یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آیدای خودم، آیدای احمد
شریکِ سرنوشت و رفیقِ راه من!
هنوز نمی توانم باور کنم، نمی توانم بنویسم، نمیتوانم فکر کنم - همینقدر مست و برق‌زده، گیج و خوشبخت با خودم می‌ گویم: برکت عشقِ تو با من باد و این، دعای همه‌ی عمر من است. هر بامداد که با تو از خواب بیدار شوم و هر شامگاه که در کنار تو به خواب روم، برکت عشقِ تو با من باد ..


#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

همیشه دلم خواسته بدانم لحظه های تو بی من چطور می گذرد؟​

همیشه دلم خواسته بدانم لحظه‌های تو بی‌ من چطور می‌گذرد؟
وقتی نگاهت می‌افتد به برگ، به شاخه، به پوست درخت.
وقتی بوی پرتقال می‌پیچد.
وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند!
وقتی با صدایی برمی‌گردی پشت سرت، من نیستم.

#عباس_معروفی
#عاشقانه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
محبوبِ من!
در دنیا جز شما خبری نیست
شما تنها خبرِ خوش این عالمید...

محمد صالح علاء
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر پیشم نشینی دل نشانی
وگر غایب شوی در دل نشان هست
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز حسد نبردم برمنصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا
اگر جایی دلی بی تاب است
نمیدانم چطور اما
خودت پادرمیانی کن
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیزم بی عرضگی و بیشعوریت رو تقصیر قسمت ننداز !!
 

ahanresan.ir

عضو جدید
توی زندگیتون اگه بین دوست داشتن دو نفر گیر کنید چه میکنید؟
بنظر من اگه بین دوست داشتن دو نفر گیر کنید یعنی بجز اونی که دوستش دارین کس دیگه ای هم باشه باید به احساستون نسبت به نفر اول شک کنید
اگر واقعا عاشق یکی باشید محال یک نفر دیگه بیاد تو ذهنتون
چرا زیر این نوشته ها همش نوشته شده که کاربرد مرده. چقدر غم انگیز
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر گیسویت ای جان
کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد
دل من کاشانه
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی باده مدهوشم ساغر نوشم ز چشمه نوش تو

مستی دهد ما را گل رخسارا بهار آغوش تو

چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری

سوزم همچون گل از سودای دل

دل، رسوای تو من رسوای دل

گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا

باز آ که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ای بی وفا ای بی مروت
سلام ای ساز گیتار محبت
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساده بودی مثل سایه مثل شبنم رو شقایق
مثل لبخند سپیده مثل شب گریه عاشق
بی تو شب دوباره آیینه روبروی غم گرفته
پنجره بازه به بارون من ولی دلم گرفته
واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
عطر گًل با نفسم بود وقتی از تو میسرودم
وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن چشام از ستاره سوختن منو به گریه سپردن
رفتیو شب پر شد از من. از منو دل واپسیهام
رفتیو منو سپردی به زبان اطلسیها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
IMG_20211217_210135_014.jpg

وقتی"نیستی"
چراغ دنیا را
پشت سرت
خاموش کن ...


#عباس_معروفی
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده

ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده

بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده

روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده

پ ن: از قشنگ ترین های سعدی
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چو کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون میبارم
فتادم از پا
به ناتوانی
اسیر عشقم چونان که دانی
رهایی از غم نمیتوانم
تو چاره ای کن که میتوانی
گر ز دل بر آرم آهی
آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد
ای شادی جان
سرو روان
کز بر ما رفتی
از محفل ما
چون دل ما سوی کجا رفتی
تنها ماندم
تنها رفتی...‌
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خواب برمیخیزم
در اتاقی سفید ایستاده ام
آسمان سقف اتاقم
پر از نور
مطمئن نیستم
این اتاق از اول چهارگوش نبوده است
نمیدانم از کجا واردش شدم
راه خروجی نمیابم
علی الحساب پذیرفته ام که این اتاق سفید و پر نور
تمام دنیای مرا دربرمیگیرد
 

sar sia

کاربر بیش فعال
يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم
بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم
چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم
گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود
گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم
هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي
رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم
چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روزی روزگاری ماهم نگاری داشتیم
اون بی وفا یادش رفت قول وقراری داشتیم
رفت ودیگه نیومد طاقتمون سر اومد
کاشکی بعد زمستون ماهم بهاری داشتیم


یه روزی روزگاری ما هم خدایی داشتیم
یه لقمه نون می خوردیم عجب صفایی داشتیم




این جمله به این معنی نیست که شوهر داشتم و یا دارم .
 

Similar threads

بالا