زندگی نامه قلعه نویی:
اردشیر نه امیر
اردشیر قلعهنوعی در اولین روز از آذرماه 1342 در محله نازیآباد تهران به دنیا آمد. هفت سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد. شاید همین موضوع سبب شد تا او تبدیل به مردی جنگجو و خود ساخته شود. اردشیر که در خانوادهای پرجمعیت زندگی میکرد برای امرار معاش مجبور به کارگری بود. در دوران کودکی و نوجوانی هم کار میکرد و هم فوتبال. فوتبالش را به طور جدی از چهارده سالگی شروع کرد، از زمینهای خاکی نازیآباد. بعد از پایان کار امیر در زمین فوتبال آفتابی میشد.
اصلا درسخوان نبود
نمرههایش همیشه لب مرز بود! درسهایش را به قول معروف، ناپلئونی پاس میکرد. آخرین نمره بیست را چهارم دبستان گرفت. انضباطش هم تعریفی نداشت! البته او همیشه معلمانش را محترم میدانست اما آن قدر در مدرسه دعوا میکرد که انضباطش یا هفده بود یا هجده.
البته چند بار به خاطر چرت زدن سر کلاس و ننوشتن تکالیفش حسابی از معلم ...
لژیونر
قلعهنوعی فوتبالش را به طور حرفهای از راهآهن شروع کرد. حضور موفقش در تیم ملی جوانان سبب شد تا مسئولان شاهین تصمیم به جذب او بگیرند. اواخر سال 63 با پیشنهاد تیم السد قطر مواجه شد تا یکی از اولین لژیونرهای کشورمان باشد.
پس از آن به استقلال تهران آمد و شش فصل متوالی در جمع آبیپوشان پایتخت به فوتبال پرداخت. مهمترین افتخاری که قلعهنوعی با استقلال کسب کرد قهرمانی در رقابتهای جام باشگاههای آسیا بود.
امیر تاکسی!
از اولین روز زندگی صاحب لقب شد. اردشیر با شماره شناسنامه 4431 تنها نامش بود اما امیر صدایش میکردند. پسر دوم خانواده برای گذران زندگیاش با اتومبیل ولووی خود مسافرکشی میکرد.
دوستانش او را امیر تاکسی خطاب میکردند. امیر شبانه روز تلاش میکرد تا به رویایش برسد. بچه که بود عاشق بازی در تیم شاهین بود. کمتر به استادیوم میرفت! پولش را جمع میکرد تا خانواده پرجمعیتش راحت باشند. خلاقیت بینظیری داشت و همه چیز را زیرکانه انجام میداد.
در زمین فوتبال جولان میداد. به گفته بسیاری از کارشناسان خوب بازی میکرد. هوش بالایش باعث شده بود تا به عنوان هافبک نفوذی بارها و بارها همتیمیهایش را صاحب موقعیت گلزنی کند و یا اینکه خودش گل بزند.
ماجرای پیوستن به استقلال تهران
از قطر که بازگشت بیکار ننشست. به دفتر باشگاه استقلال تهران رفت و قراردادی صد و پنجاه هزار تومانی را در سال 1367 با این تیم امضا کرد. امیرتاکسی اولین بازیاش را مقابل پرسپولیس در تاریخ 19/12/1367 انجام داد. این بازی در مرحله یک چهارم نهایی جامحذفی برگزار میشد و قلعهنوعی در ضربات پنالتی موفق به زدن ضربهاش نشد. اما تعصب او در استقلال سبب شد تا خیلی زود، هواداران این تیم، گل نزدن قلعهنوعی در اولین دیدار را فراموش کنند. او در 17 بازی که برای تیمملی به میدان رفت موفق به زدن تنها یک گل شد. این آمار برای بازیکن بزرگی همچون او اصلا خوب نبود.
گروهی علیه شاهرخ
امیر قلعهنوعی در دوران بازیگریاش به شدت حاشیه داشت. البته حاشیههایش مثل حاشیههای فوتبالیستهای این دوره نبود! او یاغی گری را خوب بلد بود! چندین و چند بار در این موضوع، تبحرش را به رخ کشیده است. یکی از بارزترین کارهای او زمانی بود که قصد داشت بازوبند کاپیتانی استقلال را بر بازو ببندد.
قلعهنوعی وقتی دید شاهرخ بیانی پرسپولیس را به مقصد استقلال ترک کرده است تصمیم گرفت تا اجازه ندهد او کاپیتان استقلالیها شود.
به همین خاطر در یکی از اردوهای آن زمان استقلال که در سالاردره مازندران برگزار میشد با چنگیز گروهی را علیه بیانی به راه انداختند.
پایان این حرکت به درگیری شدید قلعهنوعی با بیانی انجامید. شاید اگر وساطت به موقع منصور پورحیدری سرمربی و کاظم اولیایی مدیرعامل باشگاه استقلال نبود، این تیم از هم میپاشید.
وساطتی که بعدها به ضرر پورحیدری تمام شد!
ارتباط خوب با حجازی
امیر قلعهنوعی کاپیتان استقلال شد، اتفاقی که منصور پورحیدری سرمربی وقت آبیپوشان، از آن خوشحال نبود و سعی در گرفتن این بازوبند از دستان شماره هشت آن روزهای استقلال داشت.
قلعهنوعی هم دیگر علاقهای به شاگردی پورحیدری نداشت و به جای آن که خود تصمیم به ترک این تیم بگیرد، تصمیم به کنار گذاشتن سرمربی گرفت. او در آن زمان با مرحوم ناصر حجازی رابطه خوبی داشت و میخواست که او سرمربی تیمش شود.
سونایی پر از دستهای پشت پرده
سال 1372 و پس از قهرمانی در جام باشگاههای آسیا ارتباط امیر قلعهنوعی با ایروانی رئیس وقت هیات مدیره استقلال خیلی خوب بود. ایروانی عادت داشت قرارهای مهم کاریاش در مورد استقلال را در یکی از سوناهای منطقه زعفرانیه برگزار کند. همین امر موجب شد تا قلعهنوعی چندین و چند بار برای آب کردن چربیهایش به سونای زعفرانیه برود. رفت و آمدهایی که با رفت و آمدهای ایروانی مطابقت داشت.
قلعهنوعی در سال 75 برای دومین بار در دوران فوتبالیاش دچار مصدومیت شدید شد. مصدومیتی که باعث شد کاپیتان استقلالیها چندین ماه خانهنشین شود. همین امر سبب شد تا پورحیدری در دیدار پرسپولیس در همان سال از قلعهنوعی در ترکیب اصلی استفاده نکند. وقتی قلعهنوعی متوجه این موضوع شد، دوباره به فکر آب تنی در استخر و سونای زعفرانیه افتاد! اما تلاشهای ایروانی بیپاسخ ماند و او جایی در ترکیب اصلی استقلال پیدا نکرد. البته امیر نیمه دوم به بازی رفت اما خوب بازی نکرد تا پرسپولیس برنده میدان شود.
یاغیگریهای قلعهنوعی ادامه داشت تا اینکه پورحیدری تصمیم به کنار گذاشتن او گرفت. این موضوع باعث شد تا پورحیدری پس از بازی استقلال مقابل پیام مشهد برکنار شود و جای خود را به ناصر حجازی داد.
لورکوزن
قلعهنوعی قبل از آن که حجازی جانشین پورحیدری شود رابطه خیلی خوبی با او داشت، اما پس از آن که سکان هدایت استقلالیها را ناصرخان عهدهدار شد، روابط این دو تیره و تارگشت. همین موضوع سبب شد تا او کفشهایش را آویزان کند و خود را برای حضور در جرگه مربیان آماده سازد.
او بلافاصله شرایط را برای حضور در تمرینات بایرلورکوزن مهیا دید و به آنجا رفت. البته وی هیچگاه در کلاسهای باشگاه بایرلورکوزن شرکت نکرد و تنها در تمرینات این تیم حضور داشت.
دست نوشته دام به قلعهنوعی
کریستوف دام سرمربی وقت بایرلورکوزن پیشنهاد ابراهیم طالبی را برای نوشتن برگهای به منظور حضور قلعهنوعی در باشگاه لورکوزن پذیرفت تا قلعهنوعی، مدرک به دست به ایران بازگردد.
رفت و آمدهای قلعهنوعی به باشگاه
پس از آن که بار دیگر علی فتحالهزاده سکان هدایت آبیپوشان پایتخت را به منصور پورحیدری داد، تا مدتها خبری از قلعهنوعی نبود.
اما باخت استقلال مقابل ملوان و نرسیدن آبیپوشان پایتخت به اولین قهرمانی در رقابتهای لیگ برتر سبب شد تا بار دیگر پورحیدری کنار برود و فتحالهزاده، قلعهنوعی را در اولویت قرار دهد. البته فتحالهزاده به هیچ وجه دوست نداشت سرمربی تیمش قلعهنوعی باشد. او معتقد بود که قلعهنوعی هنوز تجربه کافی را برای هدایت استقلال ندارد، به همین خاطر به طالبی و قلعهنوعی پیشنهاد داد تا در کنار یک مربی بزرگ خارجی کار کنند. آنها نیز پذیرفتند. فتحالهزاده با تایید قلعهنوعی و طالبی، رولند کخ را به استقلال آورد.
حضور به عنوان سرمربی
قلعهنوعی پیشنهاد علی شفیعیزاده را برای هدایت استقلال اهواز پذیرفت و نتایج قابل قبولی نیز با این تیم کسب کرد. نتیجهگیری در اهواز در پی آن روزهای مهآلود استقلال تهران سبب شد تا سر و کله قلعهنوعی بار دیگر در استقلال تهران پیدا شود. در پایان فصل، فتحالهزاده صندلی مدیرعاملی را به قریب داد. قریب نیز پس از کش و قوسهای فراوان، قلعهنوعی را به سمت سرمربی آبیپوشان منصوب کرد. این در حالی است که امیر یک بار به صورت موقت آبیها را در جام حذفی هدایت کرده بود.
ژنرالی در استقلال
در همان اولین سال حضورش به عنوان سرمربی در جمع استقلالیها خیلی چیزها را تغییر داد. قلعهنوعی در لیست 25 نفره بازیکنان غربالگری کرد و نامهای بزرگی را خط زد. در اوایل خوب نتیجه نمیگرفت و خیلیها فکر میکردند که استقلال قطعا با او مقابل پرسپولیس بازنده خواهد شد.
اتفاقی که هرگز رخ نداد و سرمربی جوان استقلالیها طولی نکشید که ژنرال آبیها لقب گرفت. درجهای که هواداران این تیم به مربی فنی خود دادند. حضور سه ساله قلعهنوعی در استقلال باعث شد تا این تیم به یکی از قدرتمندترین تیمها تبدیل شود. قدرتی که باعث شد این تیم قهرمان لیگ برتر شود.
حضور در نیمکت تیم ملی
حضور موفق ژنرال روی نیمکت استقلال باعث شد تا بعد از جامجهانی 2006 آلمان سکان هدایت تیم ملی را به او بسپارند. تجربهای بد که منجر به جدایی زودهنگام امیر از تیم ملی شد. پس از آن قلعهنوعی چند ماهی بیکار بود تا این که مسئولان مسکرمان دست به کار شدند و این مربی را به کرمان بردند. قلعهنوعی پس از نیم فصل حضور در کرمان، بار دیگر به استقلال تهران بازگشت و توانست در مدت حضور یکسالهاش در این تیم قهرمانی جام حذفی و لیگ برتر را کسب کند. مشکلات او با واعظ آشتیانی مدیرعامل وقت استقلال به جایی رسید که قلعهنوعی تصمیم به رفتن از استقلال و حضور در سپاهان اصفهان گرفت. ژنرال در اصفهان نیز کارنامه درخشانی از خود به جا گذاشت. دو سالی که در سپاهان بود، دو جام پیاپی لیگ برتر را گرفت.
آمدن به تراکتور
قلعهنوعی علیرغم میل باطنیاش و به دلیل مشکلات مالی از سپاهان جدا شد. جدایی او از اصفهان، زمزمههای بازگشت مجددش به استقلال را سر زبانها انداخت، اما تصمیم ژنرال چیز دیگری بود. او تراکتورسازی تبریز را انتخاب کرد و با استقبال 20 هزار هوادار این تیم، وارد تبریز شد.
ژنرال، پاشا شد
(پاشا) در زبان ترکی به معنی (خان) است. لقبی که تراکتورسازان به ژنرال استقلال دادهاند.
رابطه باسکوها
در استقلال رابطه خیلی خوبی با لیدرها داشت و همیشه از جانب آنها حمایت میشد، اما در تبریز اصلا این اتفاق رخ نداد. قلعهنوعی انتظار داشت هواداران پرشور این تیم، وی را در طول فصل حمایت کنند. اتفاقی که رخ نداد تا امیرپاشا در برخی مصاحبههایش از باندبازی و جبههگیریهای مغرضانه حرف بزند.
البته قلعهنوعی تحت فشار همین هواداران مجبور شد تا کیانی را ببخشد و هافبک این تیم را برگرداند.
پولدار و متمول
تاکسیران و کارگر سی سال پیش، حالا وضعیت مالی فوقالعاده خوبی دارد. او در یکی از محلههای بالای شهر، منزل مسکونی شیک و لوکسی دارد. ویلای بسیار زیبایی نیز در شمال دارد. ژنرال استقلالیها اعتقاد دارد آپشنهای شرکت مرسدس بنز بسیار خاص است و هیچ شرکتی توانایی ایجاد چنین ماشینهایی را ندارد.
اهل ساخت و ساز
قلعهنوعی پولی که از راه فوتبال در میآورد را در زمینه مسکن سرمایهگذاری میکند. او در تهران و چند شهر دیگر آپارتمانسازی دارد.
رابطه خوب با سیاستمداران
در گذشته و زمانی که کرباسچی شهردار تهران بود رابطه خوبی با او داشت و به لطف همین رابطه، توانست چند سال در شهرداری تهران مشغول به کار شود. بعد از آن نیز رابطه خیلی خوبی با سردمداران سیاست داشته و دارد. او با تمامی احزاب سیاسی، رابطه برقرار میکند و با آنها در چند پروژه عمرانی نیز سهیم بوده است.
اهل مد و لباس
ژنرال به شدت به تیپش حساس است. همواره سعی بر پوشیدن ستهای جدید از مارکهای معتبر پوشاک دارد.
او یکی از خوش پوشترین مربیان حال حاضر لیگ برتر است. قلعهنوعی معمولا در تمام مراسمها کت و شلوار میپوشد و در هر بازی نیز از یک رنگ و یک نوع استفاده میکند. ساعت مچیاش مارک رولکس حدود هشت میلیون تومان میارزد.
امیرپاشا زیاد هم از رنگ مشکی خوشش نمیآید و به همین خاطر کمتر ست مشکی میزند.
دیگر دعوا نمیکند
امیرپاشا دیگر اهل دعوا و بزن بزن نیست. دعوا کردنهای او تنها به دوران حضورش در مستطیل سبز مربوط میشد. اوج آن نیز زد و خورد با مجتبی محرمی در داربی پایتخت بود.
مغرور
به شدت مغرور است. البته ژنرال استقلالیها وقتی چند سال پیش با این سئوال مواجه شد که آیا خود را مغرور میدانید یا نه؟ پاسخی جز «ببینید! غرور را همه مردها دارند و من هم در حد و اندازههای یک مرد غرور دارم. نه بیشتر نه کمتر!»
میجنگم پس هستم
قلعهنوعی از آن دسته افرادی است که کمتر اهل مدارا و سازش با افرادی است که با وی میجنگند. تا جایی که احساس کند مبارزه ادامه دارد، میجنگد و از هیچ کس و هیچ چیز ابایی ندارد.
مشتری پر و پا قرص رستورانهای لوکس
ژنرال عاشق غذاهای چند رستوران مجلل تهران است. البته او در تبریز نیز معمولا یکی از رستورانهای معروف این شهر میرود و وقتی به چنین مکانهای عمومی میرود ازدحام جمعیت در اطراف او بسیار زیاد میشود.
نکته جالب توجه اینجاست که پرافتخارترین سرمربی تاریخ لیگ برتر، در اردوهایی که با تیمش میرود معمولا تنها در اتاقش غذا میخورد و هر از چندگاهی، همراه با تیم مشغول خوردن ناهار و شام میشود.
بسیار بسیار خیرخواه
هر چه از کارهای خیرخواهانه او بگوییم کم گفتهایم. او نیز همچون علی دایی و علی کریمی از جمله خیرخواهترین فوتبالیهای کشورمان است. گفته میشود سالیانه حدود 30 میلیون تومان به موسسات خیریه کمک میکند و چندین کودک بیسرپرست را تحت حمایت خود قرار داده است. قلعهنوعی در آزادی زندانیان چک و مهریه نیز ید طولایی دارد. او تا به حال برای بیش از صد نفر عروسی گرفته است. کارهایی که قلعهنوعی در خفا انجام میدهد و کمتر کسی از آن خبر دارد.
کمی خرافی است
قلعهنوعی تا حدودی اهل خرافات است؛ البته نه به اندازه برخی از مربیان. مثلا در سپاهان دوبار به گوشش رساندند که تیمش را طلسم کردهاند. قلعهنوعی برای بار اول واکنش نشان نداد، اما دومین بار، سریعا به یک فرد مشهور در این زمینه مراجعه کرد تا تیمش را از طلسم دربیاورد. شنیدههای ما حاکی از آن دارد امیرپاشای تبریزیها یکبار نیز در تبریز چنین اقداماتی را برای شکستن طلسم تیمش انجام داده است.
رابطه با خبرنگاران
دوستان مطبوعاتی زیادی دارد و رابطهاش نیز با اکثر آنها خوب است. اما مصاحبه چند ماه پیش او در مورد برخی خبرنگاران سبب شد تا 60 نفر از اهالی رسانه علیه وی شکایتی را تنظیم کنند.
نتایج خوب مرهون مشاوران خوب
کارهای تیمی را دوست دارد. اصلا دیکتاتور نیست. به همین خاطر چندین و چند مشاور فنی دارد تا تیمش را آنالیز کنند. قلعهنوعی معتقد است فوتبال یک بازی تیمی است و هدایت یک تیم را باید یک گروه انجام دهند.
شیفته علی پروین
علی پروین را خیلی دوست دارد. هنوز هم ارادت خاصی به سرمربی اسبق تیم ملی، پرسپولیس و عضو فعلی هیات مدیره باشگاه پرسپولیس دارد.
قلعهنوعی از لحاظ فنی و اخلاقی، پروین را میستاید و در آخرین اظهاراتش در مورد علی پروین گفته است: «سلطان همیشه سلطان است»
کتابخوان شده است
قبلا به هیچ وجه اهل خواندن کتاب نبود و همانطور که اشاره کردیم کتابهای درسیاش را نیز نمیخواند. اما او چند سالی است که به خواندن کتابهای روانشناسانه روی آورده است. قلعهنوعی مجلات زیادی نیز میخواند و روزنامههای ورزشی را هم هر روز مرور میکند.
اسکی، پینگپنگ و والیبال، تفریحات ژنرال
وقتی تهران بود صبح جمعهها اگر شرایط آب و هوایی مساعد بود به توچال میرفت تا اسکی بازی کند. البته در مواقع بیکاری نیز در منزل شخصیاش به بازی پینگپنگ و والیبال میپردازد.
دو فرشته در قلبش دارد
حاصل ازدواج ژنرال با همسرش یک پسر و یک دختر است.
پسر قلعهنوعی همواره در کنار پدرش حضور دارد. محمدهوتن از لحاظ چهره کاملا شبیه پدرش است. پسری هفده ساله که همواره ادب و احترام به بزرگتر را رعایت میکند.
محمدهوتن رابطه نزدیکی با پدر دارد. امیرپاشا به شدت به او و دخترش علاقمند است. قلعهنوعی چند سال پیش در گفتگویی خانوادگی در مورد فرزندانش، آنها را دو فرشتههایی دانست که خداوند به او و همسرش اعطا کرده است.
ژنرال اصلا دوست ندارد کسی در مورد زندگی شخصی وی چیزی بنویسد و سئوالی بپرسد.