احمد آملی* : بانک مرکزی ایران اعلام کرد در ایران حدود 14 میلیون نفر زیر خط فقر قرار دارند. وزیر محترم رفاه ضمن بی اساس خواندن آمار بانک مرکزی آن را توهینی به «کرامت و عزت» بشری خواند و اعلام کرد بانک مرکزی «براساس برداشت هایی که خودش دارد آمار درست می کند.»در پاسخ به سخنان وزیر محترم رفاه و تامین اجتماعی قبل از بحث فوق باید گفت مقوله های کرامت، حیثیت، ذات بشری و عزت انسانی هم در شریعت تصریح شده و هم واژه کلیدی اسناد حقوق بشر است. ثانیاً فقر دارای مولفه های اساسی است و نمی توان «برداشت هایی» غیرکارشناسانه از آن ارائه داد. فقر مهم ترین نوع محرومیت است و بیانگر جامعه ای مبتنی بر تبعیض که نشان می دهد درآمد ملی، تسهیلات و اعتبارات، ارزش افزوده و در نهایت نقدینگی در اختیار کدام بخش از قشرها و طبقات اجتماعی قرار دارد.
یک دولت مطلوب برخلاف نظر هگل فیلسوف آلمانی خود را کل و فرد و خانواده و جامعه را جزء محسوب نمی کند و سعی بر این دارد که درآمد ملی را پس از کسر کسورات قانونی براساس منافع ملی توزیع کند، به عبارت دیگر نظارت بر «توزیع»،کنترل عرضه و تقاضا با رویکرد به حقوق مصرف کننده، حفاظت از بخش خصوصی تولید ملی و سطح استاندارد مطلوب زندگی را باوجود فاصله طبقاتی در ثباتی عام حفظ کند.
به عنوان مثال سازمان جهانی (بین المللی) کار در سال 2006 اعلام کرد اقتصاد جهانی به گونه فزاینده ای در ایجاد اشتغال که موجب فقرزدایی است ناموفق بوده است. بیشترین بیکاران نیز در جهان به خاورمیانه و شمال آفریقا که حدود 2/13 درصد است اختصاص دارد، اما از 8/2 میلیارد کارگر جهان
4/1 میلیارد کارگر و کارمند درآمدشان به گونه ای نبوده که خود را به سطح بالای فقر برسانند، نتیجتاً از این تعداد حدود 520 میلیون نفر با خانواده هایشان با درآمد روزانه یک دلار در فقر مطلق به سر می برند. آمارهای ILO (سازمان جهانی کار) بیانگر آن است که از سال 1995 تا سال 2006 میلادی حدود 438 میلیون نفر بیکار شده اند (شغل خود را از دست داده اند)، در صورتی که شاخص رشد جهانی در سال 2003 افزایش سالانه دو درصدی را نشان می داد که عمدتاً ناشی از بهره وری و تکیه بر گردش مالی - نظامی و نفتی بوده است، نه رویکرد به تولید ملی در کشورهای در حال توسعه.
اما در خصوص شاخص های فقر باید گفت صرف نظر از تقسیم بندی آن در حوزه های مدنی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، محورهای اساسی عدم وجود فقر (دولت رفاه که جای خود دارد)، تغذیه مطلوب، پوشاک، درمان و بهداشت، آموزش و مسکن مناسب است.
1- متاسفانه از تغذیه مطلوب (3000 کالری در 24 ساعت) تاکنون وزارت بهداشت گزارشی ارائه نکرده است. صرفاً در اواخر دولت اصلاحات، مدیرکل بهداشت و روان اعلام کرد 20 درصد جامعه به انواع بیماری های روانی دچار هستند که به نظر نگارنده عمدتاً این مهم خاص طبقه متوسط ایران است که در حال ریزش هستند.
اما شاخص های رشد مواد غذایی خصوصاً مواد پروتئینی و برنج به عنوان غذای «سنتی» در ایران و میوه جات و دستمزد کارگران و طبقه متوسط و تعداد دفعات مصرف پروتئین نیز کاهش یافته است که پیامدهای منفی آن سوءتغذیه خصوصاً برای کودکان، زنان و زنان باردار است.
2- بهداشت و درمان: بنا به اظهار برخی منابع حدود 12 میلیون ایرانی از پوشش تامین اجتماعی محرومند. آن بخش از بیمه شدگان نیز زمانی طرح خودکفایی (Pilot) بیمارستان های دولتی را تجربه کرده اند، اشخاصی که فاقد دفترچه بیمه بودند با وثیقه گذاشتن شناسنامه به عنوان تضمین پرداخت هزینه های درمانی بخشی از درآمدهای آنان را می بلعید. پایین بودن حقوق بازنشستگان وابستگی تحقیرآمیز به فرزندان شاغل را تحمیل کرده بود. از دیگر سو مهاجرت بی رویه از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها خصوصاً تهران (سالانه حدود 400 هزار نفر مهاجر) پس از خاتمه جنگ استراتژی توسعه را با مشکل مواجه کرد و به جایی رسانید که حدود 5/3 میلیون نفر در حاشیه شهر محروم از تامین اجتماعی زندگی می کنند. با مد نظر داشتن حدود 5/1 میلیون زن سرپرست خانوار و خودسرپرست، معیشت مبتنی بر لمپنیسم (کارهای سیاه، فاقد ثبات و بی ریشه)، عدم رعایت بخش خصوصی در بیمه کردن شاغلان، عدم رعایت حداقل دستمزد ماهانه کارگران (حتی اخذ رسید در ابتدای استخدام مبتنی بر گرفتن کلیه مزایا و حقوق) و اجبار بیمه شدگان به خرید برخی از داروها با نسخه آزاد از داروخانه ها برای بیماران بستری، به نظر می رسد به رغم استقرار بخشی با عنوان مددکاری اجتماعی در تخفیف یا رایگان کردن برای بخشی از بیماران قسمتی از درآمد کارگران و سایر زحمتکشان را با مشکل آنچه به «قناعت» معروف است، مواجه کند.