.•خنده وطنز•.

وضعیت
موضوع بسته شده است.

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیچاره خارجی هــــــــا
.
.
.
که خارجیشون ماییم !!
.
.
.
.
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺭﻓﺘﻢ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﯾﺎﺭﻭ ﺟﻌﺒﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺭﻭ 180 ﺗﺎ ﮔﺮﻩ ﺯﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻪ
ﺭﻭﺵ ﺑﻨﻮﯾﺲ لعنت بر پدر مادر ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻪ |:
نمیدونم چرا عصبی شد با لگد زد پرتم کرد بیرون گفت اصلا شیرینی نداریم

ولی زر میزد کلی شیرینی داشت
خودم دیدم!!
.
.
.
.
.
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

.
.
.
.
.
مجری : کجا بودی پسر عمه؟
پسرعمه: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه!
مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجری: پس چرا مایو پاته؟
پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم!
مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟
پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم!
مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی!
پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا