گفتم خرابت ... گفتم خرابت مي شوم، گفتي تو آبادي مگر؟ ...
no_one عضو جدید Sep 30, 2008 #2 گفت آگاه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
no_one عضو جدید Sep 30, 2008 #4 گفتم هزارن شب که آورد باد بوی زلفت تب تند نفسهایم به آغوش میکشید یادت را
sakineh عضو جدید Sep 30, 2008 #9 خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود.
خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود.
gol_bahar عضو جدید Sep 30, 2008 #11 گفتم من آهنگ غریب روزگارم،، غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی ام یه قلب پاک است،، که آن را زیر پایت می گذارم
گفتم من آهنگ غریب روزگارم،، غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی ام یه قلب پاک است،، که آن را زیر پایت می گذارم
tavan عضو جدید Sep 30, 2008 #12 گل عشق تو هستم ، شبنمم باش دلم دنیای زخمه، مرهمم باش ز درد قلب بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها همدمم باش
گل عشق تو هستم ، شبنمم باش دلم دنیای زخمه، مرهمم باش ز درد قلب بی کسی قلبم شکسته به شهر بی کسی ها همدمم باش
no_one عضو جدید Oct 2, 2008 #13 گفتم تنم از خاک است افتخار عرضه نیست روح را باخود ببر غم چار ساز درد نیست. گفتم بدنبال کسی عشق را زنجیر کش که دیگر دل مردگان را انتظار مهر نیست
گفتم تنم از خاک است افتخار عرضه نیست روح را باخود ببر غم چار ساز درد نیست. گفتم بدنبال کسی عشق را زنجیر کش که دیگر دل مردگان را انتظار مهر نیست