بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام كوچولو:w02:


واقعاً چه عشقي:love:
:w27:

سلام یاسمن جان ...

سلام بروبچ چطورین ؟!

سلام حمید خان ...
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شكاف كوچكي بر روي پيله كرم ابريشمي ظلاهر شد. مردي ساعت ها با دقت به تلاش پروانه براي خارج شدن از پيله نگاه كرد. پروانه دست از تلاش برداشت. به نظر مي رسيد خسته شده و نمي تواند به تلاش هايش ادامه دهد. او تصميم گرفت به اين مخلوق كوچك كمك كند. با استفاده از قيچي شكاف را پهن تر كرد. پروانه به راحتي از پيله خارج شد ، اما بدنش كوچك و بال هايش چروكيده بود.مرد به پروانه همچنان زل زده بود . انتظار داشت پروانه براي محافظت از بدنش بال هايش را باز كند. اما اين طور نشد. در حقيقت پروانه مجبور بود باقي عمرش را روي زمين بخزد، و نمي توانست پرواز كند.
مرد مهربان پي نبرد كه خدا محدوديت را براي پيله و تلاش براي خروج را براي پروانه بوجود آورده. به اين صورت كه مايع خاصي از بدنش ترشح مي شود كه او را قادر به پرواز مي كند.
بعضي اوقات تلاش و كوشش تنها چيزي است كه بايد انجام دهيم. اگر خدا آسودگي بدون هيچگونه سختي را براي ما مهيا كرده بود در اين صورت فلج مي شديم و نمي توانستيم نيرومند شويم و پرواز كنيم.
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه فکر می‌کردم کلمات قصار را باید از بزرگان و فرهیختگان شنید اما امروز وقتی کیف پولم روی زمین افتاد و خواستم آن را از روی زمین بردارم جوانی به من گفت: اگر این قدر جلوی پول خم شوی دیگرنمی‌توانی جلوی صداقت، قد راست کنی.
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خاطر گل روی آرش خان که تازه اومده ... و هنوز شبه اوله
و با قوانین اشنا نیست .... برا همتون چایی ریختم ...
امشب میتونید لذت ببرید ... تا بعدا به پودر هم برسیم :D

 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خاطر گل روی آرش خان که تازه اومده ... و هنوز شبه اوله
و با قوانین اشنا نیست .... برا همتون چایی ریختم ...
امشب میتونید لذت ببرید ... تا بعدا به پودر هم برسیم :D

يه وقت بد عادت نشن :d
چه متواضع برا خودت نريختي بارون جون:w02:
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بزارید قوانین کرسی رو برا داداش آرش بگویم :D

اینجا کلا پذیرایی به عهده اقایون میباشه ........

و آقایون به دست ما خانوما پودر میشن ...


هرکی هم دوست داره قصه میگه ...
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بزارید قوانین کرسی رو برا داداش آرش بگویم :D

اینجا کلا پذیرایی به عهده اقایون میباشه ........

و آقایون به دست ما خانوما پودر میشن ...


هرکی هم دوست داره قصه میگه ...
اينجا ميتونيم قصه ها رو به زبان شعر بگيم؟!
ايرادي نداره كه؟!
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خب وقتي ميگي برو بچز ما هم بايد مفردش يعني بچه صدات كنيم ديگه:w02:[/quote]

آخه گفتی حالت برا این بده !؟

به خاطر گل روی آرش خان که تازه اومده ... و هنوز شبه اوله
و با قوانین اشنا نیست .... برا همتون چایی ریختم ...
امشب میتونید لذت ببرید ... تا بعدا به پودر هم برسیم


به به چه عجب اینجا یکی به ما چایی داد ..... یاسمن یاد بگیر دفه بعد نوبته توهه :دی

يه وقت بد عادت نشن
چه متواضع برا خودت نريختي بارون جون

فک کنم برا تو نریخته ... بچه ها که چایی نمیخورن :دی ... !!!
شما شیر باید بخوری استخونات تقویت شه :دی



من برم بخوابمشبه همگی بخیر ( مسواک فراموش نشه :tooth: )
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب وقتي ميگي برو بچز ما هم بايد مفردش يعني بچه صدات كنيم ديگه:w02:

آخه گفتی حالت برا این بده !؟



به به چه عجب اینجا یکی به ما چایی داد ..... یاسمن یاد بگیر دفه بعد نوبته توهه :دی



فک کنم برا تو نریخته ... بچه ها که چایی نمیخورن :دی ... !!!
شما شیر باید بخوری استخونات تقویت شه :دی



من برم بخوابمشبه همگی بخیر ( مسواک فراموش نشه :tooth: )[/quote]


خودنتم میدونی حمید خان که اینجا پذیرایی با اقایونه ...
فقط یه امشب چون ارش تازه اومده بود و مهمون .... مراعات کردیم پررو نشو لطفا:D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بزارید قوانین کرسی رو برا داداش آرش بگویم :D

اینجا کلا پذیرایی به عهده اقایون میباشه ........

و آقایون به دست ما خانوما پودر میشن ...


هرکی هم دوست داره قصه میگه ...
جاي محمد صادق خاليه كاملا!:crying2:
اگه بود يه سري از مقررات من در اورديه خودشو به ما گوشزد مي كرد:d

آخه گفتی حالت برا این بده !؟



به به چه عجب اینجا یکی به ما چایی داد ..... یاسمن یاد بگیر دفه بعد نوبته توهه :دی



فک کنم برا تو نریخته ... بچه ها که چایی نمیخورن :دی ... !!!
شما شیر باید بخوری استخونات تقویت شه :دی



من برم بخوابمشبه همگی بخیر ( مسواک فراموش نشه :tooth: )
من اين چيزا رو ياد نمي گيرم:w00:
اتفاقاً دو تاش براي منه يكيش براي آرش خان!:w02:
برو بخواب نخ دندونم يادت نره مي توني از خلال دندونم استفاده كني:w01:
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه چه اشکالی داره ....

همه مشتاقیم بشنویم ...

مولوي..(عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او)

قسمت اول

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین
اتفاقا شاه روزی شد سوار
با خواص خویش از بهر شکار
یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه
شد غلام آن کنیزک پادشاه
مرغ جانش در قفص چون می‌طپید
داد مال و آن کنیزک را خرید
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب می‌نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست
گفت جان هر دو در دست شماست
جان من سهلست جان جانم اوست
دردمند و خسته‌ام درمانم اوست
هر که درمان کرد مر جان مرا
برد گنج و در و مرجان مرا
جمله گفتندش که جانبازی کنیم
فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمیست
هر الم را در کف ما مرهمیست
گر خدا خواهد نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر
ترک استثنا مرادم قسوتیست
نه همین گفتن که عارض حالتیست
ای بسا ناورده استثنا بگفت
جان او با جان استثناست جفت
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد
چشم شه از اشک خون چون جوی شد
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی می‌نمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مولوي..(عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او)

قسمت اول

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین
اتفاقا شاه روزی شد سوار
با خواص خویش از بهر شکار
یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه
شد غلام آن کنیزک پادشاه
مرغ جانش در قفص چون می‌طپید
داد مال و آن کنیزک را خرید
چون خرید او را و برخوردار شد
آن کنیزک از قضا بیمار شد
آن یکی خر داشت و پالانش نبود
یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب می‌نامد بدست
آب را چون یافت خود کوزه شکست
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست
گفت جان هر دو در دست شماست
جان من سهلست جان جانم اوست
دردمند و خسته‌ام درمانم اوست
هر که درمان کرد مر جان مرا
برد گنج و در و مرجان مرا
جمله گفتندش که جانبازی کنیم
فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمیست
هر الم را در کف ما مرهمیست
گر خدا خواهد نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر
ترک استثنا مرادم قسوتیست
نه همین گفتن که عارض حالتیست
ای بسا ناورده استثنا بگفت
جان او با جان استثناست جفت
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد
چشم شه از اشک خون چون جوی شد
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی می‌نمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت


واقعا قشنگ بود ... ممنون ...
 

Similar threads

بالا