یک حکایت جالب از انیشتین و راننده اش

MEG

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انيشتين برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انيشتين در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انيشتين سخنرانی کند چرا که انيشتين تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انيشتين قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انيشتين درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انيشتين از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
 

elvira

عضو جدید
مرسي خيلي جالب بود :gol:رانندشم مثله خودش باهوش بود
بيچاره اون دانشجوها :biggrin:
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما هم یه استاد داشتیم هر موقع جواب سوالی رو بلد نبود همینجوری ما رو مسخره میکرد :
بکی جواب این سوالم بلد نیستید،این واسه استاتیکه.:smile:
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
اين تاپيك هنوز سياسي نشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عجيبه مگه ميشه ؟؟؟؟؟؟؟؟



يكي بياد يه حرف سياسي بزنه ببينم ;)
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
واقعا جالب بود.دستتون درد نكنه.
الان بعضي از اساتيد ما و مديران ما فاقد سواد كافي هستند.
 

proarc

کاربر فعال
اين تاپيك هنوز سياسي نشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عجيبه مگه ميشه ؟؟؟؟؟؟؟؟



يكي بياد يه حرف سياسي بزنه ببينم ;)



پس بزارید سیاسی نشه
جای این بحث ها اینجا نیست
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چرا من نمیتونم این داستان رو باور کنم؟؟؟
 

Similar threads

بالا