بعضی وقتا انقدر از این زمونه و آدماش دلگیر میشم
که دلم میخواد از تموم مرزهای این دنیا بگذرم...
دلم میخواد برم یه جایی که هنوز هیچکس نرفته.یه جایی که فقط رد پای خدا روی
شن های ساحلشه...
دلم میخواد حتی رد پای خودمم روی ساحل نمونه!دوست دارم فکر کنم همچین جایی هست!یه جایی که اصلا بوی آدم نمیده!واسه روز مبادا!
اگه یه روز رفتم اونجا،نمیذارم هیچ چیز اونجا بوی منو بگیره!بوی آدمو!بوی این همه دلتنگی!بوی دروغ و ریا و تزویر،بوی دورویی و خودخواهی و نامردی...
فقط یه نفس تو اون هوا کافیه!فقط یه نفس!
بیا که عنصر کمیاب این جهان باشیم
بیا به دیده خاموشمان زبان باشیم
اگر زمانه افق های بی کران غم است
بیا فراتر از این مرز بیکران باشیم..
وجود داره....اون دنیـــــــــــا.....
منم دنبال همین جام.........
کاش وجود داشت!!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
گفتگوهای تنهایی | ادبیات | 11189 | |
![]() |
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
![]() |
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |