rozhann
مدیر بازنشسته
سلام اقا خوبینسلام ابجی جونم خوبی حالا اینو گوش کن قبلش اینو بگم استادام چه لج بودن چه نبودن دو ساله تموم شده لیسانسم و گذشت اینو گوش کن
زمان دبیرستان بابام صبح زودا ساعت 6:30 سر کار میرفت و ساعت 6 منو بیدار میکرد واسه درس خوندن منم تا بابام از در خونه بیرون میرفت فورا بر میگشتم رو تختم و میخوابیدم گذشت تا اینکه یه روز مادرم گذارشمو رد میکنه بالا و میگه اقا هر روز کارش اینه جونم واست بگه ابجی جون یه روز منو همون ساعت همیشه بیدار کرد و خودشم ده دقیقه ای زودتر از همیشه از خونه بیرون رفت منم خوشحال از اینکه ده دقیقه زودتر میخوابم رفتم رو تختمو توپ خوابیدم نگو پدره بعد ده دقیقه یواشی در و باز میکنه و میاد داخل من میگم زلزله شما بگو روز محشر دیدم یه هو تختم سه متر بلند شد و نشست زمین ای بزن اونقد منو زد که من الان نمردم صد ساله مردم توبه ای بهم داد که دیگه صبحا خودم ساعت پنج بدون اینکه کسی بهم بگه بیدار میشدم بله ابجی جون گلم بخوام واست بگم روده بر میشی راستی میدونی من ابجی ندارم میشه شمارو جای ابجی خودم صدات کنم![]()
اگه لایق باشم خوشحال میشم منو خواهر خودتون بدونین.
به قول معمار باشی من یه جور دیگه ابجی معمارام . شما که دیگه جای خود داری.
معمار جان
