من گم گشته ام از خود، چه جویم باز جان و تن
که دگر جان نمی بینم طلسم تن نمی دانم
چگونه دم توانم زد در این دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمی دانم
برون از پرده گر رو می کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
***
***
***
در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می چیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی دانند
از آنم سوخته خرمن که من عمری در این صحرا
(اگرچه خوشه می چینم ره خرمن نمی دانم)
چو از هردو جهان خودرا نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمی دانم
کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم …
![]()
دوستان شب نازی داشته باشید
خوابهای رویایی ببینید
صبح پر انرژی داشته باشید
شبتون پرستاره
خدا حافظ.
عیضاً = ایضاً؟!من هم عيضا
عزیزم این ترانه ای بود از حبیب اگه دوست داری دانلودش کنی یه سرچی تو گوگلسلام بر همگی
ایشالله که همه خوب باشن
خیلی زیبا بود این نوشته از کیه ؟
آقا شاخرخ ممنون از داستانه زیباتون
ببخشید تشکرام تموم شده![]()
دوستان شب نازی داشته باشید
خوابهای رویایی ببینید
صبح پر انرژی داشته باشید
شبتون پرستاره
خدا حافظ.
ممنونعزیزم این ترانه ای بود از حبیب اگه دوست داری دانلودش کنی یه سرچی تو گوگل
با عنوان اهنگ کجابودم حبیب بزن واست میاره
باز هم بای
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |