گفتگو و آشنایی با دیگر اعضای تالار مهندسی معماری

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)

;)چرا قبلا یه همچین تاپیکی نبود؟؟؟من مدت زیادی نیست که عضو شدم...
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)

;)چرا قبلا یه همچین تاپیکی نبود؟؟؟من مدت زیادی نیست که عضو شدم...
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)

;)چرا قبلا یه همچین تاپیکی نبود؟؟؟من مدت زیادی نیست که عضو شدم...
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)

;)چرا قبلا یه همچین تاپیکی نبود؟؟؟من مدت زیادی نیست که عضو شدم...
 
امان از قصه های دادآفرید.............

امان از قصه های دادآفرید.............

خودکشی
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درون معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
 
امان از قصه های دادآفرید.............

امان از قصه های دادآفرید.............

خودکشی
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درون معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
 
امان از قصه های دادآفرید.............

امان از قصه های دادآفرید.............

خودکشی
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درون معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
 
امان از قصه های دادآفرید.............

امان از قصه های دادآفرید.............

خودکشی
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....

زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درون معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
 

Bana8

عضو جدید
من یه سوال دارم . بچه های رشته معماری یا عمران وارد کار عملی که متعلق به خودتون هم باشه میشد ؟ مثل ساختمون سازی برای خودتون و کسب درآمد از طریق ساخت ساز و ...
چون یکی مثل من که الان بنا هستش و رشته اش هم یه چیز دیگه بوده منم خوب دارم وارد کار ساخت و ساز میشم و با بابام دارم شریک میشم الان اگه معمار بودم چه فرقی داشت ؟ چون من از اینکه برای دیگران کار کنم بدم میاد دوست دارم برای خودم کار کنم
 

Bana8

عضو جدید
من یه سوال دارم . بچه های رشته معماری یا عمران وارد کار عملی که متعلق به خودتون هم باشه میشد ؟ مثل ساختمون سازی برای خودتون و کسب درآمد از طریق ساخت ساز و ...
چون یکی مثل من که الان بنا هستش و رشته اش هم یه چیز دیگه بوده منم خوب دارم وارد کار ساخت و ساز میشم و با بابام دارم شریک میشم الان اگه معمار بودم چه فرقی داشت ؟ چون من از اینکه برای دیگران کار کنم بدم میاد دوست دارم برای خودم کار کنم
 

Bana8

عضو جدید
من یه سوال دارم . بچه های رشته معماری یا عمران وارد کار عملی که متعلق به خودتون هم باشه میشد ؟ مثل ساختمون سازی برای خودتون و کسب درآمد از طریق ساخت ساز و ...
چون یکی مثل من که الان بنا هستش و رشته اش هم یه چیز دیگه بوده منم خوب دارم وارد کار ساخت و ساز میشم و با بابام دارم شریک میشم الان اگه معمار بودم چه فرقی داشت ؟ چون من از اینکه برای دیگران کار کنم بدم میاد دوست دارم برای خودم کار کنم
 

Bana8

عضو جدید
من یه سوال دارم . بچه های رشته معماری یا عمران وارد کار عملی که متعلق به خودتون هم باشه میشد ؟ مثل ساختمون سازی برای خودتون و کسب درآمد از طریق ساخت ساز و ...
چون یکی مثل من که الان بنا هستش و رشته اش هم یه چیز دیگه بوده منم خوب دارم وارد کار ساخت و ساز میشم و با بابام دارم شریک میشم الان اگه معمار بودم چه فرقی داشت ؟ چون من از اینکه برای دیگران کار کنم بدم میاد دوست دارم برای خودم کار کنم
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)
ههههیییییییییییی چه کنیم که مت هنو اندر خم یه کوچه ایم....
یکی نصیحتمون کنه لااقل بریم رد کارمون :D
کووووو گوش بدهکارررررررر :D
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)
ههههیییییییییییی چه کنیم که مت هنو اندر خم یه کوچه ایم....
یکی نصیحتمون کنه لااقل بریم رد کارمون :D
کووووو گوش بدهکارررررررر :D
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)
ههههیییییییییییی چه کنیم که مت هنو اندر خم یه کوچه ایم....
یکی نصیحتمون کنه لااقل بریم رد کارمون :D
کووووو گوش بدهکارررررررر :D
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهتاب جان اکثر ما کاردانی تموم کردیم و از این ترم کارشناسی شروع شده ولی از پیوسته ها هم خواستیم که بیان فکر کنم تا یکی دو روز اینجااااااااااا حسابی شلوغ میشه .................... ;)
ههههیییییییییییی چه کنیم که مت هنو اندر خم یه کوچه ایم....
یکی نصیحتمون کنه لااقل بریم رد کارمون :D
کووووو گوش بدهکارررررررر :D
 
بالا