فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
بفرما ندا خانوممن یه مطلب جالب بذارم حای داستان..؟؟؟!!!!![]()
بفرما ندا خانوممن یه مطلب جالب بذارم حای داستان..؟؟؟!!!!![]()
اتراد جان توهم میدونی چیه ؟؟؟ الان زدین .. یه دونش بهتون نمیرسه تو توهم داشتن 4 تا هستین ...آری!گل پسملم!
ها!ای که گفتی یعنی چه؟؟
وای من یه دقیقه یه بار dc یشم!!!!
مرسی تنهایی جان خیلی قشنگ بود و آموزنده!!(4تا زن)![]()
سلام به همه![]()
همگي خوبيد؟
امشبم انگار كم كم همه دارن ميان
ندا تو كجا داري ميري؟وايسا دختر
سلام گلم...ماهم در جوارسلام به ملودی جونم .. ما هستیم فحلا
سلام عسلمسلام ملودی![]()
آری!گل پسملم!
ها!ای که گفتی یعنی چه؟؟
وای من یه دقیقه یه بار dc یشم!!!!
مرسی تنهایی جان خیلی قشنگ بود و آموزنده!!(4تا زن)
داداشی دمت گرم، عجب قصه قشنگی بود، ولی خداییش داداشی آخرشو خوب جمع کردی، گفتی آخرش چنتا زن گرفت؟![]()
ببخشید مشکل تایپی داشت پدرتون نه پودرتونآری!گل پسملم!
ها!ای که گفتی یعنی چه؟؟
وای من یه دقیقه یه بار dc یشم!!!!
مرسی تنهایی جان خیلی قشنگ بود و آموزنده!!(4تا زن)![]()
سلامسلام ملودی
خوفی؟
چه خبرا؟
الان شوخي كردي ديكه نه؟خب بچه ها با اجازتون من دیگه برم لالا
کاری ندارید
امشب خیلی خوش گذشت
اتراد جان توهم میدونی چیه ؟؟؟ الان زدین .. یه دونش بهتون نمیرسه تو توهم داشتن 4 تا هستین ...
شبت بخیر دادا ..سلام ملودی جونننننننننننم
خوبی
شب بخیر
ندا جان بسی بسیار به جا سخن راندی .. بسی بسیار لذت بردیم ..
سلام ملودیسلام به همه![]()
همگي خوبيد؟
امشبم انگار كم كم همه دارن ميان
ندا تو كجا داري ميري؟وايسا دختر
سلامسلام ملودی جونننننننننننم
خوبی
شب بخیر
قربون تو برم منسلام ملودی جونی...واسه خاطر تو موندمااااا![]()
چي چيو شبت بخيرشبت بخیر دادا ..
مرد کور
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید
شب همگی بخیر
یا علی
تا فردا شب
داداشی شبت بخیر و خوشی
من ماندم تنهای تنها، من ماندم تنها میان سیل غمها (دختر ها) ...![]()
داداشی شبت بخیر و خوشی
من ماندم تنهای تنها، من ماندم تنها میان سیل غمها (دختر ها) ...![]()
نه فقط تو!!مربوب و حمید هم بغلت کاشته!!اوهوووووم!!
دستت درست داداش ما اینجا چغندریم؟؟؟؟
به به سلامآآآآآآآ آه منم اومدم
سلام به همه ی بچه های خوب
خوبید ایشالا ؟![]()
آآآآآآآ آه منم اومدم
سلام به همه ی بچه های خوب
خوبید ایشالا ؟![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |