داستان طنز بخونید روحتون شاد بشه :
اولين باري که براي بچه ها خوراک جگر درست کردم هيچ وقت يادم نمي ره . غذارو کشيدم و بچه ها وشوهرم رابراي خوردن شام صدا زدم . پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هايش رفت توي هم. دخترم هم با غذايش بازي بازي ميکرد ولي حاضر نبود لب بزنه. به بچه ها گفتم : ممکنه بوي خوبي نده اما خيلي خوشمزه است ، يه کوچولو امتحان کنيد...اصلا مي دونيد اسم اين غذا چيه؟ يه راهنمايي مي کنم...باباتون گاهي منو به همين اسم صدامي زنه ناگهان چشمهاي دخترم گشاد شد. به برادرش سقلمه زد و گفت نخور نخور! تاپاله است .


كمكم كنيد
همون که فرهنگ خانوم گفت.
