گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا
دلم تو را می خواهد
دلم دل بـــریـــدن مــی خـــواهـــد ...
کــمــی اشـــک ... کــمــی بــهـــت ...
کمی سکوت....
کــمـــی آغـــوش آســمــانـــی ...
کــمــی دور شــدن از ایــن جـنــس آدم !
 

toghrol1

کاربر بیش فعال
الهی همه ما تو را میخواهیم در حالیکه در خویشتن خویش گم گشته ایم...میگوییم تو را دوست داریم در حالیکه به آنچه بر حذرمان داشته ای لبخند میزنیم و در انجام خیلی از گفته هایت سستی میکنیم...درست است که ما را به بندگی تو لیاقتی نیست...تو خود لیاقتی به ما عطا کن...تا از تو جز تو را طلب نکنیم...
 

eelhamm

عضو جدید
خداوند بي‌نهايت است و لامکان و بي زمان

اما به قدر فهم تو کوچک مي‌شود

و به قدر نياز تو فرود مي‌آيد، و به قدر آرزوي تو گسترده مي‌شود،

و به قدر ايمان تو کارگشا مي‌شود،

و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريک مي‌شود،

و به قدر دل اميدواران گرم مي‌شود…

پــدر مي‌شود يتيمان را و مادر.

برادر مي‌شود محتاجان برادري را.

همسر مي‌شود بي همسر ماندگان را.

طفل مي‌شود عقيمان را.

اميد مي‌شود نااميدان را.

راه مي‌شود گم‌گشتگان را.

نور مي‌شود در تاريکي ماندگان را.

ملاصدرا
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم است می دانم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که فردا باز خورشیدی[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] میان آسمان، چون نور می آید[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] شبی می خواندم .... با مهر[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] سحر می راندم ..... با ناز[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] چه بخشنده خدای عاشقی دارم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که می خواند مرا، با آنکه میداند گنه کارم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] اگر رخ بر بتابانم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دوباره می نشید بر سر راهم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم را می رباید، با طنین گرم و زیبایش[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که در قاموس پاک کبریایی، قهر نازیباست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] چه زیبا عاشقی را دوست می دارم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم است می دانم، که می داند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] بدونِ لطف او، تنهای تنهایم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی، اما[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم است، می دانم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] خدای من، خدایی خوب می داند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] و می داند که سائل را نباید دست خالی راند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم خداوندی ست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که با دستان من، گندم برای یاکریم خانه می ریزد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] و با دستان مادر، کاسه آبی را، برای قمری تشنه[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم خداوند کریمِ خالق نوریست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که گر لایق بداند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] روشنی بخشد، به کرم کوچکی با نور[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دلم گرم خداوند صبور و خالقِ صبریست[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که شب ها می نشیند در کنارم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] تا که بیند می رسد آن شب[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] که گویم عاشقش هستم؟[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] خداوندا، دعا برآنکه آزار مرا اندیشه می دارد، نشانم ده[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] خداوندا، مسلمانی عطایش کن[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] نخشکاند هزاران شاخه زیبای مریم را[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] نبندد پای زیبای پرستو را[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] نسوزاند پر پروانه های عاشق گل را[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] نچیند بال مینا را[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دعایش می کنم آن عهد بشکسته[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دعایش می کنم عاشق شود بر یاکریم و هدهد و مینا[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] دعایش می کنم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] آن سان دعایی[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] چون مرا با لعنت و نفرین قراری نیست[/FONT]
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا !

تقديرم را زيبا بنويس

کمکم کن آنچه را تو زود خواهي من دير نخواهم

و آنچه تو دير مي خواهي من زود نخواهم
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایــــــــــــــــــا …
به حد کافی خیال بافتم …
و تنم کردم …
یه کم واقعیت شیرین …
لطفا …
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیروز در حال خوردن غذا در یک رستوران بودم. یک زن و مرد که به نظر دوست یا همسران تازه نفس می رسیدند، روی میز کناری نشسته بودند. دیدم که زن برای شستشوی دستشهایش بلند شد. مرد با نگاه های مهربان و لبخند محبت... آمیزش، زن را تا درب دستشویی بدرقه کرد.
بلافاصله پس از بسته شدن درب، مرد به سمت موبایل زن هجوم آورد و مشغول جستجو در موبایل شد. چهره اش مانند آیینه ای بود که میتوانستی نوشته های داخل موبایل را در آن بخوانی. گاهی شاد. گاهی غمگین. گاهی کنجکاو. گاهی بی حوصله.
به سرعت موبایل را در جای خود گذاشت و زمانی که زن برگشت، با همان لبخند همیشگی، با زن صحبت کرد. این بار در چهره اش نشانه ای از غرور و زیرکی نیز دیده میشد. میتوانم فکر کنم که در آن لحظه با خودش چه می اندیشیده است...
شاید خودش را با شرلوک هولمز همرده می دانسته، یا پوارو یا هر کدام از این شخصیت هایی که احساس «تسلط، تجسس و هوشمندی»، تصویر آنها را در ذهن ما تداعی میکند.
یاد یکی از مدیرانم در سالهای دور افتادم. که پس از همه ی ما، شرکت را ترک میکرد. به تک تک اتاق ها میرفت. میزها را باز بینی میکرد. دستگاه شنود در اتاق ها میگذاشت و از شنیدن آنها لذت می برد. صدای مکالمات تلفنی را ضبط میکرد و در یک کلام، شرکت برای او، نه محلی برای کسب و کار، که یک لابراتوار انسان شناسی (یا کارمندشناسی) بود.
آمار دقیقی وجود ندارد. اما اگر کمی در فضای آنلاین،‌ گشت و گذار داشته باشید و با دوستانتان در این باره، گفتگو کنید میتوانید برآورد کنید که چه حجم زیادی از زمان، در جامعه ی ما، صرف جستجوی پسوورد دیگران (فیس بوک، ایمیل یاهو، جیمیل و ...) می شود. هر کس کارآگاهی است که میکوشد اطلاعات شخصی دیگران را جستجو، طبقه بندی و تحلیل کند...
خانمی از میان دانشجویانم به من میگفت: «این حق طبیعی من است. میخواهم بدانم که همسرم به من وفادار است یا نه. میخواهم بدانم که به زندگی با او ادامه بدهم یا طلاق بگیرم و زندگی بهتری را آغاز کنم...». تنها حرفی که توانستم به او بزنم این بود که: «از همان لحظه ای که برای ارزیابی وضعیت رابطه، مجبور شده ای دزدانه وارد حریم شخصی همسرت شوی، پیداست که دیگر رابطه ای بین شما وجود ندارد و طلاق گرفته اید. هر چند که شاید سالهای سال، نامتان در شناسنامه ی یکدیگر بماند...»
ای خداوند بزرگ. آیا من. قبل از آنکه دنیای بزرگ تو را و این سرزمین شگفت انگیز نابسامان سرشار از تعارض و تضاد را ترک کنم،‌ مردمی را خواهم دید که:
از دین یکدیگر نپرسند؟
اعتقادات مذهبی شان را در دل خود نگه دارند و به دیگران تحمیل نکنند؟
درباره ی اینکه چه کسی در خانه اش چه حیوانی یا چه نوشیدنی نگه داری میکند، تجسس نکنند؟
بدانند که موبایل قفل نشده ی روی میز، «ابزار جاسوسی» نیست، بلکه «پرچم اعتماد» است و این پرچم را با نگاه های خیانت آمیز، به آتش نکشند؟
سلیقه ی خود را به دیگری تحمیل نکنند.؟
و بپذیرند که هر کس - دوست، همسر، مدیر یا کارمند - حریمی دارد: شخصی. برای خودش.
میتوانی در کنار او باشی یا نباشی. اما تا روزی که بودی، باید به حریم شخصیش احترام بگذاری
آیا روزی جامعه ام را خواهم دید که در آن، «حریم شخصی» اگر نه بیشتر، لااقل به اندازه ی «حوله و مسواک شخصی» اهمیت داشته باشد؟
آیا می شود روزی مردم مسلمان جامعه ما به آیه 12 سوره الحجرات اعتقاد پیدا کنند که می گوید:
یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه واتقواالله ان الله تواب رحیم.
ای کسانیکه ایمان آوردید اجتناب کنید بسیاری از گمان ها را بدرستیکه بعضی از گمانها گناه است. و در کار یکدیگر تجسس نکنید. و غیبت نکنید بعضی از شما برخی دیگر را. آیا دوست می دارد یکی از شما آنکه بخورد گوشت برادر مرده خود را. پس کراهت دارید. و بپرهیزید از خدا که خدا بس توبه پذیر و مهربان است.
(قرآن کریم- آیه 12 سوره الحجرات)
یا به این کلام حضرت مولا که می فرمایند:
ای مالک اگر شبانگاه کسی را در حال گناه دیدی، صبح دم با آن چشم به او نگاه مکن زیرا ممکن است توبه کرده باشد و تو ندانی
به راستی با شرایط امروز جامعه که هر کس با گوشی دوربین دار خود در صدد شکار یک عیب از هم نوع خود است، اگر صفت عظیم ستارالعیوب بودن حق تعالی نبود، با چه امیدی باید زندگی می کردیم.
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا دنیایی ک ساختی دیگه داره زندگی کردن توش سخت میشه..

آدمهایی که با ریا دارن باهمدیگه به اصطلاح زندگی میکنن..
احساسات هم رو به بازی میگیرند..
راحت بهم دروغ میگن..
راحت بهم تهمت میزنن..
راحت در حق هم دیگه ظلم میکنن..
میکشند..غارت میکنن..
این بود دنیایی ک افریدی؟؟!!!!!!!!!!!...این دنیا با این همه ظلم تا کوجا قراره ادامه پیدا کنه؟؟؟؟؟؟
سخته خداجون...زندگی کردن تو این دنیا...اون هم پاک زندگی کردن..خیلی سخته!
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
حس میکنم ضعیف شدم...
کمکم کن قدم های آخره


واژهایم برای بودن با تو سبقت میگیرند
به لکنت میفتم
وقتی میخواهم حرفهایم را تمام کنم
چون بغضم از زبان سریع تر مفهومشان را به
تو
میرسانند

حس آزادی دارم
نمیدانم آرامش قبل طوفان است
یا واقعا دستت روی شانهایم هست
حتی اگر آرامش قبل طوفان باشد
تو
ناخدایش باشی
چه باکیست از امواج سهمگین
دوست داشتنت تکرار ندارد
هربار تجربه ای جدید است
عاشقانهایم تنها برای تو اینقدر صبورند
و کم حرف
و درمحضرت فقط سکوت میکنند
 

eelhamm

عضو جدید

پروردگار من...!!

جهان سرشار از دلبستنها و دل شکستنهاست

و این را به خوبی می دانم

و چه حسی دارم وقتی دل شکسته از دل بستنها به تو روی می آورم

تا در کنار تو بار دیگر آرامشی را تجربه کنم که در کنار بندگانت از دست دادمش...!!!
 

Pinar.G

عضو جدید
کاربر ممتاز
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد و نـــــــــــه خنــــــــده نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد و نـــــــه سکــــــــوت آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی خدایــــــا تنهـــــا تــــو را دارم تنهـــــــایم مگـــــــذار...
 

olel_albab

مدیر تالار ریاضی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خدایا می خواستم بگم یک لحظه بهم نگاه کن، اما وقتی یک نگاه به لطفت می کنم میگم خدایا یک لحظه نگاهت رو ازم دریغ نکن
الهی لا تکلنی نفسی طرفه عین ابدا
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا آسمانت متری چند است ؟ زمینت دیگر بوی زندگی نمیدهد
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا...!

صدایت میکنم چون در این دنیا دیگر صدا به صدا نمیرسه
اما تو گفتی که شنوایی!!!
واسه همین فقط تو رو صدا میکنم....
تنهام نذار
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز

خدایا..
میشود به خوابم بیایی؟.. دلم از واقعیت هایت بدجور پر است.. در رویایم بیا.. بیا و بگو که همه چیز درست خواهد شد.. هر شب در
رویاهایم منتظرت خواهم بود!

 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا....

من ایمان دارم.

ایمان دارم به انکه هر که دلش هوایی تو شود

تو هوایش را داری....
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
درشهربودم،دیدم هرکس بدنبال چیزی میگردد،یکی بدنبال پول،یکی بدنبال چهره ای دلکش،یکی بدنبال چشمان هرزه گرد،یکی نان، یکی بدنبال اتوبوس!!
اما دریغ هیچکس دنبال خدانبود..
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خــدایــــــا …!
گاهی که دلــم از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،
نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،
و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،
تا کم کم چشـــــــــم هایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
و قلبـــــم سبک می شود آنــوقــت تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلـم را پر می کنی
و مـــــن دیـــــــگــــر آرام می شــــــوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !
چون تو را در قلبـــم دارم …
 

darya25

عضو جدید
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم
که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟
کنار این جوی روون معناش چیه ؟
این همه راز
این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست ؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله!
پریشونت نبودم ؟
من
حیرونت نبودم؟!
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید اینجا حرفهایی را بزنم که هیچ وقت
هیچکس درهیچ جا
نشنیده
اگر تو را نداشتم غصه هایم را که میشنید
تنهاییم را دوست دارم
اگر درآن فقط من
فقط تو باشیم
نه هیچ صدایی
و
نه هیچکس دیگری
و
حتی نه رهگذری
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می‌شـــود مــن بغــض کنــم ،
تـو بگـویـی : مـــگر خدایت نبــاشــد کــه تــو اینگــونـه بغـض کنـی ؟
مـی شـود مـن بگـویـم “خـدایـا ” ؟
تـــو بگـویـی : ” جــــــــــــــــــان دلــــــم …؟ “
 
بالا